سرفصل های مهم
13بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
بگردش.
ببین نارنجکی چیزی داره یا نه
چیزی داشت؟
نه، هیچی
بیا، تو یه نگاهی بنداز
میتونی بشکونیش؟
امیدوارم که نتونه
کلی پول بابت اون قفل دادم
نظرت راجع به جایی که سفر
من شروع میشه و سفر تو تموم میشه، چیه؟
یه کم چاشنی رادیواکتیویتهاش زیاده سلیقهی من نیست
و حالا داری این اشتباه رو در
حق کل دنیا میکنی
اشتباه نبود.
اون معاملهای که میتونستم بکنم رو کردم
تو چه معاملهای کردی؟
تو برای هدفی که به زور
درکش میکنی، میجنگی
و آدمایی دورت هستن که اونقدر اعتمادت
بهشون کمه که هیچی بهشون نگفتی
وقتی من بمیرم، دنیا هم با من میمیره
و اطلاعات و دانشت هم باهات میمیره
یه دکمهای رو فشار میده و آخرالزمان
هم شروع میشه، و هم متوقف میشه
حالا خودِ زمان هم جهتشو عوض میکنه
همون آفتابی که ما جلوش لم میدادیم
نسلها بعد، قراره پوست نوادگان ما رو گرم کنه
چطور ممکنه اونا بخوان ما رو بکشن؟
چون ارتفاع آب در اقیانوسهاشون بالا
اومد و رودخونههاشون خشک شد
متوجه نیستی؟
اونا چارهای ندارن جز اینکه برگردن
ما مسئولشیم
با این حساب، هنوزم میخوای
از این کار دست بکشم؟
آره
هر نسلی به دنبال بقای خودشه
این دقیقا همون کاریه که اونا میکنن
ولی تو نه.
تو یه خائنی
،داری همه رو به کشتن میدی
چون خودت برات
هیچ زندگیای نمونده
،وقتی من کارم تموم بشه زندگی ادامه داره
ولی زندگی پسرت نه
بزرگترین گناه من این بود که با اینکه میدونستم
این دنیا رو به اتمامه، پسرم رو به دنیا آوردم
به نظرت خدا منو میبخشه؟
صبر کنین
صبر کنین
خدایا
منو پوشش بدین
برو!
برو!
برو
،تو به خدا، یا آینده
یا هر چیزی که خارج از محدودهی
تجربیات خودت باشه، باور نداری
بقیهش دیگه بحث اعتقاده
و من اعتقاد ندارم
بدون اعتقاد، یعنی آدم نیستی
تو فقط یه دیوونهای
یا یه خدا
یه جورایی
همونطور که گفتم
نه.
خدایا
وقتمون تمومه
سلامتو به همسرم میرسونم
مثل اینکه یادت رفته.
من هنوز ندیدمش
درسته
و بعد از اینکه ببینیش، میمیره
پس بجاش، خودم بهش
ابراز علاقه میکنم
تیر بزن تو سرش
زود باش، زود باش
،تونل بسته شده دریچه بستهست
ماهیر، صدامو داری؟
آره
صبر کنین.
تکرار میکنم، صبر کنین
تو چشمام نگاه کن
کدومو میبینی؟
ناامیدی یا خشم؟
من اون زنی نیستم که حتی اگه
از درون هم زخمیش میکردی
میتونست یه جوری دوستت داشته باشه
نه
لعنتی
آیوز، اونو کشت.
آیوز، صدامو داری؟
اونو کشت
عجله کرد.
کشتش
زود باش، زود باش
به نظرت موفق شدن؟
گور باباش
فکر میکردم تو معکوس شدی
وسط راه جهتم رو عوض کردم
به نظر میاومد اینجا
به کمک نیاز داشتین
اینجا؟
اون پایین کمک میخواستیم
چطوری تونستی اون قفلو باز کنی؟
من باز نکردم.
تیمت بهت نیاز نداشت؟
توی گذرگاه بعدی بهشون ملحق میشم
خیلی خب، آیوز؟
بذار نفسم جا بیاد، بعد
کسی که اینو دیده، میدون
نبرد رو ترک نمیکنه
خیلی خب
قایمش میکنیم
به زندگیمون پایان میدیم
این تنها راه برای مطمئن شدنه
اینکه کِی این کارو کنیم
شاید بهتر باشه هرکس برای
خودش تصمیم بگیره
قرار نیست ما رو بکشی؟
اگه پیداتون کنم، چرا
ولی قرار نیست خیلی سفت و سخت دنبالمون بگردی؟
چرا، میگردم
نمیخوای برگردی به لندن که یه
سری به کت بزنی، میخوای؟
نه
خیلی خطرناکه
حتی از دور؟
حتی از دور
آیوز
صبر کن
واقعا میخوای برگردی؟
من تنها کسی ام که میتونست اون
درو به موقع باز کنه، درسته، آیوز؟
خب، من هیچ کلیدسازی به
خوبی تو نمیشناسم
دیدی؟
دوباره باید برم اونجا
و یه گذشتهی دیگه رو به
پارچهی این هدف، گره بزنم
نیل، صبر کن
تازه همین الان دنیا رو نجات دادیم
نمیشه چیزی رو به شانس واگذار کرد
،ولی اگه یه جور دیگه عمل کنیم
میتونیم اوضاع رو تغییر بدیم؟
“”اتفاقی که افتاده، دیگه افتاده
که در واقع توصیف ایمان در
قالب ساز و کارهای جهانه
ولی اینو نمیشه بهونه کرد
که کاری نکنیم
سرنوشت؟
هرچی میخوای اسمشو بذار
تو اسمشو چی میذاری؟
واقعیت
حالا بذار برم دیگه
هی، هیچوقت بهم نگفتی
کی استخدامت کرد، نیل
هنوز نتونستی حدس بزنی؟
تو استخدامم کردی
فقط نه اون موقع که فکر میکردی
تو آیندهای در گذشته داری
برای من، میشه سالها پیش
برای تو، میشه سالها بعد
تو سالهاست که منو میشناسی؟
برای من، به نظرم این پایان
یه دوستی زیباست
ولی برای من، تازه شروعشه
حالا یه سری کار باهم میکنیم
عاشقش میشی.
میبینی حالا
کل این عملیات، یه
عملیات گازانبری زمانیه
عملیات کیه؟
عملیات تو
ولی تازه نصف راهو رفتی
در ابتدای راه میبینمت، دوست من
ما آدمایی هستیم که دنیا رو از
اتفاق شومی که ممکن بود براش بیفته، نجات میدیم
جهانیان هیچوقت نمیفهمن که ممکن
بود چه اتفاقی بیفته
،و حتی اگر هم میفهمیدن
براشون مهم نبود
چون بمبی که منفجر نشه برای کسی مهم نیست
فقط اون بمبی که منفجر
شده، براشون مهمه
قبل از اینکه پسره بیاد بیرون، کارو یه سره کن
این شد که قرار بود بهشون رحم کنی؟
تو به من قول دادی
و همون موقع بهت گفتم که
قولم چه ارزشی داره
امروز، اینجا
از کجا فهمیدی؟
خیابان کنون پلِیس
احتمالا چیز مهمی نباشه
آیندگان
خیابان کنون پلِیس
احتمالا چیز مهمی نباشه
بهت گفتم که باید طرز دیدت
به دنیا رو عوض کنی
باید یه سری کارای نیمهتموم رو تموم کنم
این هیچوقت وظیفهی تو نبود
پس وظیفهی کی بود؟
وظیفهی من
من فهمیدم که برای تو کار نمیکردم
ما جفتمون برای خود من کار میکردیم
من سردمدارم
پس بهتره اون کارای نیمهتموم
رو تموم کنی
ماموریت با موفقیت انجام شد
مهم اون بمبیه که منفجر نشد
اون خطری که هیچکس ازش خبر نداشت
متن انگلیسی بخش
Try him.
See if he’s got a grenade.
Anything?
Nah, nothing.
Here, you try having a look.
Can you pick it?
I hope not.
I paid a lot for that lock.
How do you like where my
journey began and yours ends?
Little radioactive for my taste.
And now you’re about to make the
same mistake for the entire world.
It wasn’t a mistake.
I made the bargain I could.
What was yours?
You fight for a cause
you barely understand.
with people you trust so little,
you’ve told them nothing.
When I die, the world dies with me.
And your knowledge dies with you,
and Armageddon
is both triggered and avoided.
Now time itself switches direction.
The same sunshine we basked in will warm the faces of our
descendants generations to come.
How could they wanna kill us?
Because their oceans rose
and their rivers ran dry.
Don’t you see?
They have no choice but to turn back.
We’re responsible.
Knowing this,
do you still want me to stop?
Yes.
Each generation looks out for its own survival.
That’s exactly what they’re doing.
But not you.
You’re a traitor.
Bringing death to all,
because you have no life
of your own left.
When I’m done, life continues.
Not your son’s.
My greatest sin was to bring a son
into a world I knew was ending.
You think God will forgive me?
Wait!
Wait!
God.
Cover me!
Go!
Go!
Go!
You don’t believe in God, or a future,
or anything outside
of your own experience.
The rest is belief.
And I don’t have it.
Without it, you’re not human.
You’re just a madman.
Or a god.
Of sorts.
Like I said.
Don’t.
Jesus.
Our time is up.
I’ll give your love to my wife.
You’re forgetting.
I haven’t met her yet.
That’s right.
After you meet her, she dies.
I’ll just give her
my love instead.
Shoot him in the head.
Come on, come on, come on!
Tunnel’s sealed, gate’s closed.
Mahir, do you copy?
Yeah.
Hold.
I repeat, hold!
Look in my eyes.
Which do you see?
Despair or anger?
I’m not the woman
who could find love for you
even though you scarred her on the inside.
No!
Shit.
Ives, she’s killed him.
Ives, do you copy?
She’s killed him.
She jumped the gun.
She killed him.
Come on, come on!
Do you think they made it?
Ah, screw it.
Thought you were inverted.
Changed gears halfway.
Looked like you
needed help here.
Here?
We needed help down there.
How’d you get that lock open?
Wasn’t me.
Didn’t your team need you?
I’ll get ‘em on the next pass.
All right, Ives?
Once I’ve caught my breath.
No one who’s seen this
leaves the field.
All right.
We hide it.
We end our lives.
That’s the only way to be sure.
As to when.
maybe that’s every man’s
decision to make for himself.
You’re not gonna kill us?
If I ever find you, I will.
But you won’t look too hard?
Yes, I will.
You’re not going back to London
to check on Kat, are you?
No.
It’s far too dangerous.
Even from afar?
Even from afar.
Ives!
Wait.
Are you really going back in?
I’m the only one who could’ve got
that door open in time, right, Ives?
Well, I don’t know any
locksmiths as good as you.
See?
It’s me in there, again.
Weaving another past
in the fabric of this mission.
Neil, wait!
Just saved the world.
Can’t leave anything to chance.
But can we change things
if we do it differently?
“What’s happened’s happened.
”
Which is an expression of faith
in the mechanics of the world.
It’s not an excuse
to do nothing.
Fate?
Call it what you want.
What do you call it?
Reality.
Now let me go.
Hey, you never did tell me
who recruited you, Neil.
Haven’t you guessed by now?
You did.
Only not when you thought.
You have a future in the past.
Years ago for me.
Years from now for you.
You’ve known me for years?
For me, I think this is the end
of a beautiful friendship.
But for me, it’s just the beginning.
We get up to some stuff.
You’re gonna love it.
You’ll see.
This whole operation’s
a temporal pincer.
Whose?
Yours!
You’re only halfway there.
I’ll see you at the beginning, friend.
We’re the people saving the
world from what might have been.
World will never know
what could’ve happened.
And even if they did,
they wouldn’t care.
‘Cause no one cares about
the bomb that didn’t go off.
Only the one that did.
Do it before the boy comes out.
That’s your idea of mercy?
You gave me your word.
And I told you then
what it would be worth.
Here, today.
How did you know?
Cannon Place, 3:00.
Probably nothing, I’m.
Posterity.
Cannon Place, 3:00.
Probably nothing, I’m.
I told you you’d have to start
looking differently at the world.
I have to tie up the loose ends.
That was never your job.
Then whose was it?
Mine.
I realized I wasn’t working for you.
We’ve both been working for me.
I’m the protagonist.
Then you’d better tie up
those loose ends.
Mission accomplished.
It’s the bomb that didn’t go off.
The danger no one knew was real.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.