سرفصل های مهم
6بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
فکر میکردم به شکل لرد ولدمورت درمیاد.
اتفاقاً اول ولدمورت به فکرم رسید.
ولی بعد یاد اون شب تو قطار افتادم…
و اون دیوانهساز. خیلی جالبه.
این یعنی چیزی که بیش از همه تو رو میترسونه خود ترسه.
خیلی هوشمندانهست.
قبل از اینکه غش کنم…
یه چیزی شنیدم.
یه زن…
جیغ میکشید.
دیوانهسازها باعث میشن که ما بدترین خاطراتمون رو به یاد بیاریم.
از ناراحتی و درد ما تغذیه میکنن.
فکر میکنم صدای مادرم بود…
همون شبی که به قتل رسید.
میدونی، همون بار اولی که دیدمت فوراً شناختمت، هری.
نه از روی زخمت، از روی چشمهات.
به چشمهای لیلی رفته، مادرت.
بله.
آه، بله. مادرت رو میشناختم.
زمانی که هیچکس در کنار من نبود، مادرت از من حمایت میکرد.
نه تنها جادوگر بسیار با استعدادی بود،
بلکه زنی فوقالعاده مهربون هم بود.
عادت داشت زیبایی رو در دیگران ببینه.
حتی و شاید خصوصاً زمانی که اون شخص نمیتونست این زیبایی رو در خودش ببینه.
ولی پدرت، جیمز…
پدرت…
ویژگی خاصی داشت که میشه اسمشو گذاشت استعدادی برای دردسر.
استعدادی که شنیدم تو هم ازش به ارث بردی.
تو بیش از اونی که میدونی شبیهشون هستی، هری.
به موقعش، خودت میفهمی که چقدر شبیهشون هستی.
مغازهی آبنباتفروشی دوکهای عسلی فوقالعاده بود، اما نه به اندازهی فروشگاه شوخی زونکو.
تا حالا به کلبهی “شیون آوارگان” نرفتیم.
شنیدی که اونجا بیشترین ارواح رو توی کل خونههای بریتانیا داره. آره، میدونم.
چی شده؟
حتماً دوباره نویل اسم رمز رو فراموش کرده.
هی. اوه، تو اینجایی.
برین کنار، خواهش میکنم. ببخشید! من ارشدم!
همهتون برین عقب.
تا وقتی این خوابگاه جستجو نشده هیچکس واردش نمیشه.
بانوی چاق! فرار کرده!
حقشه. خوانندهی مزخرفی بود.
اصلاً خندهدار نیست، رون.
آرامش خودتون رو حفظ کنین. ریونکلاییها، برگردین به سالن عمومیتون.
ساکت باشین. راهو باز کنین.
جناب مدیر اومدن! یالا، برین کنار!
شنیدین که! برین کنار!
آقای فیلچ؟ شبحها رو جمع کن.
بهشون بگو همهی تابلوهای قلعه رو بگردن و بانوی چاق رو پیدا کنن.
نیازی به اشباح نیست، پروفسور.
بانوی چاق اونجاست.
جلوی پاتون رو نگاه کنین! آرومتر!
گوش کنین! من ارشدم!
برگردین اینجا! حرکت کنین!
بانوی عزیز، کی این بلا رو سرت آورده؟
چشمانی مثل شیطان داشت، و روحی به تاریکی اسمش.
خودش بود، جناب مدیر. همون که همه ازش حرف میزنن.
اینجاست، یه جا توی قلعه!
سیریوس بلک!
درهای قلعه رو قفل کن، آقای فیلچ. شماها هم برین به سرسرای بزرگ.
برج نجوم و جغددونی رو گشتم، قربان. ولی هیچی اونجا نبود.
ممنون. طبقهی سوم هم چیزی نبود، قربان.
خیلی خوبه. منم دخمهها رو گشتم، جناب مدیر.
هیچ اثری از بلک نبود، جاهای دیگهی قلعه هم اثری نبود.
انتظار هم نداشتم بلک معطل کنه.
کار شاقی کرده، اینطور فکر نمیکنین؟
اینکه به تنهایی وارد قلعه شده…
و هیچکسی هم متوجه نشده؟ خیلی شاقه، بله.
فکری به ذهنتون نرسیده که چطور موفق شده؟
فکرهای زیادی به ذهنم رسیده. اما یکی از یکی بعیدترن.
اگه یادتون باشه،
قبل از شروع ترم اظهار نگرانی کردم که…
استخدام پروفسور لوپین…
هیچکدوم از اساتید مدرسه به سیریوس بلک کمک نکردن وارد قلعه بشه.
نه، دیگه کاملاً مطمئنم قلعه امنه،
و به نظرم دیگه میشه دانشآموزان رو به برجهای گروهشون بفرستیم.
در مورد پاتر چی؟ نمیخواین بهش هشدار بدین؟
شاید. ولی فعلاً، بذار بخوابه.
چون ما در رؤیاهامون، وارد دنیایی میشیم که کاملاً مال خودمونه.
بذار در عمیقترین اقیانوس شنا یا بر فراز بلندترین ابر پرواز کنه.
صفحهی 394 رو باز کنین.
ببخشید، آقا. پروفسور لوپین کجا هستن؟
این به تو ربطی نداره، پاتر، مگه نه؟
همین قدر بس که بدونین استادتون در حال حاضر متوجه شده که…
قادر به تدرس نیست. صفحهی 394 رو باز کنین.
“گرگینهها”؟
ولی آقا، ما تازه درس کلاهقرمزیها و قازقلنگها رو خوندیم.
چند هفتهی دیگه قراره اینو شروع کنیم. ساکت.
این کِی اومد تو؟ تو دیدی که بیاد تو؟
حالا، کدومتون میتونین توضیح بدین که چه فرقی…
بین گرگینه و جانورنما وجود داره؟
هیچکس نمیتونه بگه؟
چقدر مأیوسکننده. اجازه، آقا.
جانورنما جادوگریه که با اختیار و انتخاب خودش به شکل یه حیوان درمیاد.
ولی گرگینه چارهای نداره.
هر بار که ماه کامل بشه…
اون دیگه یادش نمیاد که کیه. ممکنه بهترین دوستش رو بکشه.
ضمناً، گرگینه فقط نسبت به صدای همنوعانش واکنش نشون میده.
متشکرم، آقای مالفوی. این دومین باریه که…
بدون اجازه صحبت میکنی، دوشیزه گرنجر.
واقعاً نمیتونی جلوی خودتو بگیری…
یا به اینکه افتخار میکنی علامهی دهری غیرقابلتحمل باشی؟
پر بیراه هم نمیگه. پنج امتیاز از گریفیندور کم شد.
برای درمان جهل و نادانیتون، تا صبح روز دوشنبه وقت دارین دو لوله کاغذ پوستی…
مقالهای در مورد گرگینهها و راههای شناخت اونا بنویسین…
- و به خودم تحویل بدین.
- قربان، فردا مسابقهی کوییدیچ داریم.
پس پیشنهاد میکنم بیشتر مراقب خودت باشی، آقای پاتر.
اگه دستهات هم قطع بشه باید مقالهت رو تحویل بدی.
صفحهی 394.
اصطلاح گرگمرد به معنی گرگینه…
از ادغام کلمهی “مرد” به معنی انسان…
و کلمهی “گرگ” تشکیل شده. گرگینه، مرد گرگنما.
برای گرگینه شدن چندین راه وجود داره.
یکی از اونا دریافت قدرت تغییرشکله،
دیگری اینه که گرگینه انسان رو گاز بگیره،
متن انگلیسی بخش
l assumed it would take the shape of Lord Voldemort.
l did think of Voldemort at first.
But then l remembered that night on the train…
-…and the dementor. -l’m very impressed.
That suggests what you fear the most is fear itself.
This is very wise.
Before l fainted…
…l heard something.
A woman…
…screaming.
Dementors force us to relive our very worst memories.
Our pain becomes their power.
l think it was my mother…
…the night she was murdered.
The very first time l saw you, Harry, l recognized you immediately.
Not by your scar, by your eyes.
They’re your mother, Lilys.
Yes.
Oh, yes. l knew her.
Your mother was there for me at a time when no one else was.
Not only was she a singularly gifted witch…
…she was also an uncommonly kind woman.
She had a way of seeing the beauty in others…
…even, and most especially, when that person could not see it in themselves.
And your father, James, on the other hand…
…he….
He had a certain, shall we say, talent for trouble.
A talent, rumor has it, he passed on to you.
You’re more like them than you know, Harry.
ln time, you’ll come to see just how much.
Honeydukes Sweetshop is brilliant, but nothing beats Zonkos Joke Shop.
We never got to go to the Shrieking Shack.
-You heard its the most–Haunted building in Britain. l know.
What’s going on?
Probably Neville forgot the password again.
-Hey. -Oh, you’re there.
Let me through, please. Excuse me! l’m Head Boy!
Get back, all of you.
No one is to enter this dormitory until its been searched.
The Fat Lady! She’s gone!
Serves her right. She was a terrible singer.
lt’s not funny, Ron.
Keep calm, everyone. Break into fours. Back to your common room.
-Be quiet. -Make way.
-The headmasters here. -Come on, move.
You heard. Move!
Mr. Filch? Round up the ghosts.
Tell them to search every painting in the castle to find the Fat Lady.
There’s no need for ghosts, professor.
The Fat Ladys there.
Mind where you’re going! Slow down!
You listen! l’m Head Boy!
-Come back here! -Keep moving!
Dear lady, who did this to you?
Eyes like the devil, he’s got, and a soul as dark as his name.
lt’s him, headmaster. The one they all talk about.
He’s here, somewhere in the castle!
Sirius Black!
Secure the castle, Mr. Filch. The rest of you, to the Great Hall.
l’ve searched the Astronomy Tower and the Owlery. There’s nothing there.
-Thank you. -The third floors clear too, sir.
-Very good. -l’ve done the dungeons.
No sign of Black, nor anywhere else in the castle.
l didn’t really expect him to linger.
Remarkable feat, don’t you think?
To enter Hogwarts Castle on ones own…
-…completely undetected? -Quite remarkable, yes.
Any theories on how he managed it?
Many. Each as unlikely as the next.
You may recall…
…prior to the start of term l expressed concerns…
…about your appointment of Professor–
Not a single professor inside this castle would help Sirius Black enter it.
l’m quite convinced the castle is safe…
…and l’m more than willing to send the students to their houses.
What about Potter? Should he be warned?
Perhaps. But for now, let him sleep.
For in dreams, we enter a world that’s entirely our own.
Let them swim in the deepest ocean or glide over the highest cloud.
Turn to page 394.
Excuse me, sir. Where’s Professor Lupin?
That’s not really your concern, is it, Potter?
Suffice it to say your professor finds himself incapable of teaching…
…at the present time. Turn to page 394.
Werewolves?
Sir, we just learned about red caps and hinkypunks.
-We’re not meant to start that for weeks. -Quiet.
When did she come in? Did you see her come in?
Now, which one of you can tell me the difference…
…between an Animagus and a werewolf?
No one?
-How disappointing. -Please, sir.
An Animagus is a wizard who elects to turn into an animal.
A werewolf has no choice.
With each full moon…
…he no longer remembers who he is. He’d kill his best friend.
The werewolf only responds to the call of it’s own kind.
Thank you, Mr. Malfoy. That’s the second time…
…you’ve spoken out of turn, Miss Granger.
Are you incapable of restraining yourself…
…or do you take pride in being an insufferable know-it-all?
-He’s got a point, you know. -Five points from Gryffindor.
As an antidote to your ignorance, and on my desk, by Monday morning…
…two rolls of parchment on the werewolf, with emphasis…
-…on recognizing it. -lt’s Quidditch tomorrow.
Then l suggest you take extra care, Mr. Potter.
Loss of limb will not excuse you.
Page 394.
The term werewolf …
…is a contraction of the Anglo-Saxon word wer …
…which means man, and wolf. Werewolf, man-wolf.
There are several ways to become a werewolf.
They include being given the power of shape-shifting…
…being bitten by a werewolf….
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.