سرفصل های مهم
8بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
چو! هري!
آم، حواست به پله ها باشه بالاش يه کم ليزه
باشه، ممنون
چو؟
بله؟ آم خُب، من فقط مي خواستم…
ميشه با من به جشن کريسمس بياي؟
ببخشيد، متوجه نشدم
من فقط مي خواستم بهت بگم که ميشه با من به جشن رقص بياي
هري…
متأسفم، اما قبلاً يکي ازم دعوت کرده
و…
خُب، منم گفتم که باهاش ميرم
باشه، خيلي خُب، عاليه
خوبه، اشکالي نداره
باشه، خوبه
هري؟
من واقعاً…
متأسفم
چيزي نيست رون
چيزي نيست رون. همه چيز رو به راهه مهم نيست
چه بلايي سرت اومده؟
اون همين الان از فلور دلاکور دعوت کرد
چي؟ اون چي گفت؟
نه، معلومه که
اون قبول کرد؟ احمق نباش
اون داشت از کنارم رد ميشد مي دونين که چقدر راه رفتن اونا رو دوست دارم
نمي تونستم جلوي خودم رو بگيرم يه جورايي از دهنم در رفت
راستش، يک دفعه اينو گفت يه کم ترسناک بود
و بعدش چيکار کردي؟ ديگه چي کار مي کردم؟ پا به فرار گذاشتم
من براي اين ساخته نشدم، هري نمي دونم چرا اين کارا رو کردم
سلام هري
هميشه دوست داشتم از پشت نگاهشون کنم
اون هيچوقت منو نمي بخشه، هيچوقت
هي!
لعنتي
لعنتي…
لعنتـ…
اوه، لعنتـ…
اونا چين؟ اونا چين؟
رداي شبمه خُب، اونا خوبن!
توري نداره. يقه ي کوچيک يه وري نداره
خُب، فکر کنم مال تو يه کم سنتيه
سنتي؟! مال عهد باستانه! مثل خاله ي مادرم، تسي شدم!
بوي خاله ي مادرم تسي هم گرفتم
بزن منو بکُش هري
ولش کن!
طفلکي. شرط مي بندم الان تنها توي اتاقشه داره گريه و زاري مي کنه
کي؟ معلومه، هرميون
بي خيال هري، فکر مي کني چرا به ما نگفت که با کي به جشن ميره؟
چون اگه مي گفت ما حالش رو مي گرفتيم
هيچکس ازش دعوت نکرده. اگه لعنتي اينقدر جاه طلب نبود خودم ازش دعوت مي کردم
سلام پسرها
خوشتیب به نظر نمياي
اينجايي پاتر شما و خانم پتيل آماده ايد؟
آماده پروفسور؟ براي رقص
اين رسمه که سه… خُب، در اين مورد، چهار قهرمان
مجلس رقص رو افتتاح کنن
حتماً اينو قبلاً بهت گفتم نه
اوه خُب، حالا ديگه مي دوني
اوه شما هم، آقاي ويزلي، بايد در سرسراي بزرگ با خانم پتيل حرکت کنيد
اوه، شما اينجايين بجنب ديگه پس
از اينطرف بيايين
اوه، بجنب
سلام
حالا از شما مي خوام در يک صف بايستيد، لطفاً
اوه، شما خيلي دير کردين
از اينطرف. از اينطرف بيايد
خيلي خوشگل شده!
آره، خيلي
اون هرميون گرنجره؟ با ويکتور کرام؟
نه، معلومه که نمياد
سلام!
گرمه، مگه نه؟
ويکتور رفته نوشيدني بياره مي خواين به ما ملحق بشين؟
نه، ما نمي خوايم به تو و ويکتور ملحق بشيم
تو از چي دلخوري؟
اون يه دورمشترانگي هست تو داري با دشمن دوستي مي کني
دشمن؟ کي بود که مي خواست ازش امضاء بگيره؟
تازه، هدف تمام اين مسابقه همکاري هاي جادويي بين المللي هست…
تا با هم رابطه ي دوستانه برقرار کنن
فکر مي کنم اون چيزي بيشتر از رابطه ي دوستانه تو ذهنشه
مي خواي براي رقص از من دعوت کني يا نه؟
نه
اون داره از تو استفاده مي کنه چطور جرأت مي کني؟!
تازه، من مي تونم از خودم مراقبت کنم شک دارم. اون سنش يه کم بالاست
چي؟! چي؟! اين چيزيه که تو فکر مي کني؟ آره، اين چيزيه که من فکر مي کنم
پس مي دوني چيکار بايد بکني، مگه نه؟
ادامه بده دفعه ي بعد که يه مجلس رقص بود…
شجاعت به خرج بده و اول از همه ازم دعوت کن!
نه اينکه آخر همه بياي سراغم
خُب، اين… يعني اين ربطي به موضوع نداره
هري
تا حالا کجا بودي؟
فراموشش کن! برين بخوابين، هردوتون
هرچي بزرگتر بشن وحشتناک تر ميشن رون، تو همه چيز رو خراب کردي!
اين چي داره ميگه؟
بذار دوباره ببينمش
آره، داره وقتش ميرسه
هري، بالاخره!
برو کنار، دُم باريک تا من بتونم به مهمانمون يه خوش آمد شايسته بگم
حالت خوبه، هري؟
من همين الان اومدم تو
من
هري، تو بهم گفتي چند هفته پيش معماي تخم رو حل کردي
مرحله ي بعدي دو روز ديگه ست واقعاً؟ اصلاً نمي دونستم
فکر کنم ويکتور تا حالا بايد حلش کرده باشه
نمي دونم. ما اصلاً در مورد مسابقه صحبت نمي کنيم
در واقع اصلاً باهم صحبت نمي کنيم ويکتور از يه موجود فيزيکي فراتره
منظورم اينه که اون اصلاً وراج نيست
بيشتر مطالعه کردن منو تماشا مي کنه
يه کم آزار دهنده س
تو داري سعي مي کني معماي اين تخم رو حل کني، مگه نه؟
قراره معني اين حرف چي باشه؟
معنيش فقط اينه که اين مرحله طراحي شده تا تو رو از خشن ترين راه امتحان کنه اونا واقعاً بي رحم هستن
و…
من برات نگرانم
تو بخاطر شجاعتت تونستي از اژدها بگذري
فکر نکنم اين دفعه فقط همين کافي باشه
هي پاتر!
پاتر! سدريک
چه؟ چطوري؟
تماشايي
ببين، من وقت نکردم به خاطر خبر دادن در مورد اون اژدهاها درست ازت تشکر کنم
فراموشش کن. مطمئنم اگه تو هم بودي همين کار رو مي کردي
دقيقاً
تو مي دوني حمام ارشدها توي طبقه ي پنجم کجاست؟
جاي بدي براي حموم نيست
فقط تخم رو با خودت ببر…
و توي آب داغ خوب به مسائل فکر کن
متن انگلیسی بخش
Cho!
Harry!
Watch yourself on the stairs. It’s a bit icy at the top.
Okay, thanks.
Cho?
Yes?
Well, I just wondered if you…
I wondered if maybe you wanted to go to the ball with me.
Sorry, I didn’t catch that.
I was just wondering if maybe you wanted to go to the ball with me.
Harry…
…I’m sorry, but someone’s already asked me.
And…
Well, I’ve said I’ll go with him.
Okay, Yeah, Great.
Fine, No problem.
Okay, Good.
Harry?
I really am…
…sorry.
It’s all right, Ron.
It’s okay, Ron. It’s all right. It doesn’t matter.
What happened to you?
He just asked Fleur Delacour out.
What?
What did she say?
No, of course.
She said yes?
Don’t be silly.
There she was, walking by. You know how I like it when they walk.
I couldn’t help it. It just sort of slipped out.
Actually, he sort of screamed at her. It was a bit frightening.
And what did you do then?
What else? I ran for it.
I’m not cut out for this, Harry. I don’t know what got into me.
Hi, Harry.
I always liked looking at them from behind.
She’s never gonna forgive me, ever.
Hey!
Bloody hell.
Bloody hell.
Bloody…
Oh, bloody…
What are those? What are those?
My dress robes.
Well, they’re all right!
No lace. No dodgy little collar.
Well, I expect yours are more traditional.
Traditional?! They’re ancient! I look like my Great Aunt Tessie!
I smell like my Great Aunt Tessie.
Murder me, Harry.
Leave it alone!
Poor kid. I bet she’s alone in her room, crying her eyes out.
Who?
Hermione, of course.
Come on, Harry, why do you think she wouldn’t tell us who she’s coming with?
Because we’d take the mickey out of her if she did.
Nobody asked her. Would’ve taken her myself if she wasn’t so bloody proud.
Hello, boys.
Don’t you look dashing.
There you are, Potter. Are you and Miss Patil ready?
Ready, professor?
To dance.
It’s traditional that the three champions… Well, in this case, four.
Are the first to dance.
Surely I told you that.
No.
Well, now you know.
As for you, Mr. Weasley, you may proceed into the Great Hall with Miss Patil.
Oh, there you are.
Come on, then.
Come along this way.
Oh, come on.
Hi.
Now, I need you all to line up in the procession, please. Oh, you are very late.
This way. This way. Come along.
She looks beautiful!
Yeah, she does.
Is that Hermione Granger? With Viktor Krum?
No. Absolutely not.
Hi!
Hot, isn’t it?
Viktor’s gone to go and get drinks. Would you care to join us?
No, we’d not care to join you and Viktor.
What’s got your wand in a knot?
He’s a Durmstrang. You’re fraternizing with the enemy.
The enemy? Who was it wanting his autograph?
Besides, the whole point of the tournament is international magical cooperation…
…to make friends.
I think he’s got a bit more than friendship on his mind.
Are you going to ask me to dance or not?
No.
He’s using you. - How dare you?!
Besides, I can take care of myself. - I doubt it. He’s way too old.
What?! What? That’s what you think? - Yeah, that’s what I think.
You know the solution then, don’t you?
- Go on. - Next time there’s a ball…
…pluck up the courage and ask me before somebody else does!
And not as a last resort.
Well, that’s… I mean, that’s just completely off the point.
Harry.
Where have you been?
Never mind! Off to bed, both of you.
- They get scary when they get older. - Ron, you spoiled everything!
What’s this about?
Let me see it again.
Yes, the time is close now.
Harry, at last!
Step aside, Wormtail, so I can give our guest a proper greeting.
You all right, Harry?
I just got in.
Me.
Harry, you told me you’d figured the egg out weeks ago.
- The task is two days from now. - Really? I had no idea.
I suppose Viktor’s already figured it out.
Wouldn’t know. We don’t actually talk about the tournament.
Actually, we don’t really talk at all. Viktor’s more of a physical being.
I just mean he’s not particularly loquacious.
Mostly, he watches me study.
It’s a bit annoying, actually.
You are trying to figure this egg out, aren’t you?
What’s that supposed to mean?
It just means these tasks are designed to test you in the most brutal way. They’re almost cruel.
And…
…I’m scared for you.
You got by the dragons mostly on nerve.
I’m not sure it’s going to be enough this time.
Hey, Potter!
- Potter! - Cedric.
How…? How are you?
Spectacular.
I realize I never really thanked you properly for tipping me off about those dragons.
Forget it. I’m sure you would’ve done the same for me.
Exactly.
You know the Prefects’ bathroom on the fifth floor?
It’s not a bad place for a bath.
Just take your egg…
…and mull things over in the hot water.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.