سرفصل های مهم
بخش 03
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
بيلبو ، حلقه هنوز تو جيبته.
فهميدم کتابم رو چطور تمام کنم.
و اون با خوبي و خوشي زندگي کرد تا پايان عمرش.
مطمئنم که همينطور ميشه ، دوست من.
خداحافظ ، گاندولف.
خداحافظ ، بيلبوي عزيز.
تا ملاقات بعدي.
مال منه. مال خودم.
عزيز منه.
معماي تاريکي.
بيلبو!
بيلبو!
عزيز منه.
عزيز.
اون رفته ، مگه نه ؟
مدتها در اين مورد حرف مي زد فکر نمي کردم واقعاً اين کار رو بکنه.
گاندولف ؟
حلقه بيلبو.
اون رفته پيش اِلف ها بمونه.
اينجا رو براي تو گذاشت.
با هر چي که تو دنيا داشت.
اين حلقه حالا مال توئه.
اون رو دور از چشم نگهدار. کجا مي ري ؟
کارهايي دارم که بايد بهشون برسم. چه کارهايي ؟
سوالاتي دارم. سوالاتي که نياز به پاسخ دارن. تو تازه رسيدي.
من نمي فهمم.
من هم همينطور.
اينو پنهان نگه دار.
بزارش يه جاي امن.
شاير!
بگينز!
سال 3434 دوره دوم.
در اينجا داستان ¨ايزيلدور¨ نوشته شده ¨پادشاه بزرگ ¨گاندور و پيدا کردن حلقه قدرت.
اين به من رسيده است.
اون حلقه. اون ميراث پادشاهي ام خواهد بود.
همهِ کساني که از نسل من هستند بايد با دل و جان از آن مراقبت کنند، چرا که من نميخواهم هيچ آسيبي به حلقه برسد.
آن براي من عزيز است اگرچه آن را با رنج زيادي به دست آوردم.
نوشته هاي روي حلقه شروع به کمرنگ شدن کردند
نوشته هايي که زماني همچون شعله سرخ واضح بودند کمرنگ شدند.
اينکه راز آن را فقط آتش نمايان مي کند.
شاير.
بگينز.
بگينزها اينجا نيستند. اونها همشون توي ¨هابيتون¨ هستند.
از اون طرف.
اين روزها آدم هاي عجيب و غريب توي ¨شاير¨ زياد شده.
دُورف ها و کساني بد سرشت.
جنگ در شرف وقوعه.
کوهستان ها پر از جن شده است.
اينها فقط داستانهاي تخيلي و بچه گانه ان.
تو داري مثل بيلبو بگينز پير و وراج حرف مي زني.
آقاي ¨فرودوي¨ جوان اينجاست، اون مست کرده.
و افتخار مي کنم.
به سلامتي ، گافر. به سلامتي.
هيچ کدوم از ما علاقه اي نداره بدونه بيرون از مرز ها چه خبره.
دنبال دردسر نگرديد تا دردسر هم به سراغ شما نياد.
شب بخير ، پسرها. شب بخير.
شب خوش ، خدمتکارِ شيرين آبجو فروشي طلايي.
اون احمق داره به کي مي گه شيرين.
نگران نباش سم. رُزي مي دونه وقتي که اون مست مي کنه، احمق مي شه.
اون مي دونه ؟
شب بخير ، سم. شب بخير ، آقاي فرودو.
مخفيش کردي ؟ جاش امنه ؟
داري چي کار ميکني ؟
دستت رو دراز کن ، فرودو
کاملاً سرده.
چي مي بيني ؟
مي توني چيزي ببيني ؟
هيچي.
هيچي نمي بينم.
صبر کن.
يک علائمي روش هست.
يک نوع نوشته ¨اِلف¨ هاست. نمي تونم بخونمش.
شمار اندکي مي تونند.
زبان ¨موردور¨ هستش که من اينجا به زبون نميارم.
موردور!
در کتاب بزرگ نوشته شده:
يک حلقه براي حکومت بر همه
يک حلقه براي پيدا کردن همه
يک حلقه براي آوردنشان و در تاريکي به هم پيوستنشان.
اين همون حلقه ايه که فرمانرواي تاريکي سايرون در آتش کوه نابوي ساخت.
ايزيلدور اون رو از دست خود ¨سايرون¨ در آورد.
بيلبو اون رو پيدا کرد.
تو غار گالم. درسته.
به مدت 60 سال ، حلقه ساکت و خاموش در اختيار ¨بيلبو¨ بود، عمرش رو طولاني مي کرد و پيريش رو عقب مي انداخت.
ولي ديگه اينطور نيست ، فرودو. شيطان به موردور آمده.
حلقه به جنب و جوش افتاده.
اون فراخوان اربابش رو شنيده.
ولي اون که نابود شد. سايرون نابود شد.
نه ، فرودو.
روح سايرون زنده مونده.
نيروي حيات اون به حلقه وابسته است و اين حلقه از بين نرفته.
سايرون برگشته.
اُرک هاي اون چندين برابر شدند.
و دژ اون در باراددور در سرزمين مودور بازسازي شده.
سايرون تنها به اين حلقه نياز داره تا دوره دوم تاريکي رو به تمام زمين بياره.
در جستجوي اونه.
با تمام قدرت در حال جستجو کردنه.
حلقه هم بي صبرانه منتظره تا در دست سايرون برگرده.
اونها با هم عجين شدندحلقه و فرمانرواي تاريکي .
فرودو، اون نبايد هيچوقت حلقه رو پيدا کنه.
خيلي خوب.
اون رو ميندازيمش دور. اون رو مخفي مي کنيم. هيچ وقت در موردش حرف نمي زنيم.
کسي که نمي دونه حلقه اينجاست ، مگه نه ؟
کسي مي دونه ، گاندولف ؟
يک نفر ديگه هست که مي دونه حلقه پيش ¨بيلبو¨ بوده.
من همه جا رو دنبال گالم گشتم.
ولي دشمن اون رو قبل از من پيدا کرد.
نمي دونم اون رو چه مدت شکنجه دادن.
و لي در آخر فرياد ها و هذيان هاش دو کلمه رو متوجه شدند.
شاير!
بگينز!
شاير.
بگينز. ولي اونها ميان اينجا!
کي اونجاست ؟
اين رو بگير ، گاندولف! بگيرش! نه ، فرودو.
بايد بگيريش! نبايد اين حلقه رو به من بدي!
فعلا که دارم ميدم! من رو وسوسه نکن ، فرودو!
شهامت گرفتنش رو ندارم.
حتي شهامت امن نگه داشتنش رو.
من رو درک کن ، فرودو من مي خواهم از حلقه براي انجام کارهاي نيک استفاده کنم.
اما از طريق من ، اراده دهشتناکي بر تمام دنيا اعمال خواهد کرد.
ولي اون نبايد توي ¨شاير¨ باشه! نه.
نه ، نمي تونه.
بايد چي کار کنم ؟
بايد بري. بايد سريع از اينجا بري. کجا ؟ کجا بايد برم ؟
بايد از ¨شاير¨ بري. بايد به روستاي بيري بري.
بيري!
تو چي ؟ من منتظرت خواهم بود در مسافر خانه پرانسي پوني.
حلقه اونجا جاش امنه ؟ نمي دونم ، فرودو.
من هيچ جوابي ندارم.
بايد رئيس فِرقم رو ببينم. اون هم داناست و هم قدرتمند. به من اعتماد کن ، فرودو.
اون مي دونه چي کار کنه.
نبايد از اسم بگينز استفاده کني.
در بيرون ¨شاير¨ اون اسم خطرناکه.
فقط در روز سفر کن. و از جاده حرکت نکن.
ميتونم راحت از تو دشت ها ميان بر بزنم
فرودوي عزيز.
هابيت ها واقعاً موجودات شگفت انگيزي هستند.
مي توني در عرض يک ماه همه عادت هاشون رو ياد بگيري.
ولي بعد از صد سال هنوزم مي تونند غافلگيرت کنند.
بخواب.
متن انگلیسی بخش
Bilbo, the ring is still in your pocket.
I’ve thought up an ending for my book
And he lived happily ever after to the end of his days.
And I’m sure you will, my dear friend.
Goodbye, Gandalf.
Goodbye, dear Bilbo.
Until our next meeting.
It’s mine.
My own.
My precious.
Riddles in the dark.
Bilbo!
Bilbo!
My precious.
Precious.
He’s gone, hasn’t he?
He talked for so long about leaving I didn’t think he’d really do it.
Gandalf?
Bilbo’s ring.
He’s gone to stay with the elves.
He’s left you Bag End.
Along with all his possessions.
The ring is yours now.
Put it somewhere out of sight.
Where are you going?
There are some things that I must see to.
What things?
Questions.
Questions that need answering.
You’ve only just arrived.
I don’t understand.
Neither do I.
Keep it secret.
Keep it safe.
Shire!
Baggins!
The year 3434 of the second age.
Here follows the account of Isildur, High King of Gondor and the finding of the ring of power.
It has come to me.
The one ring.
It shall be an heirloom of my kingdom.
All those who follow in my bloodline shall be bound to its fate for I will risk no hurt to the ring.
It is precious to me though I buy it with great pain.
The markings upon the band begin to fade.
The writing, which at first was as clear as red flame, has all but disappeared.
A secret now that only fire can tell.
Shire.
Baggins.
There’s no Bagginses around here.
They’re all up in Hobbiton.
That way.
There’s been some strange folk crossing the Shire.
Dwarves and others of a less than savory nature.
War is brewing.
The mountains are fair teeming with goblins.
Faroff tales and children’s stories, that’s all that is.
You’re beginning to sound like that old Bilbo Baggins Cracked, he was.
Young Mr. Frodo here, he’s cracking.
And proud of it.
Cheers, Gaffer.
Cheers.
Weel it’s none of our concern what goes on beyond our borders.
Keep your nose out of trouble, and no trouble’ll come to you.
Good night, lads.
Good night.
Good night, sweet maiden of the golden ale.
Mind who you’re sweet taking.
Don’t worry, Sam.
Rosie knows an idiot when she sees one.
Does she?
Good night, Sam.
Good night, Mr. Frodo.
Is it secret?
Is it safe?
What are you doing?
Hold out your hand, Frodo.
It’s quite cool.
What can you see?
Can you see anything?
Nothing.
There’s nothing.
Wait.
There are markings.
It’s some form of Elvish.
I can’t read it.
There are few who can.
The language is that of Mordor, which I will not utter here.
Mordor!
In the common tongue, it says
One ring to rule them all
One ring to find them
One ring to bring them all and in the darkness bind them.
This is the One ring forged by the Dark Lord Sauron in the fires of Mount Doom.
Taken by IsiIdur from the hand of Sauron himself.
Bilbo found it.
In Gollum’s cave.
Yes.
For 60 years, the ring lay quiet in Bilbo’s keeping prolonging his life, delaying old age.
But no longer, Frodo.
Evil is stirring in Mordor.
The ring has awoken.
It’s heard its master’s call.
But he was destroyed.
Sauron was destroyed.
No, Frodo.
The spirit of Sauron endured.
His life force is bound to the ring, and the ring survived.
Sauron has returned.
His orcs have multiplied.
His fortress at Baraddûr is rebuilt in the land of Mordor.
Sauron needs only this ring to cover all the lands in a second darkness.
He is seeking it.
Seeking it All his thought is bent on it.
For the ring yearns above all else to return to the hand of its master.
They are one the ring and the Dark Lord.
Frodo he must never find it.
All right.
We put it away.
We keep it hidden.
We never speak of it again.
No one knows it’s here, do they?
Do they, Gandalf?
There is one other who knew that Bilbo had the ring.
I looked everywhere for the creature Gollum.
But the enemy found him first.
I don’t know how long they tortured him.
But amidst the endless screams and inane babble, they discerned two words
Shire!
Baggins!
Shire.
Baggins.
But that would lead them here!
Who goes there?
Take it, Gandalf!
Take it!
No, Frodo.
You must take it!
You cannot offer me this ring!
I’m giving it to you!
Don’t tempt me, Frodo!
I dare not take it.
Not even to keep it safe.
Understand, Frodo, I would use this ring from a desire to do good.
But through me, it would wield a power too great and terrible to imagine.
But it cannot stay in the Shire!
No.
No, it can’t.
What must I do?
You must leave.
And leave quickly.
Where?
Where do I go?
Get out of the Shire.
Make for the village of Bree.
Bree.
What about you?
I’ll be waiting for you at the inn of the Prancing Pony.
And the ring will be safe there?
I don’t know, Frodo.
I don’t have any answers.
I must see the head of my order.
He is both wise and powerful.
Trust me, Frodo.
He’ll know what to do.
You’ll have to leave the name of Baggins behind you.
That name is not safe outside the Shire.
Travel only by day.
And stay off the road.
I can cut across country easily enough.
My dear Frodo.
Hobbits really are amazing creatures.
You can learn all that there is to know about their ways in a month.
And yet, after a hundred years they can still surprise you.
Get down.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.