هری پاتر و یادگاران مرگ - قسمت اول

14 بخش

4بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

زودباش دیگه.

همه با هم.

یک، دو، سه.

طرف شما خوب شده پسرا؟

عالیه.

لعنت بر شیطون. وزیر سحر و جادو اینجا چی کار می کنه؟

این ملاقات رو مدیون چی هستیم جناب وزیر؟

فکر کنم هر دو جواب این سئوال رو بدونیم آقای پاتر.

این دیگه چیه؟

این ها آخرین خواسته ها و وصایای آلبوس پرسیوال والفریک برایان دامبلدور هستن.

“اول برای رونالد بیلیوس ویزلی…

…خاموش کن جادویی ام را می گذارم…

…وسیله ای ساخته دست خودم…

….با این امید که در هر کجا که تاریک است…

…برای او نورافشانی کند”.

-دامبلدور اینو برای من گذاشته؟ -آره.

ایول.

این چی هست؟

چه باحال.

“برای هرمیون جین گرینجر…

…کتاب قصه های بیدل نقال را می گذارم…

…با این امید که در نظرش سرگرم کننده و آموزنده باشد”.

مامانم قصه های اینو برام می خوند.

“جادوگر و جام جهنده”

“خرگوش مموش و قاه قاه پایش”

بابا خرگوش مموش دیگه.

نشنیدید؟

“برای هری جیمز پاتر…

گوی زرینی را می گذارم که در اولین مسابقه کوئیدیچ خود در هاگوارتز آن را گرفت…

…تا ارزش پشتکار داشتن و مهارت را به یادش بیاورد”.

-همه اش همین بود؟ -نه دقیقاً.

دامبلدور برای تو ارثیه دیگه ای هم گذاشته.

شمشیر گودریک گریفیندور.

متأسفانه شمشیر گریفیندور مال دامبلدور نبوده که بخواد به کسی ببخشه.

به عنوان یک شیء با پیشینه تاریخی اون شمشیر متعلق به…

هریه.

اون متعلق به هریه.

وقتی لازمش داشت توی تالار اسرار اومد پیشش.

شمشیر خودش رو به هر گریفیندوری شجاعی عرضه می کنه دوشیزه گرینجر.

این دلیل مالکیت اون جادوگر نمی شه.

و به هر حال جای اون شمشیر الان مشخص نیست.

-چی فرمودید؟ -شمشیر گم شده.

نمی دونم قصد چه کاری رو دارید آقای پاتر…

…ولی نمی تونید تنهایی بجنگید.

اون خیلی قویه.

ببخشید آقا؟ می شه بنشینم؟

آقای پاتر. خواهش می کنم. بفرمایید.

ممنونم.

مقاله ای که برای پیام امروز نوشته بودید خیلی تأثیر گذار بود.

معلومه دامبلدورو خیلی خوب می شناختید.

خوب البته من نسبت به بقیه مدت بیشتری می شناختمش.

البته این در صورتیه که برادرش ابرفورث رو حساب نکنیم…

و ظاهراً اغلب مردم ابرفورث رو اصلاً حساب نمی کنن.

-من حتی نمی دونستم که یه برادر داشته. -آه.

خوب دامبلدور حتی وقتی که یه پسربچه بود خیلی تودار بود.

انقدر جفنگ نگو الفی یس.

شنیدم تمام رازهای زندگی اش رو ریتا اسکیتر…

…در یه کتاب 800 صفحه ای رو کرده.

شایعه شده که یه نفر این حرفا رو بهش گفته.

یه نفر که خانواده دامبلدورو خوب می شناخته.

هر دومون خوب می دونیم اون کیه الفی یس.

یه خائن بدجنس.

راجع به کی حرف می زنید؟

باتیلدا بگشات.

-کی؟ -خدای من پسر جون…

…اون مشهورترین تاریخ نگار جادوگران در قرن اخیره.

اون از هر کسی به دامبلدورها نزدیک تر بوده.

مطمئنم ریتا اسکیتر دیده که ارزشش رو داره تا یه سر بره دره گودریک…

…و یه نگاهی به آلونک اون پیرزن بندازه.

دره گودریک؟

باتیلدا بگشات توی دره گودریک زندگی می کنه؟

خوب اون دامبلدورو اولین بار همونجا دیده.

منظورتون اینه که دامبلدورم اونجا زندگی می کرده؟

خونواده اش بعد از اینکه پدرش سه تا ماگل رو کشت به اونجا نقل مکان کردن.

اون موقع خیلی سر زبون ها افتاده بود.

راستی پسر جون تو فکر می کنی که اونو واقعاً خوب می شناختی؟

وزارتخونه سقوط کرده.

وزیر سحر و جادو مرده.

اونا دارن میان.

دارن میان.

دارن میان.

دارن میان!

از دیدنتون خوشحال شدم آقای پاتر.

-به نظرت باید برگردیم؟ -اونا دنبال تو بودن.

اگه برگردیم فقط بقیه رو در خطر انداختیم.

-حق با رونه. -اهم.

قهوه؟

-یه کاپوچینو لطفا. -شما چی؟

-همونی که خانوم گفت. -منم همون.

حالا از اینجا کجا بریم؟ به پاتیل درزدار؟

اونجا خطرناکه.

اگه ولدمورت وزارتخونه رو گرفته باشه پاتوق های قدیمی امنیت ندارن.

همه کسانی که توی عروسی بودن باید برن مخفی بشن.

من ساکم رو با همه وسایلم توی پناهگاه جا گذاشتم.

حتماً شوخی می کنی.

من الان چند روزه که محض احتیاط همه وسایل لازم رو جمع کردم.

راستی این شلوارم رو اصلاً دوست ندارم.

بخوابید!

استوپی فای!

اکسپالسو!

پتریفیکوس توتالوس.

برو.

فرار کن.

درو قفل کن و چراغ هارو خاموش کن.

این یکی راوله!

اونشبی که اسنیپ دامبلدورو کشت توی برج نجوم بود.

این دالاهوفه. از روی عکس پوسترهای تحت تعقیب می شناسمش.

خوب حالا با شما چه کار کنیم ها؟

اگه شما جای ما بودید حتماً مارو می کشتید نه؟

اگه بکشیمشون می فهمن ما اینجا بودیم.

رون.

فکر کن چشم باباقوری رو کشته بود. بازم همین حرفو می زدی؟

بهرته فقط حافظه شون رو پاک کنیم.

رئیس توئی.

هرمیون…

…تو از ما به این کار واردتری.

متن انگلیسی بخش

Come on, keep up.

All together now.

One, two, three.

How’s it looking at your end, boys?

Brilliant.

Bloody hell. What’s the Minister of Magic doing here?

To what do we owe the pleasure, Minister?

I think we both know the answer to that question, Mr. Potter.

And this is…?

Herein is set forth the last will and testament of Albus Percival Wulfric Brian Dumbledore.

First, to Ronald Bilius Weasley…

I leave my Deluminator…

a device of my own making…

in the hope that, when things seem most dark…

…it will show him the light.

Dumbledore left this for me? Yeah.

Brilliant.

What is it?

Wicked.

To Hermione Jean Granger…

I leave my copy of The Tales of Beedle the Bard…

…in the hope that she find it entertaining and instructive.

Mom used to read me those.

The Wizard and the Hopping Pot.

Babbitty Rabbitty and the Cackling Stump.

Come on, Babbitty Rabbitty.

No?

To Harry James Potter…

I leave the Snitch he caught in his first Quidditch match at Hogwarts…

as a reminder of the rewards of perseverance and skill.

Is that it, then? Not quite.

Dumbledore left you a second bequest.

The sword of Godric Gryffindor.

Unfortunately, the sword of Gryffindor was not Dumbledore’s to give away.

As an important historical artifact, it belongs…

To Harry.

It belongs to Harry.

It came to him when he needed it in the Chamber of Secrets.

The sword may present itself to any worthy Gryffindor.

That does not make it that wizards property.

And, in any event, the current whereabouts of the sword are unknown.

Excuse me? The sword is missing.

I don’t know what you’re up to, Mr. Potter…

but you cant fight this war on your own.

He’s too strong.

Excuse me, Sir? May I sit down?

Mr. Potter. By all means. Here.

Thanks.

I found what you wrote in The Daily Prophet really moving.

You obviously knew Dumbledore well.

Well, I certainly knew him the longest.

That is, if you don’t count his brother, Aberforth…

and somehow, people never do seem to count Aberforth.

I didn’t even know he had a brother. Ah.

Well, Dumbledore was always very private, even as a boy.

Don’t despair, Elphias.

I’m told he’s been thoroughly unriddled by Rita Skeeter…

in 800 pages, no less.

Word has it that someone talked to her.

Someone who knew the Dumbledore family well.

Both you and I know who that is, Elphias.

A monstrous betrayal.

Who are we talking about?

Bathilda Bagshot.

Who? My God, boy…

she’s only the most celebrated magical historian of the last century.

She was as close to the Dumbledores as anyone.

Oh, I’m sure Rita Skeeter thought it well worth a trip to Godric’s Hollow…

to take a peek into that old birds rattled cage.

Godric’s Hollow?

Bathilda Bagshot lives at Godric’s Hollow?

Well, that’s where she first met Dumbledore.

You don’t mean to say he lived there too?

The family moved there after his father killed those three Muggles.

Oh, it was quite the scandal.

Honestly, my boy, are you sure you knew him at all?

The Ministry has fallen.

The Minister of Magic is dead.

They are coming.

They are coming.

They are coming.

They’re coming!

Nice meeting you, Mr. Potter.

Do you think we should go back? They were after you.

Wed put everyone in danger by going back.

Ron’s right. Ahem.

Coffee?

A cappuccino, please. You?

What she said. Same.

So where do we go from here? Leaky Cauldron?

It’s too dangerous.

If Voldemort has taken over the Ministry, none of the old places are safe.

Everyone from the wedding will have gone underground, into hiding.

My rucksack with all my things, I’ve left it at the Burrow.

You’re joking.

I’ve had all the essentials packed for days, just in case.

By the way, these jeans, not my favorite.

Down!

Stupefy!

Expulso!

Petrificus Totalus.

Go.

Leave.

Lock the door, get the lights.

This ones name is Rowle.

He was on the Astronomy Tower the night Snape killed Dumbledore.

This is Dolohov. I recognize him from the wanted posters.

So, what we gonna do with you, hey?

Kill us if it was turned round, wouldn’t you?

If we kill them, they’ll know we were here.

Ron.

Suppose he did Mad-Eye. How would you feel then?

It’s better we wipe their memories.

You’re the boss.

Hermione…

you’re the best at spells.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.