هری پاتر و زندانی آزکابان

15 بخش

8بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

اجازه بدین، جناب وزیر.

اوه، هاگرید… ببخشید.

رزمرتا، عزیزجان. امیدوارم کار و بارت خوب باشه.

خیلی بهتر می‌بود اگه وزارتخونه یه شب در میون…

دیوانه‌سازها رو به مغازه‌ی من نمی‌فرستاد! ما…

یه قاتل فراری آزاده. مگه سیریوس بلک میاد هاگزمید!

آخه برای چی باید بیاد اینجا؟

هری پاتر. هری پاتر؟

بیا.

هری!

امروز جادوگرهای زیر سن قانونی اجازه‌ی ورود ندارن. اون در لعنتی رو ببند.

چقدر گستاخ. کله‌کدوها.

کله‌کدوها؟! چطور جرئت می‌کنن؟

به کیا گفتن کله‌کدو؟ ای نیم‌وجبی‌های پررو!

مردم وقتی تو مغازه‌ی من زهره‌ترک بشن دیگه اینجا نمیان.

پروفسور دامبلدور اصلاً نمی‌خواد اون دیوانه‌سازها اطراف محوطه باشن.

خب حالا بهم بگین قضیه چیه.

چندین سال پیش، وقتی والدین هری پاتر فهمیدن اسمشونبر تصمیم گرفته اونا رو بکشه…

یادته؟ مخفی شدن. عده‌ی خیلی کمی جاشون رو می‌دونستن.

یکی از اونا سیریوس بلک بود. و جاشون رو به اسمشونبر گفت.

اون شب بلک نه تنها جای پاتر‌ها رو به اسمشونبر لو داد…

بلکه یکی از دوستانشون، پیتر پتی‌گرو رو هم کشت!

پیتر پتی‌گرو؟ آره، همون پسر کوتوله‌ی تپل.

همیشه دنبال سیریوس بلک بود. یادمه.

همیشه پیش جیمز و سیریوس بود.

بعد چی شد؟ پیتر پتی‌گرو سعی کرد به پاترها هشدار بده…

و شاید هم می‌تونست، اگه به دوست قدیمیش، سیریوس بلک برنخورده بود.

بلک خیلی بی‌رحم بود. پتی‌گرو رو فقط نکشت.

اونو منفجر کرد!

یه انگشت. فقط یه انگشت ازش باقی موند. یه انگشت همین و بس.

درسته سیریوس بلکربا دست‌های خودش پاترها رو نکشت…

ولی دلیل مرگ اوناست. و حالا می‌خواد کارش رو کامل کنه.

باورم نمیشه. بدترین قسمتش رو نشنیدی.

چی می‌تونه بدتر از این باشه؟ این: سیریوس بلک…

از زمان تولد هری و حتی همین حالا…

پدرخوانده‌ی هری پاتره!

رون، نگاه کن.

ببخشید. عذر می‌خوام، ببخشید. کریسمس مبارک.

هری، چی شده؟

بلک دوستشون بوده…

و بهشون خیانت کرده.

دوستشون بوده!

امیدوارم پیدام کنه.

چون وقتی پیدام کنه، من آماده‌ام!

وقتی پیدام کنه، می‌کشمش!

هری.

بسیار خب. اومدی.

در این مورد مطمئنی، هری؟ آخه این جادوی خیلی پیشرفته‌ایه…

خیلی بالاتر از سطح مقدماتی جادوگریه.

مطمئنم.

خب، همه چیز آماده‌ست.

افسونی که می‌خوام یادت بدم، بهش میگن سپر مدافع.

تا حالا اسمشو شنیده بودی؟

نه؟ خب…

سپر مدافع نوعی انرژی مثبته. برای جادوگری که اونو اجرا می‌کنه…

عین یه سپر عمل می‌کنه، و دیوانه‌ساز به جای شخص از اون تغذیه می‌کنه.

اما برای اینکه اثر کنه، باید به یه خاطره فکر کنی.

نه هر خاطره‌ای، یه خاطره‌ی خیلی شاد، یه خاطره‌ی قوی.

می‌تونی این کار رو بکنی؟ بله. خیلی خب.

چشم‌هات رو ببند.

تمرکز کن.

گذشته‌ت رو مرور کن.

خاطره‌ای داری؟

اجازه بده همه‌ی وجودت رو پر کنه.

خودتو در اون رها کن.

بعد این ورد رو بگو: اکسپکتو پاترونوم.

خیلی خوبه.

حاضری؟ چوبدستیت رو آماده کن.

اکسپکتو پاترونوم!

اکسپکتو… اکسپکتو…

اکسپکتـ…

خیلی خب. بیا. بلند شو بشین. یه نفس عمیق بکش.

خوبه. انتظار نداشتم اولین دفعه موفق بشی.

اگه موفق میشدی خیلی تعجب می‌کردم. بیا، اینو بخور. حالت رو بهتر می‌کنه.

عجب دیوانه‌ساز ناجوری بود. اوه، نه، نه، نه.

این لولوخورخوره بود، هری. لولوخورخوره.

دیوانه‌ساز واقعی بدتر از ایناست. خیلی، خیلی بدتر.

میشه بپرسم، به چی فکر کردی؟

چه خاطره‌ای رو انتخاب کردی؟ اولین باری که سوار جارو شدم.

این به اندازه‌ی کافی خوب نیست. اصلاً خوب نیست.

یه خاطره‌ی دیگه هم هست. دقیقاً، خاطره‌ی شادی نیست.

خب، شاده.

شادترین حسیه که تا حالا داشتم…

ولی پیچیده‌ست. قویه؟

پس بذار امتحانش کنیم. الان آماده‌ای؟

شما بازش کن.

اکسپکتو پاترونوم!

اکسپکتو پاترونوم!

آره!

آفرین، هری. آفرین!

فکر کنم برای امروز کافیه. آره. بشین. همین‌جا.

اینو بخور، کمکت می‌کنه. واقعاً کمکت می‌کنه.

و محض اطلاعت میگم، هری…

به نظرم دست پدرت رو از پشت بستی. اونم پدرت که جادوگر فوق‌العاده‌ای بود.

به اون فکر می‌کردم.

و مامانم.

صورت‌هاشون رو دیدم.

داشتن باهام حرف می‌زدن.

فقط حرف می‌زدن.

این خاطره‌ای بود که انتخاب کردم.

حتی نمی‌دونم واقعیه یا نه.

اما بهترین خاطره‌ایه که دارم.

روز قشنگیه. عالیه.

مگه اینکه تیکه پاره شده باشی.

تیکه پاره؟ از چی حرف می‌زنی؟

رونالد موشش رو گم کرده. من هیچی رو گم نکردم.

گربه‌ت اونو کشته. مزخرفه.

هری، تو که دیدی اون حیوون خونخوارش همیشه…

کمین می‌کنه که موشم رو بگیره. حالا خال‌خالی غیبش زده.

خب، شاید بهتره که بیشتر مراقب حیوونت باشی!

گربه‌ت اونو کشته! نکشته.

کشته. نکشته.

دادرسی چطور پیش رفت، هاگرید؟

دادرسی؟

خب، اول اعضای کمیته یکی یکی…

صحبت کردن که ما چرا اونجا بودیم.

بعدش من بلند شدم و توضیح دادم. گفتم که کج‌منقار…

هیپوگریف خوبیه، همیشه پرهاش رو تمیز می‌کنه.

و بعدش لوسیوس مالفوی بلند شد. خودتون می‌تونین حدس بزنین.

گفت کج‌منقار یه حیوون وحشی و قاتله…

که به محض اینکه کسی رو ببینه می‌کشه.

و بعد؟

و بعد لوسیوس تقاضای اشد مجازات رو کرد.

نکنه اخراجت نکردن؟ نه، اخراج نشدم.

کج‌منقار محکوم به مرگ شده!

متن انگلیسی بخش

Allow me, minister.

-Oh, Hagrid…. -Sorry about that.

Rosmerta, my dear. l hope business is good.

ltd be a lot better if the Ministry wasn’t sending dementors…

-…into my pub every other night! -We have….

-We have a killer on the loose. -Sirius Black in Hogsmeade!

And what would bring him here?

-Harry Potter. -Harry Potter?

Come.

Harry!

-No underage wizards allowed in today! -Shut the damn door!

-So rude. -Thick heads.

-Thick heads?! -How dare they!

-Who are they calling thick heads? -Young whippersnappers!

Nobody will come to a pub where they’ll get scared out of their wits.

Professor Dumbledore doesn’t want dementors around the place.

Tell me what this is all about.

Years ago, when Harry Potters parents realized they were marked for death–

Remember? They hid. Few knew where they were.

One who did was Sirius Black. And he told You-Know-Who.

Not only did Black lead him to the Potters that night…

…he also killed Peter Pettigrew!

-Peter Pettigrew? -Little lump of a boy.

-Always trailing after Black. -l remember.

Never let James and Sirius out of his sight.

-What happened? -Peter tried to warn the Potters…

…and might have, had he not run into an old friend, Sirius Black.

Black was vicious. He didn’t kill Pettigrew.

He destroyed him!

A finger. That’s all that was left. A finger. Nothing else.

Sirius Black may not have put his hands to the Potters…

-…but he’s the reason they’re dead. -He wants to finish things.

-l don’t believe it. -That’s not the worst of it.

-What could be worse? -This Sirius Black was…

…and remains to this day…

…Harry Potters godfather!

Ron, look!

-Sorry. Excuse me, excuse me. -Merry Christmas.

Harry, what happened?

He was their friend…

…and he betrayed them.

He was their friend!

l hope he finds me.

Because when he does, l’m gonna be ready!

When he does, l’m gonna kill him!

Harry.

There you are. You came.

Are you sure about this, Harry? This is very advanced magic…

…well beyond the Ordinary Wizarding Level.

l’m sure.

Well, everything’s prepared.

The spell l’m going to teach you is called the Patronus Charm.

Did you ever hear of it?

No? Well….

A Patronus is a positive force. For the wizard who conjures one…

…it works like a shield, with the dementor feeding on it rather than him.

But in order for it to work, you need to think of a memory.

Not just any memory, a very happy memory, a very powerful memory.

Can you do this? Yes. Very well.

Close your eyes.

Concentrate.

Explore your past.

Do you have a memory?

Allow it to fill you up.

Lose yourself within it.

Then speak the incantation, Expecto Patronum.

-Expecto Patronum. -Very good.

Shall we? Wand at the ready.

Expecto Patronum!

Expecto…. Expecto….

Expect….

Here we go. Come on. Sit up. Deep breaths.

lt’s all right. l didn’t expect you to do it the first time.

That would have been remarkable. Here, eat this. You’ll feel better.

-That’s one nasty dementor. -Oh, no, no, no.

That was a boggart, Harry. A boggart.

The real thing would be worse. Much, much worse.

As a matter of interest, what were you thinking?

-Which memory did you choose? -The first time l rode a broom.

That’s not good enough. Not nearly good enough.

There’s another. lt’s not happy, exactly.

Well, it is.

lt’s the happiest l’ve ever felt…

-…but its complicated. -ls it strong?

Then lets give it a try. You feel ready?

Just do it.

Expecto Patronum!

Expecto Patronum!

Yes!

Well done, Harry. Well done!

-l think l’ve had enough for today. -Yes. Sit down. Here.

Eat this, it helps. lt really helps.

And just so you know, Harry…

…l think you’d have given your father a run for his money. And that…

…is saying something.

l was thinking of him.

And Mum.

Seeing their faces.

They were talking to me.

Just talking.

That’s the memory l chose.

l don’t even know if its real.

But its the best l have.

-Beautiful day. -Gorgeous.

Unless you’ve been ripped to pieces!

Ripped to pieces? What are you talking about?

-Ronald has lost his rat. -l haven’t lost anything!

-Your cat killed him! -Rubbish.

Harry, you’ve seen the way that bloodthirsty beast of hers…

…is always lurking about. And Scabbers is gone.

Well, maybe you should take better care of your pets!

-Your cat killed him! -Did not.

-Did. -Didn’t.

How did it go, Hagrid? The hearing?

Well, first off, the committee members took turns…

…talking about why we were there.

l got up and did my piece. Said how Buckbeak…

…was a good hippogriff, always cleaned his feathers.

And then Lucius Malfoy got up. Well, you can imagine.

He said Buckbeak was a deadly and dangerous creature…

…who would kill you as soon as look at you.

And then?

And then he asked for the worst, did old Lucius.

-They’re not sacking you! -No, l’m not sacked.

Buckbeak’s been sentenced to death!

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.