سرفصل های مهم
9بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
عزيزم داري چکار ميکني؟
بهم ملحق شو.
فقط.
فق بيا داخل.
باشه؟
فقط همين الان بيا داخل، بيا.
نه.
من ميخوام بپرم و تو هم با من مياي.
نه، نميام.
ولي الان به من گوش کن .
اگه بپري، بيدار نميشي، يادته؟
ميميري.
حالا، فقط برگرد داخل.
زود باش. برگرد داخل تا در موردش صحبت کنيم.
به اندازه ي کافي باهم حرف زديم.
«مال».
بيا لبه ي پنجره
وگرنه ميپرم.
باشه.
ميخوايم در موردش حرف بزنيم.
باشه؟
ازت ميخوام که يکم ايمان داشته باشي.
نه، عزيزم.
نميتونم.
ميدوني که، نميتونم اينکارو بکنم.
يه لحظه صبر کن و به بچه هامون فکر کن.
به «جيمز» فکر کن.
به «فيليپا» فکر کن، همين الان.
اگه بدون تو هم بپرم، بازم اونها بچه ها رو ازت ميگيرن.
منظورت چيه؟
من يه نامه نوشتم و دادم به وکيلمون، .
بهش توضيح دادم که چقدر براي سلامت جانيم ميترسم.
که چطور منو تهديد به مرگ کردي.
چرا اينکارو کردي؟
من دوستت دارم، دام.
چرا اينکار.
چرا اينکارو با من ميکني؟
من از احساسِ گناهي که براي ترک کردنِ اونها داشتي، آزادت کردم.
حالا ميريم خونه مون پيشِ بچه هاي واقعيمون.
نه، نه، نه، نه، «مال»، گوش کن چي ميگم، باشه؟
«مال»، خواهش ميکنم به من نگاه کن.
تو منتظر يه قطاري.
مال، لعنتي، اينکارو نکن!
يه قطار که تو رو يه جاي دوري ميبره.
جيمز» و «فيليپا» منتظرت هستن»!
ميدوني که دوست داري اين قطار کجا ببرتت ولي مطمئن نيستي.
مال، به من نگاه کن!
ولي مهم نيست.
مال، خدا لعنتت کنه!
مال، به من گوش کن
چون ما باهم خواهيم بود.
عزيزم، به من نگاه کن!
مال»، نه!
خدايـــا!
سه روانپزشک مختلف، سلامت عقليش رو تأييد کرده بودن.
واسه همين براي من غير ممکن بود که ذاتِ ديوانگيش رو اثبات کنم.
پس، من فرار کردم.
يا حالا، يا هيچوقت، کاب.
جیمز!
فیلیپا!
بیاین تو!
یالا!
خيلي خب، بريم.
من بچه هام رو ترک کردم و از اون موقع پ دارم سعي ميکنم که بليت برگشتنم رو بخرم.
احساسِ گناهِ تو، از اون نشأت گرفته.
اون از احساسِ گناهِ تو، قدرت ميگيره.
ولي تو مسئولِ فکري که باعث مرگش شد، نيستي.
و اگه ما قرار باشه توي اينکار موفق بشيم .
تو بايــد خودت رو ببخشي، بايد باهاش رو به رو بشي.
ولي مجبور نيستي اينکارو تنها انجام بدي.
نه، نه، تو .
اينکارو بايد بقيه انجام ميدم.
چون اونها اصلاً نميدونن با اومدنِ اينجا با تو، چه خطري رو مرتکب شدن.
بايد بريم.
وقت تموم شد.
خيلي خب.
من از هيچ رمزي خبر ندارم.
حداقل عمداً نميدونم.
غريزي چطور، ها؟
من يه نفر رو دارم که همين الان توي دفتر پدرت ايستاده و آماده ست که رمز رو بهش بگم.
ميخوام شش عددِ اولي که توي ذهنت مياد رو بهم بگي.
نميدونم.
همين الان!
گفتم همين الان!
همين الان!
پنج، دو، هشت، چهار، نه، یک
بايد بهتر از اينا کار کني.
خيلي خب.
سرش رو بپوشون.
ميريم توي ماشين.
ديگه ميخواي چکار کني؟
منو بکُشي؟
چي فهميدي؟
رابطه ي اون پسر با پدرش، خيلي بدتر از اون چيزيه که فکرش رو ميکرديم.
حالا اين چطور کمکمون ميکنه؟
هرچي موضوع سنگين تر باشه، روانپاکسازيش قوي تر ميشه.
چطوري ميخواي آشتيشون بدي، بعد قدرتش رو دنبال کني؟
خب دارم روش کار ميکنم، نه؟
سريع تر کار کن.
تصورات خيلي سريع دارن نزديک ميشن.
قبل از اينکه کاملاً محاصره بشيم، بايد از اينجا بريم.
لعنتي.
نبايد وقتي خوابت يکم بزرگتر ميشه، ازش بترسي، عزيزم.
حالا، بايد دُشمنيش رو از پدرش به پدرخونده اش منتقل کنيم.
يعني ميخوايم يه رابطه ي مثبت رو خراب کنيم؟
نه، ما رابطه با پدرش رو درست ميکنم .
به وسيله ي افشاي ذاتِ واقعيِ پدرخونده اش.
ما بايد «فيشر» رو سه برابر بيشتر از مأموريت «سايتو»، غارت کنيم.
هرچي ما عميق تر بريم، محافظهاش بدتر ميشن.
نه، فکر کنم بايد از روشِ آقاي«چارلز»استفاده کنيم
نه.
آقاي «چارلز» کيه؟
فکرِ بديه.
همون لحظه اي که ما وارد اون هتل و نزديکِ «فيشر» بشيم محافظ هاش محاصره مون ميکنن.
ما مثل کارِ قبلي با آقاي «چارلز»، عمل ميکنيم.
پس قبلاً هم اينکارو کردي؟
آره، و فايده نداشت.
سوژه فهميد که داره خواب ميبينه و ناخودآگاهش تکه تکه مون کرد.
عاليه.
ولي الان ديگه ياد گرفتيد، درسته؟
ميخوام يه جوري حواسشون رو پرت کنيد.
مشکلي نيست.
نظرت در موردِ يه خانمِ خوشکل که قبلاً هم ازش استفاده کردم چيه؟
گوش کن.
تو با احتياط رانندگي کن، باشه؟
همينطور که بيشتر به عمق ميريم، مثلِ جهنم ناپايدار ميشه.
زياد عجله نکن.
ما فقط يه بار براي زدنِ «ضربه» فرصت داريم.
ما انجامش میدیم.
من موزيک رو پخش ميکنم و شما متوجه ميشيد،
بقيه اش ديگه با خودتون.
آماده ايد؟
آماده ايم!
خوابهاي خوبي ببينيد.
مگه اينکه شماره تلفنش واقـعـاً 6 رقمي باشه.
روشِ جالبي براي دوست پيدا کردنه، که اينجوري کيف پولِ يه نفر رو ميدزدن.
لعنتي.
ارزشِ اون کيف پول حداقل .
پونصد دلار، درسته؟
گوش کن، نگرانش نباش.
افرادِ من همين الان دارن بهش رسيدگي ميکنن.
اين آقاي «چارلز» چي يا کيه؟
خيلي سرگرم کننده بود، آقاي ايمز.
اغتشاشِ هواپيما؟
نه، يعني، ساده تره.
يوسف داره رانندگي ميکنه.
آم، ببخشيد.
گفتيد اسمتون چيه؟
راد گرين از قسمت بازاريابي.
اين اصلاً حقيقت نداره، نه؟
من آقاي «چارلز» هستم.
منو يادت مياد، مگه نه؟
من رئيسِ بخش امنيتيِ شما، در اينجا هستم.
توي يه طبقه ي ديگه برو بيرون و به راهت ادامه بده.
کيف پول رو بنداز دور.
نيروهاي امنيتي دنبالش ميگردن.
باشه.
بايد وقتِ بيشتري براي «کاب» فراهم کنيم.
بخش امنيتي، ها؟
براي هتل کار ميکني؟
نه، نه.
من توي يه نوع امنيتِ خيلي خاص، تخصص دارم.
امنيتِ ناخودآگاه.
داري در مورد خوابها حرف ميزني؟
منظورت استخراجه؟
من اومدم اينجا که ازتون محافظت کنم.
متن انگلیسی بخش
Sweetheart, what are you doing?
Join me.
Just.
Just step back inside.
All right?
Just step back inside now, come on.
No.
I’m going to jump, and you’re coming with me.
No, I’m not.
Now, you listen to me.
If you jump, you’re not gonna wake up, remember?
You’re gonna die.
Now, just step back inside.
Come on.
Step back inside so we can talk about this.
We’ve talked enough.
Mal.
Come out onto the ledge.
or I’ll jump right now.
Okay.
We’re gonna talk about this.
All right?
I’m asking you to take a leap of faith.
No, honey.
No, I can’t.
You know I can’t do that.
Take a second, think about our children.
Think about James.
Think about Phillipa, now.
If I go without you, they’ll take them away anyway.
What does that mean?
I filed a letter with our attorney.
explaining how I’m fearful for my safety.
How you’ve threatened to kill me.
Why did you do this?
I love you, Dom.
Why did?
Why would you do this to me?
I’ve freed you from the guilt of choosing to leave them.
We’re going home to our real children.
Oh, no, no, no, Mal, you listen to me, all right?
Mal, look at me, please?
You’re waiting for a train.
Mal, goddamn it, don’t do this!
A train that will take you far away.
James and Phillipa are waiting for you!
You know where you hope this train will take you, but you can’t know for sure.
Mal, look at me!
But it doesn’t matter.
Mal, goddamn it!
Mal, listen to me!
Because you’ll be together.
Sweetheart Look at me!
Mal, no!
Jesus Christ!
She had herself declared sane by three different psychiatrists.
It made it impossible for me to try to explain the nature of her madness.
So I ran.
Right now, or never, Cobb.
James!
Phillipa!
Come on in!
Come on!
All right, let’s go.
I left my children behind and I’ve been trying to buy my way back ever since.
Your guilt defines her.
It’s what powers her.
But you are not responsible for the idea that destroyed her.
And if we are gonna succeed in this.
you have to forgive yourself, and you’re gonna have to confront her.
But you don’t have to do that alone.
No, you’re not.
I’m doing it for the others.
Because they have no idea the risk they’ve taken coming down here with you.
We have to move.
Time’s up.
All right.
I don’t know any combination.
Not consciously, anyway.
How about instinctively, huh?
I got somebody in your father’s office right now ready to tap in the combination.
Give me the first six numbers that come to your head right now.
I have no idea.
Right now!
I said, right now!
Right now!
Five, two, eight, four, nine, one.
You’ll have to do better than that.
All right.
Bag them.
You’re going for a ride.
We’re worth more to you alive.
You hear me?
What’d you get?
Relationship with his father is worse than we imagined.
This helps us how?
The stronger the issues, the more powerful the catharsis.
How are we gonna reconcile them?
I’m working on that.
Work faster.
The projections are closing in quick.
We gotta break out of here before we’re totally boxed in.
Damn it.
You mustn’t be afraid to dream a little bigger, darling.
We need to shift his animosity from his father to his godfather.
Destroy his one positive relationship?
No, repair his relationship with his father.
whilst exposing his godfather’s true nature.
We should charge Fischer a lot more than Saito for this job.
His security is gonna get worse as we go deeper.
I think we run with Mr. Charles.
No.
Who’s Mr. Charles?
Bad idea.
The second we get into that hotel his security’s gonna be all over us.
We run with Mr. Charles like on the Stein job.
You’ve done it before?
Yeah, and it didn’t work.
The subject realized he was dreaming and his subconscious tore us to pieces.
Excellent.
But you learned a lot, right?
I need some kind of distraction.
No problem.
How about a lovely lady that I’ve used before?
Listen to me.
You drive carefully, all right?
Everything down there is gonna be unstable as hell.
Don’t jump too soon.
We only got one shot at that kick.
We gotta make it.
I’ll play the music to let you know it’s coming.
The rest is on you.
You ready?
Ready!
Must’ve blown you off.
That is, unless her phone number really is only six digits.
Funny way to make friends, someone stealing your wallet like that.
Goddamn it.
The wallet alone is worth at least 500.
About $500, right?
Don’t worry about it.
My people are already on it as we speak.
Who or what is Mr. Charles?
Very amusing, Mr. Eames.
Turbulence on the plane?
No, it’s much closer.
That’s Yusuf’s driving.
Um, I’m sorry.
Who did you say you were?
Rod Green from marketing.
But that’s not true at all, is it?
My name is Mr. Charles.
You remember me, don’t you?
I’m the head of your security down here.
Get out on a different floor, keep moving.
Dump the wallet.
Security will be looking for that.
Okay.
We need to buy Cobb a little more time.
Security, huh?
You work for the hotel?
No, no.
I specialize in a very specific type of security.
Subconscious security.
You’re talking about dreams?
Are you talking about, um, extraction?
I am here to protect you.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.