9بخش

: انگاشته / بخش 9

9بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

‫کسی نیست

‫ویلر، برو اون طرفو چک کن

‫شما دوتا

‫کجا رفت؟

‫رفت به گذشته

‫توی داشبورده

‫میریم بررسی کنیم ببینیم ‫حقیقت داره یا نه

سه، دو، یک

خیلی خب، خیلی خب

‫گلوله‌ی بعدی رو توی ‫سرش خالی میکنم

نه!

نه

‫یک

‫به من گوش کن

‫دو

‫سه

‫میتونم کمکت کنم

‫من وقت برای مذاکره ندارم

‫بگو وگرنه دوباره بهش شلیک میکنم

ولش کن

همین الان بگو

‫واقعا توی بی‌ام‌و گذاشتیش؟

‫نمیدونم

‫گذاشتیش تو ماشین، نه توی

‫ماشین‌ آتش‌نشانی، درسته؟

‫کی بهت اینو گفته؟

‫اگه حقیقت رو نگی، اون میمیره

‫نمیدونم از چی حرف میزنی

‫پزشک

‫در حال ورود

‫تیر خورده؟

‫برش گردون، این طرف

‫با گلوله‌ی معکوس بهش ‫تیر زدن؟

‫این آیوزه.

خودیه

‫خودی!

اینا کی ان؟

‫افراد پریا هستن.

خودی‌ان

‫سیتور چطوری از حمله‌ی

‫ما خبر داشت؟

‫از طریق آیندگان

‫یه حمله وسط خیابون، چیزیه که

‫همه جا ثبتش می‌کنن

‫مزخرف نگو!

اون تک‌تک حرکات ما ‫رو می‌دونست!

دونه‌دونه‌شون رو

‫یکی لومون داده.

کی بوده؟

‫تو بودی؟

نه.

نه

‫توی هر مرحله‌ای از کار، تو

‫خیلی چیزا رو می‌دونستی

‫دوباره ازت میپرسم

‫تو لومون دادی؟

‫کسی لومون نداده

‫اونا دارن یه حرکت گازانبری

‫زمانی میزنن

‫یه چی؟

‫حرکت گازانبری.

ولی نه ‫در بُعد فضا، بلکه در بعد زمان

‫نصف اعضای تیمش، از طریق

‫این رویداد، در زمان به جلو میرن

‫اون اونا رو رصد میکنه، و بعد که

‫همه چی رو فهمید، در آخر کار‫با اومدن به عقب،‌ حمله میکنه

‫همه چی رو میدونه غیر از اینکه

‫من پلوتونیم رو کجا گذاشتم

‫که واقعا هم پلوتونیم نیست، درسته؟

‫بهت گفتم این چیزیه که دنبالشه

‫و تو همین الان بهش گفتی که کجاست

‫دروغ گفتم

‫خدایا.

بهش دروغ گفتی؟

‫نمی‌تونست داخل اتاق، درست یا غلط بودنشو ‫تشخیص بده.

در هر صورت بهش شلیک می‌کرد

‫دروغ گفتن، روال عملیاتی استاندارده

‫خیلی پخش شده

‫یعنی چی؟

‫یعنی قراره بمیره

‫روال عملیاتی استاندارد

‫نمیتونی کمکش کنی؟

‫کاری از دست ما برمیاد؟

‫نمیشه با معکوس کردن بیمار، تشعشعات

‫معکوس رو به حالت پایدار در بیاریم؟

‫روزها طول میکشه

‫بریم

‫ما چند دقیقه پیش کنترل این دستگاه رو بدست ‫گرفتیم.

قبلش، کنترلش دست سیتور بود

‫چقدر این طرفی که ‫ما هستیم، دووم میاره؟

‫حداکثر سه ساعت

‫می‌برمش اون طرف

‫نمیذارم بمیره.

شانسمو ‫امتحان میکنم

‫هیچ‌جوره نمیشه شما رو برگردوند

‫یه دستگاه دیگه پیدا میکنیم

‫یه هفته پیش؟

کجا؟

‫اسلو

‫تشکیلاتش داخل محدوده‌ی

‫امنیتی فرودگاهه

‫اونجا رسوخ‌ناپذیره

‫والا هفته‌ی پیش که نبود

‫میریم داخل

‫شما هم شاید بهتر باشه ‫کمکمون کنین

‫این یک “پنجره‌ی اثبات” هستش

‫در حالی که به درب‌ چرخان نزدیک میشین

‫اگه خودتونو توی پنجره‌ی اثبات ندیدین

‫وارد دستگاه نشین

‫چرا؟

‫اگه خودتونو در حال خروج معکوس

از دستگاه نبینین

‫در اینصورت یعنی برگشتی ‫در کار نیست

‫این جواب میده؟

آره

‫بیا با چشم خودت ببین

‫اینم از جوابت.

حالا بیا بریم

‫کم کم داره علائم ‫پایداری پیدا می‌کنه

من زخمش رو تمیز می‌کنم و میبندم

‫ولی بقیه‌اش رو باید بذاریم زمان بگذره

‫چقدر زمان نیاز داره؟

‫چهار، پنج روز.

برای ‫اطمینان، یه هفته

‫هی، نیل.

یه راه برای رفتن

‫به اسلو پیدا کن

‫من برمیگردم اون بیرون

‫که چی کار کنی؟

‫که جلوی سیتور رو بگیرم و نذارم با چیزی که ‫همین الان بهش دادم، بزنه به چاک

‫تو که چیزی بهش ندادی.

درباره‌ی ‫محلش بهش دروغ گفتی

‫صبر کن ببینم

‫داری بخاطر کت میری اون بیرون

‫اون توی گذشته تهدیدش کرد

‫که می‌کشتش

‫اگه این کارو بکنه، چه بلایی سر اون ‫که الان اینجاست، میاد؟

‫کسی نمیدونه

‫اگه بری اونجا که تغییر ایجاد کنی، دیگه

‫اینجا نیستی که اثرش رو مشاهده کنی

‫نظر خودت چیه؟

‫اتفاقی که افتاده، دیگه افتاده

‫ما باید نجاتش بدیم، اینجا و الان

‫اگه برگردی اون بیرون، شاید دقیقا همون

‫چیزی که سیتور دنبالشه رو بهش بدی

‫نذار برش گردونن اونجا

‫باشه؟

‫نمیتونیم اینجا بمونیم

‫وقت زیادی نداریم

‫پس نظرت چیه یه کانتینر

‫خوب و دنج که

‫تازه با یه کشتی از اسلو

‫اومده، برامون پیدا کنی؟

‫دیگه داری بی‌گدار به آب میزنی

‫روحتم خبر نداره که اگه

‫از اون در رد بشی

‫خودتو قاطی چه دردسری کردی

‫خب، من که دارم میرم، پس از

‫هر راهنمایی‌ای استقبال می‌کنم

‫ویلر، براش توضیح بده

‫به هوای مخصوص خودت نیاز داری

‫هوای معمولی، از غشاهای

‫شش‌های معکوس، نمیگذره

قانون شماره یک:‫

‫با خودِ آینده‌ات ارتباط نگیر

‫این همه دم و دستگاه و لباس

‫محافظتی برای همینه

‫وقت نداریم

‫خب، اگه ذراتتون به هم برخورد کنن

‫چی میشه؟

‫منجر به نابودی میشه

‫اینجوری بد میشه، درسته؟

‫وقتی از هوابند خارج شدی، یه کم به خودت

‫وقت بده تا با شرایط جدید وفق پیدا کنی

‫اوضاع برات عجیب میشه

‫وقتی بدوی، باد به پشتت میخوره اگه با آتیش برخورد داشته باشی

‫روی لباس‌هات یخ تشکیل میشه ‫چرا که انتقال گرما، معکوسه

‫جاذبه طبیعیه، ولی برای دنیای اطراف

‫تو به شکل معکوس ظاهر میشه

‫ممکنه مشکلات بینایی

‫یا شنوایی رو تجربه کنی

‫این طبیعیه

میتونم پشت فرمون بشینم؟

بی‌گدار به آب زدنه

‫تضمین نمی‌کنم که از ‫پسش بر بیای

‫اصطکاک و مقاومت باد، معکوسن

‫تو معکوسی.

ولی دنیای اطرافت، نه

‫فرستنده توی کیف بود؟

‫ما اون کیف رو انداختیم بیرون

‫من برمیگردم به عقب

‫باید گوی رو دنبال کنم

‫ردیاب رو بده به من

‫خیلی خب

‫آماده‌ای؟

‫جنسی که دنبالش بودیم ‫توی کیف نیست

‫مابقی قسمت‌‌های الگوریتم رو

‫به مرکز انفجار بیارین

‫داشت دروغ می‌گفت

‫توی بی‌ام‌و نبود

‫خب پس کجاست؟

متن انگلیسی بخش

Clear!

Wheeler, go check the other side.

You two.

Where did he go?

The past.

It’s in the glove box!

We’re going to check this is real.

Three, two, one.

Okay, okay.

Next one’s a bullet to the head.

No!

No!

One.

Listen to me.

Two.

Three.

I can help you.

I don’t have time to negotiate.

Tell me or I’ll shoot her again.

Leave her alone!

Tell me now,

is it really in the BMW?

I don’t know.

You left it in the car,

not the fire truck, right?

Who told you that?

If you’re not telling the truth, she dies.

I don’t know what you’re talking about.

Medic!

Check in.

She’s been shot?

Bring her back, this side.

Was she shot with an inverted round?

This is Ives.

He’s one of us.

“Us”!

Who are these guys?

Priya’s.

Ours.

How did Sator know

about the ambush?

It’s posterity.

An ambush in the middle of the

street can’t stay out of the records.

Bullshit!

He knew every move we made!

Every one of ‘em.

Somebody talked.

Who was it?

Was it you?

No.

No.

At every stage,

you’ve known too much.

I’m going to ask you again.

Did you talk?

Nobody talked.

They’re running

a temporal pincer movement.

A what?

The pincer movement.

But not in space, in time.

Half his team moves forward

through the event.

He monitors them, and then attacks

at the end moving backwards,

knowing everything except for where

I stashed the plutonium.

Which isn’t really plutonium, is it?

I told you it was what he was after.

And you just told him where it was.

I lied.

Jesus.

You lied about it?

He couldn’t verify inside the room.

He’d have shot her anyway.

Lying is standard operating procedure.

It’s spread too far.

Meaning what?

She’s gonna die.

Standard operating procedure.

Can’t you help her?

Can we do something?

Can’t we stabilize the inverse

radiation by inverting the patient?

Takes days.

Let’s go.

We took control of this machine minutes ago.

Before that, it’s Sator’s.

How long is she gonna live on this side?

Three hours, tops.

I’m taking her through.

I’m not gonna let her die.

I’ll take my chances.

There’s no way of bringing you back.

We find another machine.

A week ago?

Where?

Oslo.

That facility’s inside

an airport security perimeter.

It’s impregnable.

It wasn’t last week.

We’re going in.

You might as well help us.

This is a proving window.

As you approach the turnstile,

if you don’t see yourself in the proving window,

do not enter the machine.

Why not?

If you don’t see yourself

reverse-exit a machine,

then you ain’t getting out.

Is that gonna work?

Yeah.

See for yourself.

There’s your answer.

Let’s go.

She’s stabilizing slowly.

I’ll clean and close,

but the rest is time.

How long does she need?

Four, five days.

A week to be sure.

Hey, Neil.

Find a way

to get us to Oslo.

I’m going back out there.

To do what?

To stop Sator from getting away with whatever it is I just gave him.

You didn’t.

You lied about where it was.

Wait.

You’re going out there for her.

He threatened to kill her

in the past.

If he does, what happens to her here?

That’s unknowable.

If you’re there to make a change,

you’re not here to observe its effect.

What do you believe?

What’s happened’s happened.

We need to save her, here and now.

If you go back out there, you might

hand him exactly what he’s after.

Don’t let them take her back through there.

Okay?

We can’t stay here.

We don’t have a lot of time.

So why don’t you find us

a nice, cozy shipping container

that’s just come off a ship

from Oslo?

This is cowboy shit.

You have no idea what you’re

getting yourself into

if you go through that door.

Well, I’m going,

so any tips would be welcome.

Wheeler, brief him.

You’ll need your own air.

Regular air won’t pass through

the membranes of inverted lungs.

Number one rule:

don’t come into contact with your forward self.

It’s the whole point of these

barriers and protective suits.

We don’t have time.

Well, if your particles come into contact.

What?

Annihilation.

That would be bad, right?

When you exit the air lock,

take a moment to orient yourself.

Things will feel strange.

When you run, the wind will be at your back.

You encounter fire, ice will form on your clothes as the transfer of heat is reversed.

Gravity will feel normal but appear

reversed for the world around you.

You may experience distortions

in your vision and hearing.

This is normal.

Can I drive a car?

Cowboy shit.

I can’t vouch for the handling.

Friction and wind resistance are reversed.

You are inverted.

The world is not.

Was the transponder on the case?

We’ve tossed that case.

I’m moving backwards.

It’s the ball I have to follow.

Give me the reader.

Okay.

You ready?

The material’s not in the case.

Get the other sections of the

algorithm to the hypocenter.

He was lying.

It wasn’t in the BMW.

So, where is it?

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.