داستان اسباب بازی 4

11 بخش

بخش 05

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

چه باحال

هی! بیاید اینجا!

پول بذارید وسط!

یه باز لایتیر واقعی برنده بشید!

هی! هی!

هارمونی، عزیزم. ضدآفتاب.

باشه.

الان برمی‌گردم، آقای گاوچرون.

باشه. عتیقه فروشی، عتیقه فروشی.

اوه، اون طرف!

دیدی‌شون؟ چند نفرن؟ واو، واو. یه اتوبوس کمپ‌نشین داریم!

دارن میان!

ها؟ وقت بازیـه، عزیزم!

اوه، عزیزم! روز خوبی برای بازیـه، نه؟

درست نمیگم؟

ها؟

سلام، آقای گاوچرون. امروز حالت چطوره؟

اسب‌سواری دوست داری؟

می‌خوای تاب بازی کنی؟

صبرکن بیام!

بو؟

زودباش.

بو!

باورم نمیشه خودتی!

بو پیپ!

فکر نمی‌کردم دوباره ببینمت!

خب، کدوم بچه مال توئه؟

هیچکدوم.

صبرکن، تو یه اسباب‌بازی گمشده‌ای؟

چه بد. عالیـه. ها؟ یعنی بدجور عالیـه که اینجا گم شدی.

راسو، راسو، راسو! مواظب باش!

ها؟

بهتون که گفته بودم انقدر سریع نرونید.

کم مونده بود زیرش کنید.

اوه، سلام، بچه‌ها.

واو! صبر کنید!

باشه! منم دلم براتون تنگ شده بود.

ببین کی اینجاست، بابی؟ گاس؟

آه.

سمت چپی؟

بیلی، گوت و گراف.

درسته! درسته! درسته! ببخشید، پسرا.

دخترا. دخترا! معلومـه.

باشه، باشه.

خیلی خب، بیا یه نگاهی بهت بندازیم. تعمیری چیزی می‌خوای؟

تعمیر؟ نه، من خوبم.

هی! خوب چیزی پیدا کردید، دخترا.

اینا رو از کجا پیدا کردی؟

اینور اونور.

می‌دونی، بعضی بچه‌ها خشن‌تر از بقیه بازی می‌کنن پس سعی می‌کنم آماده باشم.

چند وقتـه که تک و تنهایی؟

هفت سال بی‌نظیر!

هفت سال؟

باورت نمیشه چه چیزایی دیدم.

آه، نه.

گیگز. هی!

بیا بیرون. یکی هست که می‌خوام ببینی.

الان میام پایین.

وضعیت چیه؟ میریم بیرون شهر یا.

واو! اون کیه؟

یادتـه درباره‌ی اون عروسک پارچه‌ای بهت گفتم؟

همون گاوچرون؟ آره!

امکان نداره!

بهش زل نزن. خیلی هم زل زدم.

وودی، این «گیگل مک دیمپلز» هستش.

اوه، سلام، گیگل.

واو، نگفته بودی پلیسـه.

سلام، کلانتر.

مأمور گیگل مک دیمپلز هستم.

من گشت حیواناتِ مینی‌اوپولیس رو اداره می‌کنم.

آره، جستجو و نجات.

مورچه‌ها، کرم‌های ابریشم، سگ‌های کوچیک، عنکبوتا.

کارل! کجا میری؟

کامبت کارل شنیده که یه جشن تولد توی زمین بازیِ خیابون اصلی هست.

شایعه شده دوتا پنیاتا دارن.

یعنی بیست سی‌تا بچه هست. خوبه.

آره! قراره با کامبت کارل بازی بشه!

شما پایه‌اید؟

معلومـه! وودی، عاشق این میشی!

نه، نمی‌تونم، قربان.

بو، باید برگردم پیش بچه‌ام.

چی؟ بچه داری؟

آره.

زدی روی دست بخت و اقبال، سرباز.

توی زمین بازی می‌بینمت، پیپ.

کامبت کارل باید وارد یه مهمونی پنیاتا بشه.

خیلی خب، حرکت کنید.

پس تو بچه داری؟

اندی که نیست، نه؟

نه، نه، نه. اون رفته دانشگاه.

ولی ما رو داده به بانی.

یه دختربچه داری؟ امکان نداره!

آره، آره. واسه همین اینجام.

اون یکی اسباب‌بازیش توی عتیقه فروشی گیر افتاده و

عتیقه فروشیِ «شانسِ دوباره»؟

اون مغازه رو می‌شناسیم.

عالیـه. عالیـه!

اگه اونجا رو می‌شناسی می‌تونی کمکم کنی پیداش کنم . راه نداره.

ما سال‌ها اونجا روی قفسه خاک خوردیم.

اوه، بو، خیلی بده.

ولی من چاره‌ای ندارم.

باید اون اسباب‌بازی رو از گبی بگیرم.

واو. طرف اون عجیب غریب نرو.

اگه جای تو بودم بیخیال می‌شدم و می‌رفتم خونه.

ولی بانی برای تموم کردنِ کودکستان به اون نیاز داره.

بچه‌ها هر روز اسباب‌بازی گم می‌کنن. بانی باهاش کنار میاد.

نه، نه.

ببین، بانی همونطور که مالی به تو نیاز داشت، بهش نیاز داره.

نه. ببخشید، دخترا.

مالی اینجا نیست.

مالی؟ بو، نمی‌دونستم بچه داشتی.

مال خیلی وقت پیشـه.

اوه، بچه‌ی بو خیلی خاص بود.

خیلی بانمک بود ولی حسابی از تاریکی می‌ترسید.

فقط یه دوره‌ی کوتاه بود.

اوه، تو اولش اونجا نبودی.

هر شب صدای گریه‌ی مالی رو شنیدن دل هر اسباب‌بازی‌ای رو می‌شکست.

بعد بو وارد اتاقش شد.

چراغش تنها چیزی بود که به مالی احساس امنیت می‌داد.

مامانش می‌ذاشت تمام شب بو رو روشن نگه داره. اها! کی می‌دونست انقدر دل‌نازکی؟

و مالی هم با دستش روی پای بو، خوابش می‌برد.

باشه! باشه. می‌فهمم.

بو، بچه‌ی من خیلی به این اسباب‌بازی نیاز داره.

کمکم می‌کنی؟ به خاطر ایام قدیم.

باشه، باشه.

مرسی! اوه! مرسی! خیلی خب.

گمونم اینکارو می‌کنیم. بزنید بریم!

عتیقه فروشیِ شانس دوباره، گاز بدید. اوه! هی، هی!

بنسون، کارمون تموم شد؟ اوه! چه حس خوبی داره!

نگاش کن! به خوبی روز اول شدی.

آره. ممنون، بنسون.

خب وودی کِی برمی‌گرده؟

همونطور که گفتم، به زودی.

تو رو یادش نمیره.

از کجا می‌دونی؟

اسم بچه‌ات روی پاهاتـه.

چوبک‌هات.

این یعنی اسباب‌بازی خیلی مهمی هستی.

وودی هم دقیقاً همینو میگه.

همم. جالبـه.

سلام، مامان‌بزرگ! ما برگشتیم!

اون برگشته.

اون کیه؟

هارمونی.

صبرکن ببینم اون وودی رو برد.

گمش کرده؟

نه. هارمونیِ من بی‌نقصـه.

چنگالی، وقت چاییـه. وقت چاییـه.

هورا! وقت چایی چیه؟

اوه، نشونت میدم.

یه کوچولو شیر، دو حبه قند.

من تمرین کردم. چطور به نظر میام؟

آه. یکم بالاتر.

انگشت کوچیکه‌ات رو بده بیرون.

خوبه!

خوشمزه‌ست!

هارمونی، عزیزم، دارم میرم بیا بغلم کن.

خداحافظ، مامان.

دوستت دارم.

متن انگلیسی بخش

Rad.

Hey!

Step right up!

Put your money down!

Get yourself a real Buzz Lightyear!

Hey!

Hey!

Harmony, honey.

Sunscreen.

Okay.

Be right back, Mr. Cowboy.

Okay.

Antique store, antique store.

Oh, that way!

Did you see ‘em?

How many are there?

Whoa, whoa.

We got a busload of campers!

Here they come!

Huh?

Playtime, baby!

Oh, baby!

It’s a good day to play, huh?

Am I right?

Huh?

Hello, Mr. Cowboy.

How are you today?

Do you like riding horses?

Wanna play on the swings?

Wait for me!

Bo?

Come on.

Bo!

Oh, I can’t believe it’s you!

Bo Peep!

I never thought I’d see you again!

So, which kid is yours?

None.

Wait, you’re a lost toy?

That’s awful.

That’s great.

Huh?

I mean, awfully great that you are lost out here.

Skunk, skunk, skunk!

Watch out!

Huh?

I told you not to drive so fast.

You almost ran him over.

Oh, hey, guys!

Whoa!

Hold on there!

Okay!

I missed you, too.

If it isn’t Bobby?

Gus?

Uh.

Lefty?

Billy, Goat, and Gruff.

Right!

Right!

Right!

Sorry, guys.

Girls.

Girls!

Of course!

All right, all right.

Okay, let’s get a look at you.

You need any repairs?

Repairs?

No, I’m fine.

Hey!

Nice find, girls.

Where did you get all this stuff?

Here and there.

You know, some kids play rougher than others so I try to be prepared.

How long have you been out on your own?

Seven fantastic years!

Seven?

You would not believe the things I’ve seen.

Uh, no.

Gigs.

Yo!

Come on out.

There’s someone I want you to meet.

Be right down.

What’s the situation?

We heading out of town or.

Whoa!

Who’s this?

You remember the rag doll I told you about?

The cowboy?

Yep!

No way!

Don’t stare.

I’m totally staring.

Woody, this is Giggle McDimples.

Oh, hi, Giggle.

Whoa, you didn’t tell me he was a cop.

Howdy, Sheriff.

Officer Giggle McDimples.

I run Pet Patrol for MiniOpolis.

Yeah, search and rescue.

Ants, caterpillars, miniature poodles, spiders.

Carl!

Where you headed?

Combat Carl just heard there’s a birthday party at the playground on Main Street.

Rumor has it they got two piñatas.

That could be 20 to 30 kids.

Nice!

Oh, yeah!

Combat Carl’s getting played with!

You guys in?

You bet! Woody, you are gonna love this!

Uh, no, I can’t, sir.

Bo, I need to get back to my kid.

What?

You got a kid?

Yeah.

Way to beat the odds, soldier.

Meet you at the playground, Peep.

Combat Carl’s got a piñata party to crash.

All right, move out.

So, you’re, uh, with a kid?

It’s not Andy, is it?

No, no, no.

He went off to college.

But he gave us to Bonnie.

You have a little girl? No way!

Yeah, yeah. It’s why I’m out here.

Her other toy is trapped in this antique store, and I have to.

Second Chance Antiques?

We know that store.

That’s great.

That is great!

If you know the store, you could really help me find him.

No way.

We wasted years there, just sitting on the shelf, collecting dust.

Oh, Bo, that’s awful.

But I don’t have a choice.

I have to get that toy from Gabby.

Whoa.

Steer clear of that weirdo.

If I were you, I’d cut my losses and go home.

But Bonnie needs him to get through kindergarten.

Kids lose toys every day.

Bonnie will get over it.

No, no.

You see, Bonnie needs him just like Molly needed you.

Aw, no.

Sorry, girls.

Molly’s not here.

Molly?

Bo, I didn’t know you had a kid.

That was a long time ago.

Oh, Bo’s kid was something special.

She was the cutest thing but so afraid of the dark.

It was just a phase.

Oh, you weren’t there in the beginning.

Hearing Molly cry each night it broke every toy’s heart.

And then, Bo came into the room.

Her lamp was the only thing that made Molly feel safe.

Mom would let her keep Bo on all night.

Ha!

Who knew you were such a softy?

And Molly would fall asleep with her hand resting on Bo’s feet.

Okay!

Okay.

I get it.

Bo, my kid really needs this toy.

Will you help me?

For old times’ sake.

All right, all right.

Thank you!

Oh!

Oh, thank you!

All right.

Guess we’re doing this.

Let’s ride!

Second Chance Antiques, and step on it.

Ow!

Hey, hey!

Benson, are we finished?

Ow!

Oh, that feels great!

Look at that!

Good as new.

Yeah.

Thank you, uh, Benson.

Uh, so, um, when’s Woody coming back?

Like I said, soon.

He won’t forget about you.

How do you know?

You have your child’s name written on your feet.

Sticks.

That makes you a very important toy.

That’s exactly what Woody says.

Hmm.

Interesting.

Hi, Grandma!

We’re back!

She’s back.

Who is she?

Harmony.

Wait a second she took Woody.

Did she lose him?

No.

My Harmony is perfect.

Forky, it’s tea time.

It’s tea time.

Whoohoo!

What is tea time?

Oh, I’ll show you.

A little bit of milk, two lumps of sugar.

I’ve been practicing.

How do I look?

Uh.

A little higher.

Stick out your pinky.

Nice!

Delicious!

Harmony, sweetie, I’m leaving Come give me a hug.

Bye, Mom.

I love you.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.