سرفصل های مهم
11بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
به به، سیریوس. سر و وضعت داغون شده، نه؟
بالاخره، ظاهر آدم جنون باطنش رو آشکار میکنه.
خب، تو یکی که با جنون باطن خوب آشنا هستی، مگه نه، ریموس؟
پیداش کردم. میدونم.
اینجاست. میفهمم.
بیا بکشیمش. نه! من بهت اعتماد کردم!
و تمام این مدت، تو دوستش بودی.
اون یه گرگینهست! برای همین سر کلاسها حاضر نمیشد.
چند وقته که میدونی؟
از وقتی پروفسور اسنیپ ازمون مقاله خواست. خیلی خوبه، هرماینی.
واقعاً بین همسن و سالهات باهوشترین ساحرهای هستی که تا حالا دیدم.
حرف زدن دیگه بسه، ریموس! زودباش، بیا بکشیمش!
صبر کن! به اندازهی کافی صبر کردم!
دوازده سال تمام…
توی آزکابان!
بسیار خب. بکشش.
ولی یه دقیقهی دیگه صبر کن. هری حق داره دلیلشو بدونه.
دلیلشو میدونم!
تو به پدر و مادرم خیانت کردی.
تو دلیل مرگ اونایی! نه، هری، اون نبود.
یه نفر به پدر و مادرت خیانت کرد، ولی اون…
کسی بود که تا همین چند روز پیش من فکر میکردم مُرده!
پس کار کی بوده؟ پیتر پتیگرو!
و توی همین اتاقه! همین الان!
بیا بیرون، بیا بیرون، پیتر!
بیا بیرون و نقش بازی کن!
اکسپلیارموس!
انتقام چقدر شیرینه.
نمیدونی چقدر دلم میخواست خودم دستگیرت کنم.
سوِروس…
به دامبلدور گفتم که تو به دوست قدیمیت کمک کردی وارد قلعه بشه. حالا اینم مدرکش.
آفرین، اسنیپ.
بازم مثل همیشه به هوش سرشارت فشار بیار و نتیجهی غلط بگیر.
حالا اگه اجازه بدی، من و ریموس یه کار ناتموم داریم…
که باید انجام بدیم. یه بهانه بهم بده. خواهش میکنم!
سوِروس، حماقت نکن. دست خودش نیست. عادتشه.
سیریوس، ساکت شو! خودت ساکت شو، ریموس!
شما دوتا عین زن و شوهرهای پیر دعوا میکنین.
تو برو معجون بازیت رو بکن!
میدونی که میتونم این کارو بکنم.
ولی چرا اینو از دیوانهسازها دریغ کنم؟ اونا خیلی چشم انتظار دیدنت هستن.
درست تشخیص دادم که ترسیدی؟ آه، بله.
بوسهی دیوانهساز. آدم فقط میتونه تصورشو بکنه که چه جوریه.
میگن دیدن این لحظه غیرقابلتحمله، ولی من تمام سعیمو میکنم.
سوِروس، خواهش میکنم!
حرکت کنین.
اکسپلیارموس!
هری، چیکار کردی؟ تو به یه استاد حمله کردی!
دربارهی پیتر پتیگرو بگو. همکلاسی ما بود.
فکر میکردیم دوستمونه!
نه. پتیگرو مُرده. تو کشتیش! نه، نکشتش!
منم همین فکرو میکردم، تا اینکه تو گفتی پتیگرو رو تو نقشه دیدی!
نقشه اشتباه میکرد. اون نقشه هیچوقت اشتباه نمیکنه!
پتیگرو زندهست! و دقیقاً اینجاست!
من؟ این روانیه! تو نه. موشت!
خالخالی سالهاست که تو خانوادهی ماست، درست، دوازده سال؟
برای یه موش معمولی این عمر طولانی عجیبه!
یه انگشت نداره، مگه نه؟ خب که چی؟
تنها تیکهای که از پتیگرو پیدا کردن، انگشتش بود!
ترسوی کثافت خودش انگشتش رو کَند تا همه فکر کنن مُرده!
بعد هم خودشو به موش تغییرشکل داد. نشونم بده.
بده بهش، رون. میخوای باهاش چیکار بکنی؟
خالخالی!
ولش کن! ولش کن! چیکار میکنی؟
ریموس؟
سیریوس.
دوستان قدیمی من!
هری، نگاش کن. چقدر شبیه پدرتی.
شبیه جیمز. ما بهترین دوستهای هم بودیم، چطور جرئت میکنی با هری صحبت کنی؟!
با چه رویی جلوش از جیمز حرف میزنی؟!
تو جیمز و لیلی رو به ولدمورت فروختی، مگه نه؟! نمیخواستم این کارو بکنم!
لرد سیاه… نمیدونین چه سلاحهایی داره!
خودتو جای من بذار، سیریوس! تو بودی چیکار میکردی؟
تو بودی چیکار میکردی؟
ترجیح میدادم بمیرم، میمردم ولی به دوستهام خیانت نمیکردم!
هری، اگه جیمز زنده بود نمیذاشت منو بکشن!
پدرت منو میبخشید! اون بهم رحم میکرد!
پیتر، باید میدونستی که اگه ولدمورت تو رو نمیکشت، ما میکشیمت. باهمدیگه!
نه!
هری، این مرد، میدونم چیکار کرده.
ولی اونو به قلعه میبریم.
ازت ممنونم، پسر. ازت ممنونم! از من دور شو!
گفتم تو رو به قلعه میبریم.
بعد از اون، دیوانهسازها به حسابت میرسن.
متأسفم که گازت گرفتم. حتماً یه ذره درد داره.
یه ذره؟ یه ذره؟ نزدیک بود پام رو از جا بکنی!
به خاطر موشه این کار رو کردم.
معمولاً، من سگ خیلی شیرینی هستم.
حتی جیمز چندین بار بهم پیشنهاد کرد که همیشه شکل سگ بمونم.
با دُم میتونستم کنار بیام. ولی ککها، پدرم رو در میارن.
خوبه.
تو بهتره بری. نه. نگران نباش، خب؟
چیزی نیست. میمونم.
تو برو، من هستم.
تو خوبی؟ خوبم. برو.
به نظر میاد خیلی درد داشته باشه. خیلی درد داره.
شاید قطعش کنن.
مطمئنم خانم پامفری تو یه چشم بهم زدن خوبش میکنه.
دیگه دیره. خراب شده رفته. باید قطع بشه.
قشنگه، مگه نه؟
هیچوقت اولین باری رو که وارد اون درها شدم یادم نمیره.
خیلی خوب میشه که یه بار دیگه با آزادی این کارو بکنم.
خیلی کار شرافتمندانهای کردی.
لیاقت این ترحم رو نداره.
آخه فکر نمیکنم پدرم بخواست بهترین دوستهاش…
دست به قتل بزنن.
به علاوه، اگه اون بمیره، حقیقت هم باهاش میمیره.
اگه زنده تحویلش بدیم، آزاد میشی.
منو به کرم حلزونی تبدیل کنین! فقط منو تحویل دیوانهسازها ندین!
رون! مگه من دوست و حیوون خوبی برات نبودم؟ تو که نمیذاری اونا منو…
تحویل دیوانهسازها بدن، مگه نه؟ من موشت بودم!
دختر خوب و باهوش! میدونم که تو نمیذاری، ازش فاصله بگیر!
نمیدونم کسی بهت گفته یا نه، هری،
وقتی به دنیا اومدی، جیمز و لیلی منو پدرخواندهت کردن.
میدونم.
البته درک میکنم که ممکنه دوست داشته باشی پیش خاله و شوهرخالهات بمونی…
ولی اگه خواستی تو خونهی جدیدی زندگی کنی…
چی؟ بیام با تو زندگی کنم؟
خب، فقط یه پیشنهاد بود. درک میکنم که ممکنه مایل نباشی.
هری!
ریموس، دوست قدیمی من، امشب معجونت رو خوردی؟
تو میدونی که باطن حقیقیت چیه، ریموس! زندگی واقعیت درون این قلبته! همین قلبت!
این جسم فقط جسمه!
اکسپلیارموس!
هری!
ریموس! ریموس!
متن انگلیسی بخش
Well, well, Sirius. Looking rather ragged, aren’t we?
Finally, the flesh reflects the madness within.
Well, you’d know all about the madness within, wouldn’t you?
-l found him. -l know.
-He’s here. -l understand.
-Let’s kill him! -No! l trusted you!
And all this time, you’ve been his friend.
He’s a werewolf! That’s why he’s been missing classes.
How long have you known?
-Since Professor Snape set the essay. -Well, Hermione.
You are the brightest witch of your age lve ever met.
Enough talk, Remus! Come on, lets kill him!
-Wait! -l did my waiting!
Twelve years of it!
ln Azkaban!
Very well. Kill him.
But wait one more minute. Harry has the right to know why.
l know why.
You betrayed my parents.
-You’re the reason they’re dead! -No, it wasn’t him.
Somebody did betray your parents…
…somebody who, until quite recently, l believed to be dead!
-Who was it, then? -Peter Pettigrew!
And he’s in this room! Right now!
Come out, come out, Peter!
-Come out, come out and play! -Expelliarmus!
Vengeance is sweet.
How l hoped l’d be the one to catch you.
Severus–
l told Dumbledore you were helping a friend into the castle. Here’s the proof.
Brilliant, Snape.
You’ve put your keen mind to the task and come to the wrong conclusion.
lf you’ll excuse us, Remus and l have business…
-…to attend to. -Give me a reason. l beg you!
-Don’t be a fool. -He cant help it. lt’s habit.
-Be quiet. -Be quiet yourself!
You two, quarrelling like an old married couple.
Run along and play with your chemistry set!
l could do it, you know.
But why deny the dementors? They’re so longing to see you.
Do l detect a flicker of fear? Oh, yes.
A Dementors Kiss. One can only imagine what that must be like.
lt’s said to be nearly unbearable to witness, but l’ll do my best.
Severus, please.
After you.
Expelliarmus!
-Harry, What did you just do? -You attacked a teacher!
-Tell me about Peter. -He was at school with us.
We thought he was our friend!
-No. Pettigrew’s dead. You killed him! -No, he didn’t.
l thought so too, until you mentioned Pettigrew on the map!
-The map was lying, then. -The map never lies!
Pettigrew’s alive! And he’s right there!
-Me?! He’s mental! -Not you! Your rat!
-Scabbers has been in my family for–Twelve years?
Curiously long life for a common garden rat!
-He’s missing a toe, isn’t he? -So what?
-All they could find of Pettigrew was his–Finger!
Dirty coward cut it off so everyone would think he was dead!
-And then he transformed into a rat! -Show me.
-Give it to him, Ron. -What are you trying to do to him?
Scabbers!
Leave him alone! Get off him! What are you doing?
Remus?
Sirius.
My old friends!
Harry, Look at you. You look so much like your father.
-James. We were the best of friends–How dare you speak to Harry!
How dare you talk about James in front of him!
-You sold James and Lily to Voldemort! -l didn’t mean to!
The Dark Lord. You have no idea the weapons he possesses!
Ask yourself, Sirius! What would you have done?
-What would you have done? -Died, rather than betray my friends!
James wouldn’t have wanted me killed!
Your dad would have spared me! He would have shown me mercy!
Should have realized if Voldemort didn’t kill you, we would. Together!
No!
-Harry, this man–l know what he is.
But well take him to the castle.
-Bless you, boy. Bless you! -Get off!
l said wed take you to the castle.
After that, the dementors can have you.
Sorry about the bite. l reckon that twinges a bit.
A bit? A bit? You almost tore my leg off!
l was going for the rat.
Normally, l have a very sweet disposition as a dog.
More than once, James suggested that l make the change permanent.
The tail l could live with. But the fleas, they’re murder.
Okay.
-You better go. -No. Don’t worry, okay?
lt’s fine. l’ll stay.
You go, l’ll stay.
-You okay? -l’m fine. Go.
-That looks really painful. -So painful.
They might chop it.
l’m sure Madam Pomfrey will fix it in a heartbeat.
lt’s too late. lt’s ruined. lt’ll have to be chopped off.
lt’s beautiful, isn’t it?
l’ll never forget the first time l walked through those doors.
lt’ll be nice to do it again as a free man.
That was a noble thing you did back there.
He doesn’t deserve it.
l didn’t think my dad would have wanted his best friends…
…to become killers.
Besides, dead, the truth dies with him.
Alive, you’re free.
Turn me into a flobberworm. Anything but the dementors!
Ron! Haven’t l been a good pet? You wont let them give me…
…to the dementors, will you? l was your rat!
-Sweet, clever girl! Surely you wont–Get away from her!
l don’t know if you know, Harry…
…but when you were born, James and Lily made me your godfather.
l know.
l can understand if you choose to stay with your aunt and uncle…
…but if you ever wanted a different home….
What? Come and live with you?
lt’s just a thought. l can understand if you don’t want to.
Harry!
Remus, my old friend. Have you taken your potion tonight?
You know the man you truly are, Remus! This heart is where you truly live! Here!
This flesh is only flesh!
Expelliarmus!
Harry!
Remus! Remus!
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.