Blood Feud

مجموعه تلوزیونی: خانواده سیمپسون / فصل: فصل دوم / اپیزود 20

Blood Feud

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح متوسط

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این اپیزود را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی اپیزود

افسر فرمانده ویگام اسقف اعظم؛مکگی: مهمانان برجسته.

من از اینکه این سیستم اطلاع رسانی رو به شما اهدا می کنم خوشحالم.

در خطرات احتمالی مربوط به انرژی هسته ای میگه که باید چه کار کنن

اونها رو سر کار گذاشته.

اگه هسته منفجر بشه دیگه نیرویی باقی نمی مونه تا اون علامت رو روشن نگه داره

و حالا، من می خوام مردی که این علامت رو برای شما درست کرده بهتون معرفی کنم، کسی که در مبارزات خودش با مجلس تمام کار شکنی ها رو انجام داد… مونتگومری برنز

آقای برنز هیچ وقت دیر نمی کنن.

حتما اتفاق خیلی بدی افتاده

بهتره که افتاده باشه.

هیچ کس نمی تونه همه ی تقصیرها رو بندازه گردن دیاموند جو کوئیمبی!

باید… خودم رو… برگردونم.

باید به … همه ی آدمهای بزرگ… سلام کنم

اوه نه، آقای برنز! باید دکتر خبر کنیم!

هرگز!

هیچ کدوم از اون دکترهای زر زرو نباید دستشون به من برسه تا من رو درمان کنن.

تا وقتی که ذره ای توانایی تو وجود من هست من…

اممم.

آقای برنز از بیماری رنچ می بره که ما دکترها بهش میگیم هایپوهیمیا.

و به زبان عامیانه یعنی این کم خونی.

لعنت به تو، دکتر، من احمق نیستم!

من می دونم هایپوهیمیا چیه.

ما چی کار می تونیم بکنیم؟

خوب، دراین مورد تنها امیدمون تزریق خونه.

استریل کردن یه سوزن چقدر طول می کشه؟

چند ثانیه

هر چقدر می خواید بکشید بیرون

فقط یه مقدار بزارید تا به خونه برسم

میترسم که اینقدر هم ساده نباشه. گروه خونی اونoدوبار منفی. خیلی کمیابه

اما مال من مثبته. لعنت به این خون عوامانه ای که تو رگهای من جریان داره!

اسمیترز، حس خیلی بدی نداشته باش. بعد از اون کلیه ای که به من اهدا کردی واقعا احتیاجات من رو رفع کردی.

همه ی کارکنان توجه کنید. رئیس و انگیزه ی ما آقای برنز… به مرگ نزدیکن.

اگر گروه خونیتون0دوبار منفی، من عاجزانه ازتون درخواست می کنم که برید توی اون ماشینی که بیرونه و خون میگیره. همین.

فقط یه دلیل داره که بهش خون نمی دم.

اون چیه؟

دلم نمی خواد

حرفاتون رو باور نمی کنم. یک انسان با میلیونها دلار اون بیرونه و به کمک ما احتیاج داره. اون وقت شما نمی خواید این پول رو نقد کنید؟ به خاطر همینه که شما بازنده ها در این کار مزخرف بدون پیشرفت گیر کردید.

می دونی هومر من سرپرست توام.

ببخشید آقا.

مگی، نگاه کن. این چیه؟

میمون پوزه دار. میمون پوزه دار

زیبو. زی…بو

داری چی کار می کنی عزیزم؟

می خوام به مگی یاد بدم که طبیعت به حیاط انبار ختم نمیشه. من می خوام اون تمام برتری هایی رو که من نداشتم رو داشته باشه.

لیسا ما هر کاری که می تونستیم رو برای تو کردیم… زیبو چیه؟

مثل یه گاو نر می مونه فقط کوهان داره با غبغب

کوهان با غیبغب

کوهان با غیبغب

مگی! گروه خونی من چیه؟

آ مثبت

لعنتی! یه گروه خونی فوق العاده کمیاب و من ندارمش.

تو گروه خونی اون رو می دونی، چقدر رومانتیک.

یه مادر همه چیز رو راجع به خانواده اش می دونه.

اوه، آره؟ سایز کفش من چیه؟

چهار B

من چند تا دندون دارم؟

شونزده دائمی، هشت تا شیری

اندازه ی گوش پوش من

ایکس ار ج‌

حلقه.

من نمیخوام تو حلقه بکنی دستت چون خیلی بی کلاسه ولی سه تا داری.

آلرژی ها.

شکلات شکر زرد با عصاره ذرت و شکلات شکر زرد با عصاره ذرت تقلیدی

و؟

با لباس هیولاها بدنت قرمز میشه

اوه واقعا تاثیر گذاره.

بگو من چندتا مو تو سرم دارم؟بدون اینکه نگاه کنی!

اوه هومی، تو کلی مو داری… برای چی می خواستی بدونی گروه خونیت چیه؟

آه، اون برنز پیرمرد اگه یه مقدار خون گروه0دوبار منفی نگیره می میره ولی هیچ کس روی زمین همچین گروه خونی نداره

بارت داره.

یوهوو! آره! عالیه! یوهووو! تبریک میگم، پسر! تو یه قرار ملاقات با سوزن داری!

یه دقیقه صبر کن. من مجبور نیستم خون بدم. می دونی من حق وحقوقی دارم.

آره، تو این حق رو داری که ساکت باشی.

بارت، تو باید به کسی که به کمک احتیاج داره کمک کنی. این یه کار قابل احترامه.

بارت، من از تو نمی خوام که خونت رو مجانی به کسی بدی. این احمقانه است! تو برای اينکه این موضوع رو بفهمی یه مقدار کوچیکی، اما وقتی که زندگی یه آدم پولدار رو نجات بدی، اون همه ی تروتش رو به پای تو میریزه. تو داستان هرکول و شیر رو نمی دونی؟

یکی از داستانهای کتاب مقدسه؟

آره احتمالا. به هر حال *روزی روزگاری یه شیر بزرگ متوسط بود که یه خار رفته بود توی پنجه اش. و همه مردم روستا تلاش کردن که اون خار رو بیرون بکشن، اما هیچ کس قدرت کافی برای این کار رو نداشت. برای همین اونها هرکول رو آوردن و هرکول از قدرت فوق العاده زیادش استفاده کرد، و بنگ. به هرحال نتیجه اخلاقیش اینه که، اون شیر خیلی خوشحال شد، و ثروتی به این بزرگی رو به هرکول داد.

چطوری یه شیر پولدار شده بود؟

روزگاران کهن بوده دیگه!

اوه.

هی بجنب! اورژانسیه! مسئله ی مرگ و زندگیه!

یه لحظه صبر کن مرد!

اوه، اوتو! تو اینجا کار می کنی؟

آره!

توی اون مدتی که دوستهام تو مدرسه ان، من یه کاری دارم که تکنولوژی حجامت رو تصدیق می کنه رفیق

حالا زودباش راه بیفت.

باشه. بزار دستم رو بشورم.

هومر، بارت جوان و شجاع. نمی دوم اول کدومتون رو بغل کنم.

پسرو…

ما آماده ی تزریق خون هستیم.

اسمیترز، من موفق نمیشم

من می خوام نوشته ی روی سنگ قبرم رو … برات دیکته کنم

شروع کنید.

“چارلز… مونتگومری… برنز”

آم، اممم

“آمریکایی و میهن پرست”

“میهن پرست آمریکایی”

“سلطان اتم”

“تازیانه ی حاکم مطلق”

“اوه ستمگر نام قدرتمند او را بشنو و برخود بلرز!!” اسمیترز، من برگشتم!

صبح بخیر به همه شما! اوه ببین کی اینجاست!

این… دوست قدیمی… تویی

سلام آقای برنز

اوه سلام چطوری آقای… کفش قهوه ای! تیم ورزشی محل چطوره؟هوم؟

آقای برنز… اون حالش خوبه!

همه ی پولها مال منه

کارامبا

هه-هه-هه! خوب بازی یعنی همین! روز خوبی داشته باش اسوالدو!

اسمیترز من در کمال سلامتم! مملو از قدرت و انرژی!

واقعا قابل توجه آقا.

می دونی ؛واقعا سرگرم کننده است اسمیترز. من حسه مشر و بهاً رو امتحان کردم و همین طور ضماد رو و مقوی رو امتحان کردم. و چیزی که من واقعا بهش احتیاج داشتم خون تازه یه پسر جوان بود. ضمنا، اسم اون پسر بچه چی بود؟

بارت سیمپسون آقا.

کی؟

پسر هومر سیمپسون. یکی که کار می کنه از اون جسدهایی که تو بخش7.

خوب سیمپسون توی نامه ای که میگیره واقعا خیلی خوب غافلگیر میشه

حقیقتا خیلی خوب

صورتحساب…صورتحساب …احضاریه… صورتحساب… یه دقیقه صبرکن. از طرف چ.م. برنز؟ خودشه؟ آره خودشه! یوهووو! هووو!

مارج! لیسا! مگی! بیاین اين کار رو تو حیاط انجام بدیم یه جایی که همسایه ها ببینن!

لیسا، چراغها رو کم کن! نه، چراغهای بیشتری روشن کن! یه کاری بکن!

باشه بابا.

یکمی نازکه، اما اشکالی نداره ، می تونه یک چک باشه.

خلی خوب، هیچ چکی نیست، فقط یه کارته. اما نترسید. من مطمئنم که این به ما میگه که چی گیرمون میاد و کجا باید بگیریمش. “بارت عزیز… واقعا مهربانانه بابت خون ممنونم. ارادتمند، تو مونتگومری برنز”. فقط یه کارته!

اینم یه راهی برای اینکه قدرشناسیت رو نشون بدی. نه طلایی. نه الماسی. نه یاقوتی. و نه حتی یه کارت مسخره. صبر کن، اون کارت رو فرستاد. اصلا به خاطر همین من خیلی عصبانی شدم.

هومر، تو همچین کاری رو برای جایزه گرفتن انجام ندادی. تو این کار رو کردی به خاطر اینکه یک انسان به کمک احتیاج داشت.

مارج، تو همسر منی و من تو رو خیلی دوست دارم. اما تو توی رویا زندگی می کنی. دنیایی پر از گل و زنگ و افسانه و قورباغه های جادویی با کلاههای کوچک خنده دار…

آره مامان. ما آب پاشی هم کردیم!

بارت!

ما دقیقا به اون چیزی که می خواستیم رسیدیم: ما به یه پیرمرد شانس دوباره دادیم.

من به پسرم یه چیز ساده رو قول دادم: کلی ثروت. و اون مرد قول من رو خراب کرد. خوب، من باید بگیرمش! بارت، یه نامه بنویس.

“آقای برنز عزیز. من خیلی خوشحالم که شما از خون پسر من لذت بردید. و کارتتون هم فوق العاده بود. توی این مورد نمی تونید بگید، که من طعنه آمیز حرف می زنم. تو متعفنی!” ميشه اون قسمت آخرش رو برای من بخونی؟

“تو متعفنی”.

خوبه. “تو یه پیرمرد فرتوتی، یه مومیایی قوز کرده که دندون هم داره با دستهای استخوانی دخترونه… و بویِ”…

کون فیل؟

“کون فیل رو میدی”

اما اون رئیسته. حتما باید همین الان پستش کنی؟

آره!

تو هنوز هم عصبانی هستی هومر. چرا یه کم بهش فکر نمی کنی؟

فراموشش کن مارج!

خواهش می کنم هومی؟ به خاطر من؟

اوه باشه. تو هميشه با دستات اون کار رو می کنی! و معمولا هم فایده داره.

مسخره حرو…

هومر… صبحونه آماده است.

هممممم…

اوه، مارج، تو من رو از یه اشتباه بزرگ نجات دادی. می دونی، من بالاخره معنی…

معنی چی؟

همسر رو فهمیدم مارج. همسر.

اوه… متشکرم.

نامه کجاست؟

کجاست؟

هومر، فکر نمی کنم تو قوطی نشاسته ذرت باشه.

خوب باید یه جایی باشه! اون که پا درنیاورده که راه بیفته بره!

بارت تو اون نامه رو دیدی؟

آره

خوب، قشنگ فکر کن. آخرین بار کجا دیدیش؟

آخرین جایی که دیدمش…

آه آآآآآ… توی دستم بود…

آره…

وقتی که داشتم مینداختمش توی صندوق پست.

چرا این کار رو کردی؟

بابا یه چیزایی توی اون نامه بود که باید گفته می شد. و من تو رو میشناسم. دم احساساتی هستی. فقط به خاطر اینکه دیشب عصبانی بودی، دلیل نميشه که امروز صبح هم عصبانی باشی. پس من…

من عصبانیت صبح رو هم نشونت میدم.

هومر، تو اون رو تشویق کردی. باید خودت رو خفه کنی.

اون راست میگه. باشه، فکرکن، هومر. نترس. اونها تا ظهر نامه ها رو جمع نمی کنن. هنوز وفت هست!

آخ. آخ. آخ. آخ. آخ. آخ. آخ.

تسلیم شو هومر. اون قفلش محکمه.

قفله؟ خوب، من یه مقدار سورپرایز دارم برای آقای قفل قدیمی. کنار وایسا پسر.

هی، من با توام هومر. با قدرت مبارزه کن!

شیر آتش نشانی رو برای چی آوردی هومر؟

برای چه کاری خوبه؟ ما اینقدر نامه خودمون رو خیس می کنیم تا جوهرش از بین بره و هیچ کس نتونه اون رو بخونه

آره ولی آدمهای دیگه نامه ای ننداختن این تو؟

خوب چندتا آدم چندتا نامه به دستشون نمی رسه. هق هق گریه کردن. تو می دونی مردم چه جور نامه هایی می نویسن: فلانی عزیز تو هیچ وقت چیزی از من نشنیدی… فلان کار و فلان کار چطوره؟ فلان فلان فلان فلان فلان. ارادتمند تر تو یه دوست”. چه چیز مهمی از دست میره.

بارت تو حالا مواظب پستچی باش. هروقت اومد یه علامت بده.

بابا پستچی اینجاست.

آره خوبه. همینو بگو.

نه منظورم اينه که پستچی اینجاست.

خدای من! تو می خوای نامه ها رو خیس کنی؟

اوه… فکر می کنم فرار کردن اصلا کار خوبی نیست، به خاطر اینکه تو زن پستچی هستی و آدرس و اسم من و همه چیز رو می دونی آره؟

درسته.

خوب، من بازم می خوام فرار کنم!

من می خوام تمام دنیا داستان مبارزه دلخراش من با هایپوهیمیا رو بشنوه.

خوب، آقا ایشون یکی از بهترین نویسنده هایی هستن که اسم خودشون رو نمینویسن

اون اینها رو نوشته “به هیچ وجه نمی تونم!”… بالا از روی کودها”… سادرادین ماهباراداد ناتوان در دستشویی رفتن!

عالیه.

خیله خوب، خیله خوب. سوال اول؟ شما تا حالا با هیچ آدم مشهوری خوابیدید؟

خوب، من و کنتس ون زپلین و من… چه آتیشی…حالا خوب به من گوش کن، توی بولر اومدی اینجا جنس بونجل تحویل بدی. من یه هنرپیشه ی جوون و سردرگم نیستم که نتونم دوتا کلمه رو بهم دیگه ربط بدم. این رو خودمم می تونم بنویسم. تو اخراجی.

سلام، اسم من آقای برنز. فکر می کنم شما یه نامه برای من دارید.

باشه آقای برنز. اسم کوچکتون چیه؟

نمی دونم.

نقشه فوق العاده ای بود بارت.

اوه، نگاه کن، مگی، این چیه؟ دوازده وجهی. دواز…ده…وج…هی

لیسا، من نمی دونم تو داری چی کار میکنی، ولی این کارت خیلی عجیب غریبه و بابات داره سعی می کنه نگران بشه.

“فصل پنجم… سفر به درمانگاه کوچک، با غیر منتظرترین نتایج”.

اوه.

بیست و هشت دقیقه مونده تا برنز بیاد. وقتشه که عملیات برداشتن نامه رو انجام بدم.

می تونم کمکت کنم؟

آه، از این نترس. این فقط یه نامه باز کنه. تو کی هستی؟

بهش نگو. اسم جعلی بهش بگو.

هومر سیمپسون.

سیمپسون ها؟ سیمپسون. اوه، یه نامه از طرف تو اینجاست. همین الان می خونمش. “آقای برنز عزیز. من خیلی خوشحالم که شما از خون پسر من لذت بردید. و کارتتون هم فوق العاده بود”. اوه سیمپسون. تو روز من رو تبدیل به یه روز خوب کردی. تو یه آدم محترم واقعی هستی.

آره خوب من میرم…

سلام، بازم مونده. “توی این مورد نمی تونید بگید، که من طعنه آمیز حرف می زنم”…

“…تو متعفنی “

” تو یه پیرمرد فرتوتی… یه مومیایی قوز کرده که دندون هم داره با دستهای استخوانی دخترونه و تو بوی کون فیل رو میدی!”

هی بس کن جوُی! حتما باید دستم رو بپیچونی؟

هومر، من به تو نمی گم که چه کاری انجام بده. درسته؟

من می تونستم مثل یه مورچه لهش کنم، ولی این کار خیلی آسونه. نه، انتقام بهترین غذایی که سرد سرو ميشه. من منتظر یه وقتی می مونم که …اوه چه مزخرفی دارم میگم. من فقط مثل یه مورچه لهش می کنم.

“پیرمرد فرتوت” آره؟ من یه موميايیم که دندون داره؟ دستای من استخونیه؟ کبدم فقط یه نقطه است؟ تو ترسویی؟

آقا نامه اخراج اون منتظر امضای شماست.

خوب همین عالیه. من راه امرار معاش یک نفر رو ازش گرفتم و هنوز هم احساس پوچی می کنم. یه چیزی بهت میگم اسمیترز. اینقدر بزنیدش تا همه جاش داغون بشه.

اما آقا

اما چی؟

هیچ چی آقا

اوه، من تا حالا آقای برنز رو اینقدر عصبانی ندیده بودم اون هميشه یه جورایی عصبانیه.

منم با اون نامه گنده ای که نوشتم!

عزیزم اتفاقیه که افتاده. اهمیتی نداره که دیگه چه اتفاقی میفته، ما توی سختی ها تلاش خودمون رو می کنیم. ما هميشه این کار رو می کنیم.

باشه نقشه اینه. تو می تونی بری خونه خواهرهات و بچه ها رو بزرگ کنی. و من هم… توی یه فاضلاب می میرم. این عملیه و در محدوده ی هدفمونه.

اونها همیشه به من می گفتن که یه روز خانواده رو نابود می کنم، ولی من هیچ وقت باور نمی کردم.

مشکلی نیست بارت. هیچ کس واقعا این حرف رو باور نداشت. ما فقط می خواستیم تو رو بترسونیم.

تو هومر سیمپسون رو می شناسی؟

آره. یه مدتی باهاش پوکر بازی می کردم

اممممم ها. ما می خوایم که اونو بزنیش.

باشه.

صبر کن!

چیه؟

آه، هیچی

صبر کن!

چیه؟

بزنش ولی… با لگد نزنش.

باشه لگدهام رو نگه می دارم. گرفتم.

صبرکن!

چیه؟

آه، آم، اممم…

در هر صورت، هومی چی کار کرده؟

اون زندگی آقای برنز رو نجات داده!

در پایان، خواننده مهربان از تو تشکر می کنم. چی گفتی؟ من از تو تشکر کنم؟ نه‌، اين اشتباه چاپی نیست. از آنجایی که تو می دانی، ‏من از نوشتن این کتاب همان قدر لذت بردم که تو از خواندنش لذت بردی. پایان.

اسمیترز ضرب و شتم چطور پیش میره؟

آقا، آه… هیچ ضرب و شتمی در کار نیست.

چی؟خب به جهنم! چرا؟

چون… من… من منتفی اش کردم.

خائن!

ببخشید، آقا. ولی من نمی تونستم به هومر سیمپسون آسیبی برسونم. اون زندگی شما رو نجات داد.

می فهمم.

من می دونم که شما از دست من عصبانی هستین، ولی می خوام فقط جهت اطلاعتون بگم، من می خوام تا وقتی که من رو ببخشید برم بیرون دروازه وایسم.

احتیاجی نیست اسمیترز. تو مثل هميشه روشنایی و بصیرت رو در برابر تاریکی به من نشون دادی. اون رو بزار اینجا رفیق قدیمی.

آقا، همین چوری که علاقه دارم این دست دادن هرگز تموم نشه، من، من نگرانم چون باید یه کارهایی برای سیمپسون انجام بدیم.

حتما این کار رو می کنیم، دوست قدیمی. حتما این کار رو می کنیم.

میخونه مو. جایی که آدمها ی باکلاس جمع میشن تا مشروب بخورن.

سلام مایک اونجاست؟ فامیلش راچ.

گوشی رو نگه دار بزار ببینم. مایک راچ. مایک راچ. کسی اخیرا مایک راچ رو ندیده؟

گوش کن کوچولوی حال به هم زن. یکی از این روزها گیرت میارم و با یخ خرد کنم اسم رو روی کمرت کنده کاری می کنم.

چی شده هومر؟ تو اون آدم سرزنده ی همیشگی نیستی.

من مشکلات خودم رو دارم مو. یکی دیگه بده.

هومر تو نباید برای اینکه مشکلاتت رو فراموش کنی مشروب بخوری

آره تو باید مشروب بخوری تا توانایی های گروهی خودت رو افزایش بدی

ما برای سیمپسونها یه هدیه می گیریم، یه هدیه غیر معقول! یه چیزدیوانه کننده که نميشه بهش فکر کردیه هدیه کاملا غیر ممکن! یه هدیه عجیب غریب وگنده منده و باحال ماحال!

زیادی کاربردیه.

زیادی ستودنیه.

زیادی احمقانه است.

میز بیلیارد؟ تو دیوونه شدی؟ نمیخوام خونه اش َ به سالن بازی تبدیلش کنم.

کشف کردم! پیداش کردیم!

اما آقا… قیمتش 32 هزار دلاره.

تو چطور جرات می کنی این لحظات خوب رو با خسیس بازیهات خراب کنی! این بی نقصه!

وای بر من.

اوه خدای من! آقای برنزه.

خدای من! خدای من! خدای من! خدای من! خدای من!

صبرکن، بابا اون داره می خنده.

آقای برنز شما برای ما یه هدیه آوردید.

خوب تو فکر می کردی که من می خوام چی کار کنم- تو رو اینقدر بزنم که همه جات خونی مالی بشه؟

برای اينکه نشون بدید اینکه هیچ حس بدی وجود نداره، لطفا یک نسخه از کتاب من رو، “آیا هیچ وقت رنگین کمانی خواهد بود؟” و حالا دوست جوان، من تو رو فراموش نکردم. بفرمایید.

واوو! یه اهرم!

این برای باز کردن اون جعبه است، احمق.

چی بهت گفتم؟ بهت قول میدم که پر از الماس و یاقوت یاقوت کبود و مروارید…

واو! یه کله ی گنده ی زشت!

درواقع، پسرم، این کله ی زشت گنده ی المک هندی. سه هزار سال پیش هندی آمریکاییها این رو حکاکی کردن. این مشتری مخوف ما اسمش اکستاپالاپاکتل، خدای جنگ.

وحشتناکه!

نه، مگی. آزتک نه. المک. المک.

مارج، اون چی کار می کند؟

هیچ کاری نمی کند.

مارج! واقعا چی کار می کند؟

هر کاری که می تونه بکنه، داره انجام میده.

خوب، من میرم تا شما با آقای اکستاپالاپاکتل!

چهره هاشون رو دیدی اسمیترز؟

آقا، شما خدای سخاوت من هستید.

زندگی یه آدم رو نجات میدی اون وقت چی هدیه می گیری؟ هیچ چی! بدتر از هیچ چی!

فقط یه تکه سنگ گنده و ترسناک.

هی، پسر، به اون سر بد دهنی نکن.

هومر، این فکر آدم هایی که همه چیز رو حساب کتاب می کنن

اخلاق این داستان اینه که: “یک کار خوب پاداش خودش است”.

هی ما پاداش گرفتیم. این سر خیلی باحاله!

خوب پس، فکر می کنم نتیجه اخلاقیش اینه، “هیچ کار خوبی بدون پاداش نمی مونه”.

یه دقیقه صبر کن. اگه من اون نامه تند و زننده رو نمی نوشتم، هیچ چی گیرمون نمیومد!

خوب… پس فکر می کنم نتیجه اخلاقیش اینه که: “چرخ هایی که جیر جیر میکنن بهشون روغن می زنن”.

شاید این داستان هیچ نتیجه اخلاقی نداره

دقیقا! فقط یه سری اتفاقات بود که افتاد

اما واقعا چند روز به یاد ماندنی بود

پس خدا رو شکر!

متن انگلیسی اپیزود

Ah, Chief Wiggum, Archbishop McGee, distinguished guests.

I am pleased to dedicate this emergency warning system.

In the uh, off chance of a nuclear disaster, this sign will tell you, the good citizens of Springfield, what to do.

Joke’s on them.

If the core explodes, there won’t be any power to light that sign.

And now, I would like to present the man who made this sign possible, by dropping the last of his obstructionist legal challenges Montgomery Burns.

Mr. Burns is never late.

Something must be terribly wrong.

Well, there better be. Nobody leaves Diamond Joe Quimby holding the bag!

Must… turn… over. Got to… greet… dignitaries!

Oh, no, Mr. Burns! We’ve got to get a doctor!

Absolutely not! No quack sawbones is going to apply his leeches to me! As long as there’s an ounce of strength left in me, I…

Mmmm. Mr. Burns is suffering from what we medical men call hypohemia. In layman’s terms it’s quite simply a lack of blood.

Damn it, doctor, I’m no idiot! I know what hypohemia is. What I want to know is what can we do about it?

Well, at this point, our only hope is a transfusion.

How long does it take to sterilize a needle?

A few seconds.

Well, skip it.

Just leave me enough to get home.

I’m afraid it’s not that simple. His blood type is Double O Negative. It’s quite rare.

But I’m B positive. Damn this common gutter blood in my veins!

Smithers, don’t feel so bad. After all, that kidney you donated to me really hit the spot.

Attention all employees. Our boss and inspiration, Mr. Burns… is at death… death’s door. If you have type Double-O-Negative blood, I implore you to report to the Bloodmobile outside. That is all.

I’d give him my blood, except for one thing.

What’s that?

I don’t wanna.

I can’t believe you guys. There’s a human being out there with millions of dollars who needs our help. And you don’t wanna cash in? That’s why you losers are stuck in this crummy, dead end job.

You know, Homer, I am your supervisor.

Sorry, sir.

Maggie, look. What’s that?

Lee-mur. Lee-mur.

Zee boo. Zee boo.

What are you doing, honey?

I’m trying to teach Maggie that nature doesn’t end with the barnyard. I want her to have all the advantages that I didn’t have.

Lisa, we did the best we could… What’s a zebu?

It’s like an ox, only it has a hump and a dewlap. Hump and dew-lap. Hump and dew-lap.

Marge! What’s my blood type?

A-Positive.

Aw, nuts! Extremely rare blood and I don’t have it.

You know his blood type, how romantic.

A mother knows everything about her family.

Oh, yeah? What’s my shoe size?

Four B.

How many teeth do I have?

Sixteen permanent, eight baby.

Earmuffs.

XL.

Ring.

I don’t want you wearing rings, it looks cheap, but three.

Allergies.

Butterscotch and imitation butterscotch.

And?

Glow in the dark monster make-up.

Hmp, impressive.

How many hairs on my head? Without looking!

Oh, Homie, you have lots of hair… Why did you want to know your blood type?

Aw, old man Burns is gonna kick off if he doesn’t get some Double-O-Negative blood, but nobody at the plant has it.

Bart does.

Woo! Yes! All right! Woo! Congratulations, boy! You’ve got a date with a needle!

Hey, wait a minute. I don’t have to give blood. I have rights, you know.

Yeah, you have the right to remain silent.

Bart, you have to help someone in need. It’s the only decent thing to do.

Bart, it’s not like I’m asking you to give blood for free. That would be crazy! You’re a little young to understand this, but when you save a rich man’s life, he showers you with riches. Don’t you know the story of Hercules and the Lion?

Is it a Bible story?

Yeah, probably. Anyway, once upon a time there was a big mean lion who got a thorn in his paw. And all the village people tried to pull it out, but nobody was strong enough. So they got Hercules, and Hercules used his mighty strength, and bingo. Anyway, the moral is, the lion was so happy, he gave Hercules this big thing of riches.

How did a lion get rich?

It was the olden days!

Oh.

Hey, let’s go! Emergency! Life-or-death here!

Just a sec, man!

Whoa, Otto-man! You work here?

Oh yeah! During the day, all my friends are in school, so I got a job as a Certified Bloodletting Tech Dude.

Now let’s get the show on the road.

Okay. Let me wash up.

Homer, brave young Bart. I don’t know which one to hug first.

Eh… the boy.

We’re ready with the transfusion.

Smithers, I’m not going to make it. I want to dictate… my epitaph.

Go ahead.

“Charles… Montgomery… Burns”.

Um, hmm.

“American Patriot”

” American Patriot”.

“Master Of The Atom”.

“Scourge Of The Despot”.

“O Tyrant Hear His Mighty Name And QUAKE!!” Smithers, I’m back!

Oh, top o’ the mornin’ to ye! Why, look who’s here! It’s good old… you!

Hi, Mr. Burns.

Oh, hey, there, Mr… Brown Shoes! How about that local sports team? Hm?

Mr. Burns… he’s okay! Jackpot!

Aye, caramba!

Heh-heh-heh! Well, that’s game! Hasta manana, Osvaldo!

Smithers, I’m back in the pink! Full of pith and vinegar!

Just remarkable, sir.

You know, it’s funny, Smithers. I tried every tincture and poultice and tonic and patent medicine there is. And all I really needed was the blood of a young boy. By the way, what was the lad’s name?

Uh, Bart Simpson, sir.

Who?

He’s the son of Homer Simpson. One of your stiffs in Sector 7-G.

Well, the Simpsons will be getting a very nice surprise in the mail. Very nice, indeed.

Bill… Bill… Summons… Bill… Wait a minute. From C.M. Burns? Is this it? Yes, this is it! Woo-hoo! Woo!

Marge! Lisa! Maggie! Let’s do this out in the yard where the neighbors can see!

Lisa, dim the lights! No, turn on more lights! But do something!

Yes, Dad.

It’s a little thin, but that’s okay, could be a check.

All right, there’s no check, just a card. But don’t panic. I’m sure it tells us what we’re getting and where we can pick it up. “Dear Bart… Thank you kindly for the blood. Yours truly, Montgomery Burns”. It’s just a card!

This is some way to show your gratitude. No gold. No diamonds. No rubies. Not even a lousy card. Wait a minute, there was a card. That’s what got me so mad in the first place.

Homer, you don’t do things like that to be rewarded. You do them because a fellow human being needs a helping hand.

Marge, you’re my wife and I love you very much. But you’re living in a world of make-believe. With flowers and bells and leprechauns, and magic frogs with funny little hats…

Yeah, Mom. We got hosed!

Bart!

We got exactly what we wanted out of this: We gave an old man a second chance.

I promised my boy one simple thing: Lots of riches. And that man broke my promise. Well, I’ve had it! Bart, take a letter.

“Dear Mr. Burns. I’m so glaaad you enjoyed my son’s blood. And your caard was just great. In case you can’t tell, I’m being sarcastic. You stink!” Could you read that last part back to me?

“You stink”.

Good. “You are a senile, buck-toothed old mummy with bony girl arms… and you smell like”.

An elephant’s butt?

“An elephant’s butt”.

But he’s your boss. Do you have to mail it right this minute?

Yup!

You’re still angry, Homer. Why don’t you sleep on it?

Forget it, Marge!

Please, Homie? For me?

Oh, all right. You always do that hand thing! And it usually works.

Cheap son-of-a.

Homer… Breakfast is ready.

Hmmm…

Oh, Marge, you saved me from making a big mistake. Y’know, I finally understand the meaning of mmphm hnmph.

The meaning of what?

“Better half,” Marge. “Better half”.

Oh… thank you.

Where’s the letter?

Where is it?

Homer, I don’t think it’s in the cornstarch canister.

Well, it’s somewhere! It didn’t just get up and walk away!

Bart, have you seen the letter?

Yup.

All right, think very carefully. Where did you see it last?

The last place I saw it…

Uh huh… was in my hand…

Yeah…

…as I was shoving it into the mailbox.

Why did you do that?

Dad, there were things in the letter that had to be said. And I know you. You’re an emotional guy. Just because you were mad last night, is no guarantee you’d be mad in the morning. So I…

I’ll show you mad in the morning.

Homer, you encouraged him. You should be strangling yourself.

She’s right. Okay, think, Homer. Don’t panic. They don’t pick up the mail till noon. There’s still time!

Ow. Ow. Ow. Ow. Ow. Ow. Ow.

Give it up, Homer. It’s locked up tight.

Locked, eh? Well, I just might have a little surprise up my sleeve for old Mr. Lock. Step aside, boy.

Hey, I’m with you, Homer. Fight the power!

Why the hose, Homer?

What does it look like? I’ll get our letter so wet, the ink will run and no one will be able to read it.

Yeah, but don’t other people have mail in there?

So a few people won’t get a few letters. Boo hoo. You know the kinda letters people write: “Dear Somebody You Never Heard Of… How is So-and-So? Blah blah blah blah blah blah blah. Yours truly, Some Bozo”. Big loss.

Now Bart, you keep an eye out for the mailman. Just give me some kind of signal.

Dad, the mailman is here.

That’s a good one. We’ll use that.

No, I mean the mailman’s here.

Dear God! Are you planning to water the mail?

Uh, uh I-I guess it wouldn’t do any good to run, ‘cause you’re our mail lady and you know my name and address and everything, huh?

That’s right.

Well, I’m still gonna run!

I want the whole world to hear the story of my harrowing struggle with hypohemia.

Well, sir, Mr. Roman is one of the finest ghostwriters in the business.

He’s written “Like Hell I Can’t!”… “Up From The Muck”… and “The Unsinkable Sadruddin Mahbaradad!”

Excellent.

All right, all right. First question? Have you slept with anyone famous?

Well, Countess Van Zeplin and I… What in blaze… Now you listen to me, you bargain basement Baudelaire. I’m not some dizzy starlet who can’t string two words together. I can write this thing myself. You’re fired.

Hello, my name is Mr. Burns. I believe you have a letter for me.

Okay, Mr. Burns. What’s your first name?

I don’t know.

Great plan, Bart.

Ooh, look, Maggie, what is that? Do-dec-ah-edron. Dodecahedron.

Lisa, I don’t know what you’re doing, but it’s very strange and your father is trying to worry.

“Chapter the Fifth… A Trip to the Infirmary, With Most Unexpected Results”.

Oops.

Twenty eight minutes till Burns comes. Time for operation Mail Take.

Can I help you?

Oh, don’t be frightened of this. It’s nothing but a letter opener. Who are you?

Don’t tell him. Give him a fake name.

Homer Simpson.

Simpson, eh? Simpson. Oh, why, there’s a letter here from you. I’ll just read it right now. “Dear Mr. Burns. I’m so glad you enjoyed my son’s blood. And your card was just great”. Why, Simpson. You’ve made my day. You’re a true gentleman.

Yeah, well I’ll be on my

Hello, there’s more. “In case you can’t tell, I’m being sarcastic”…

“… you stink, you are a senile, buck-toothed”…

“…old mummy… with bony girl arms and you smell like an elephant’s butt!”

Hey, c’mon, Joey! Do you have to twist my arm?

Homer, I don’t tell you how to do your job. Okay?

I could crush him like an ant, but it would be too easy. No, revenge is a dish best served cold. I’ll bide my time until… Oh, what the hell. I’ll just crush him like an ant.

“Senile,” eh? “Buck toothed,” am I? “Bony arms,” are they? “Liver spots,” did I? “Chinless,” will you?

His pink slip awaits your signature, sir.

Now, that’s odd. I’ve just robbed a man of his livelihood, and yet I feel strangely empty. Tell you what, Smithers. Have him beaten to a pulp.

But, sir

But what?

Nothing, sir.

Oh, I’ve never seen Mr. Burns this mad and he’s always kinda mad.

Me and my big… letter writing pen!

Honey, what’s done is done. No matter what happens, we’ll pull through. We always do.

Okay, here’s the plan. You can move in with your sisters and raise the kids. And I’ll… die in a gutter. It’s practical and within our means.

They always told me I was gonna destroy the family, but I never believed it.

That’s okay, Bart. Nobody really believed it. We were just trying to scare you.

You know Homer Simpson?

Yeah, nice guy. Play poker with him once in a while.

Hmmm huh. We uh, need him beaten up.

You got it.

Wait!

What is it?

Ah, nothing.

Wait!

What?

Beat, but don’t kick.

Hold the kicks. Got it.

Wait!

What?

Uh, um, umm…

Hey, what did Homie do anyway?

He saved Mr. Burns’ life!

In closing, gentle reader, I’d like to thank you. What’s that you say? Me thanking you? No, it’s not a misprint. For you see, I enjoyed writing this book as much as you enjoyed reading it. The end.

Ah Smithers, how’d the beating go?

Sir, uh… there was no beating.

What? Well that’s a hell of a thing! Why?

Because… I… I called it off.

Judas!

I’m sorry, sir. But I just couldn’t hurt Homer Simpson. He saved your life.

I see.

I know you’re mad at me, but I think it’s only fair to warn you, I’m going to stand outside the gate until you forgive me.

No need, Smithers. As usual, you’ve been the sober “ying” to my raging “yang”. Put ‘er there, old pal.

Sir, while I wish this handshake would never end, I’m, I’m afraid we still have the Simpson matter to attend to.

We do indeed, old friend. We do indeed.

Moe’s Tavern. Where the elite meet to drink.

Eh, yeah, hello, is Mike there? Last name, Rotch.

Hold on, I’ll check. Mike Rotch. Mike Rotch. Hey, has anybody seen Mike Rotch, lately?

Listen you little puke. One of these days I’m gonna catch you, and I’m gonna carve my name on your back with an ice pick.

What’s the matter Homer? You’re not your normal effervescent self.

I got my problems, Moe. Give me another one.

Homer, hey, you should not drink to forget your problems.

Yeah, you should only drink to enhance your social skills.

We’ll get the Simpsons a present, an extravagant present! A mad, unthinkable, utterly impossible present! A frabulous, grabulous, zip-zoop-zabulous present!

Ooo, too practical.

Too cutesy-poo.

Too cornball.

A pool table? Are you mad? I’m not gonna turn his home into a saloon.

Eureka! We’ve found it!

B-but, sir… it’s thirty-two thousand dollars.

Don’t you dare sully this moment with your price taggery! It’s perfect!

Oh, woe is me.

Oh, my! It’s Mr. Burns.

Heave-ho! Heave-ho! Heave-ho! Heave-ho! Heave-ho!

Wait, Dad, he’s smiling.

Mr. Burns, you brought us a present.

Why, what did you think I was going to do – have you beaten to a bloody pulp?

To show there’s no hard feelings, please take an advance copy of my book, “Will There Ever Be A Rainbow?” And now, young fellow, I haven’t forgotten you. Here.

Wow! A crowbar!

It’s to open the crate, stupid.

What did I tell you? I’ll bet it’s filled with diamonds, rubies, sapphires, pearlshttps…

Wow! A big ugly head!

Actually, son, it’s a big, ugly Olmec Indian head. It was carved by Meso-American Indians over 3,000 years ago. This gruesome customer is Xt’tapalatakettle, the god of war.

Awesome!

No, Maggie. Not Az-tec. Ol-mec. Ol-mec.

Marge, what does it do?

It doesn’t do anything.

Marge! Really, what does it do?

Whatever it does, it’s doing it now.

Well, I’ll let you get acquainted with Señor Xt’tapalatakettle, Ta!

Did you see their faces, Smithers?

Sir, you’re my god of generosity.

Save a guy’s life, and whattaya get? Nothin’! Worse than nothin’! Just a big, scary rock.

Hey, man, don’t bad-mouth the head.

Homer, it’s the thought that counts. The moral of this story is, “A good deed is its own reward”.

Hey, we got a reward. The head is cool!

Well then, I guess the moral is, “No good deed goes unrewarded”.

Wait a minute. If I hadn’t written that nasty letter, we wouldn’t have gotten anything!

Well… then I guess the moral is, “The squeaky wheel gets the grease”.

Perhaps there is no moral to this story.

Exactly. It’s just a bunch of stuff that happened.

But it certainly was a memorable few days!

Amen to that!

مشارکت کنندگان در این صفحه

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.