Old Money

مجموعه تلوزیونی: خانواده سیمپسون / فصل: فصل دوم / اپیزود 15

Old Money

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این اپیزود را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی اپیزود

بابا دفعه ی دیگه که دیدیمت یه کار سرگرم کننده تر می کنیم

اوه چی می تونه سرگرم کننده تر از گردش امروزمون توی مشروب فروشی باشه. بابت اون گوشت خشکیده متشکرم.

همگی با بابا بزرگ خداحافظی کنید.

خداحافظ.

خدافظ

می دونی، بابا بزرگ بوی اون کنده ی درختی رو میده که ته گاراژ افتاده.

هاء ها، اون بیشتر بوی یه تاریکخونه ی عکاسی رو میده

هر دوتاتون بس کنید. بابا بزرگ شبیه یه پیرمرد عادی می مونه که بیشتر بوی راهروی توی بیمارستان رو میده.

هومر، این وحشتناکه. ما باید به بچه ها یاد بدیم که به بزرگترها احترام بزارن. می دونی ما هم یه روز پیر میشیم.

خدای من، حق با توئه مارج. شما بچه ها من رو توی یه خونه ای مثل اينکه من بابام رو گذاشتم نمی ذارید درسته؟

خب… مارج، ما باید چی کار کنیم؟

خوب فکر می کنم بهتره که ما براشون سرمشق باشیم.

کاملا درسته. سومین یکشنبه ی هر ماه باید از زندگی لذت ببریم باشه، نه اینکه کار های تکراری بکنیم. دفعه ی دیگه که می خوایم بابایزرگ رو ببریم بیرون کجا ببریم که سرگرم کننده تر باشد؟

اسب سواری

نه.

آره!

خسته کننده است.

اون نمی تونه رو اسب بشینه.

من هميشه - از شيشه گر قدیمی اسپرینگنیلد لذت می برم.

اوه اون رو دیده.

موزه ی چیزهای عجیب و غریب توی حیاط.

نه، بارت. نه!

مزخرفه

فهمیدم. نقطه ی مرموز اسپرینگفیاد.

بابا، اون فقط یه گودال احمقانه و گل آلوده.

سیاحت با تخفیف در آفریقا!

مثل اینه من می خوام دندانهای با ارزش 600 دلار با گوشت گاو قدیمی 40 سنت را خراب کنم.

هی، اینا قرصهای من نیست.

حالا، حالا، آقای سیمونز. من رو مجبور نکن که پرستار برونسکی رو صدا کنم.

من سیمپسونم، لعنتی، و اینها هم قرصهای من نیست.

ببخشید، پرستار. اسم من سیمونز و فکر می کنم که قرصهام رو اشتباهی گرفتم

من دوتا قرمز می خورم برای گرفتگی کمرم و یه زرد می خورم برای اختلالات ضربان و دوتا آبی ترین…

… چشمهایی که تا حالا تو زندگیم دیدم

پس اینها باید…

و من مال تورو…

اونها باید…

یه نگاهی به خودمون بنداز. مثل دوتا نوجوون احمق و بی ارزش به همدیگه خیره شدیم.

من خیره نشده بودم؛ این تنبیلیه چشممه. من بیتریس سیمونزم، اما دوستام بهم میگن بی.

خوب منم ابراهام جی سیمپسونم. دوست داری دست من رو بگیری؟

واقعا لذت میبرم

خوب درمورد خودت حرف بزن.

اِاِاِ، زنم مرده، یه پسر دارم و یکی از کلیه هام کار می کنه. تو چی؟

شوهرم مرده، مفصل رانم درد می کنه و نارسایی کلیوی دارم.

یه چیزی رو یادت رفت. جذابی!

خوب تو امشب… چی کار می کنی؟

تنهایی میشینم توی اتاقم

اوه. خوب، اگه برنامه ای نداری.

نه، تو می خوای چی بگی؟

اوه، هیچ چی.

اوه، ایب تو می خواستی یه چیزی بگی.

خوب، دوست داشتم بدونم اگه من و تو، میدونی، توی یه ساعت بریم توی یه جا و … تو فکر می کنی این جوری بیشتر خوش میگذره.

من عاشق این کارم.

خوب، حالا، روغن مو کجاست؟

اوه، لعنتی، روغنش تموم شده

اوه، خوب.

اوه، سلام، خانم جوان، مادر بزرگتون خونه هستن؟

اوه، اوه، اوه، ایب. باید بگم ترجیح میدم که تو رو نگاه کنم.

کاملا درسته.

منو در آغوش بگیر، آغوش پذیرنده ی مهربان من

منو در آغوش بگیر، غیر قابل تعویض من

یه بچه ی شیطون نباش

بیا پیش بابا، بیا پیش بابا، بیا

آغوش پذیرنده ی مهربان من

هرمان، فردا تولد یه خانم خیلی مهمه.

آه، کشتی جنگی نیوجرسی.

نه، احمق. دوست دخترم بی. و از اونجایی که اين تنها مغازه ای که من میشناسم

آه ، بابا بزرگ ، هیچ چیز بهتر از عتیقه نظامی نمی گه “دوستت دارم”.

یه نگاهی به این سر نیزه ها بنداز. چطوره؟

هی، اون چیه؟

دوست من اون کلاه ناپلئون بوده

یه کلاه ناپلئون نیست

خوب، اين اون کلاه معروف نیست. این اون کلاهی که یک هفته گذاشت سرش تو آپریل 1796 دقیقا قبل از اینکه ساردین ها رو شکست بده

اووه. چنده؟

چهارصد دلار

من پنج دلار بهت میدم.

با یه آدمی که زیر دخلش یه تفنگ گالتین داره همچین پیشنهادی بدی.

چرا مغازه ی دنیای مادر بزرگ رو امتحان نمی کنی؟

توی قسمت لباسهای کارکرده … من قیمت یه شال پشمی رو می خوام

بابا! امروز سومین یکشنبه ی ماهه. می دونی یعنی چی-

برو گم شو

اوه، بجنب، بابا، قول میدم این دفعه بیشتر خوش بگذرونیم. می خوایم شیرها رو ببینیم.

من نمی تونم بیام. lمروز تولد دوست دخترمه بی.

اوه، تو یه دوست دختر داری. هه هه هه.

خوب، تولدت مبارک، بی. اون هم می تونه با ما بیاد. هی، ما برای همه ی دوستات جا داریم

نه، اون نامرئی نیست، احمق. می فهمی امشب تولدشه-

آره درسته

هی بچه ها، اینقدر به صندلی لگد نزنید!

من دارم به صندلی لگد می زنم!

یایا تو نمی خوای بدوتی داریم میریم کجا؟

نه.

سیاحت با تخفیف در آفریقا!

لعنت به این درها که قفل کودک دارن.

سلام!

میشه 1850

به حیوانات غذا ندهید. اجازه ندهید که حیوانات وارد ماشین بشوند. با حیوانات چشم تو چشم نشوید

هنوز وارد آفریقا نشدیم؟

هی، هیچ کس متوجه نشده که اینجا مزخرفه؟

به نظر میرسه بیشتر حیوانات خوابیدن.

خوب، بزار تو وقت خودشون بخوابن

هومر، مطمئنی که راه رو درست اومدی؟ به نظر میاد که جاده پستی بلندی های زیادی داره

عجب مهمونی پر سر و صدایی. این خیلی بهتر از مهمونی جشن تولد دوست دختر منه

هومر؟

بارت، برو بیرون هل بده

آره بارت، برو بیرون هل بده

به هیچ وجه خوزه

خیله خوب شیرها رو دیدیم. می تونیم برگردیم؟

اوه، بییییی!

احتمال میدم، آقای سیمپسون.

از سر راه من برید کنار، من با یه فرشته قرار دارم

تو نمی دونی چقدر درست میگی ایب

چی؟

متأسفم که من اون کسی هستم که باید این رو بهت بگم، ولی بی، دیشب مرد.

اووووووه، نههههه.

قلبش بود. دکتر گفت که بطن چپش ترکیده.

اوه. نه، جسپر. شاید اونها بگن که به خاطر ترکیدگی بطن مرده ولی من می دو‌نم که قلبش شکسته بود که مرده.

من می تونم بهتون بگم که اون واقعا من رو دوست داشت. اون من رو مجبورنکرد که نعش کش باشم.

بابا نمی تونم بگم که چقدر متاسفم

کسی با من حرف می زنه؟ من چیزی نشنیدم

اوه نه! بابا شنواییش رو از دست داده.

نه، احمق. من دارم تو رو ندیده می گیرم. تو یه کاری کردی که آخرین لحظه های با ارزش زندگی بی رو از دست بدم.

من دیگه هیچ وقت با تو حرف نمی زنم

!من هیچ پسری ندارم!!!

اوه، بی.

سرویس خوبی بود آقای سیمپسون نبود؟

تو چه خری هستی؟

لیونل هاتز وکیل مدافع. من مامور اجرای وصیت خانم بیتریس سیمونز درباره ی املاک ایشون هستم. آقای سیمپسون بی، زن ثروتمندی بود و سورپرایز، سورپرایز، اون همه چیز رو برای تو گذاشته.

واقعا؟

فقط یه شرط داره: باید یک شب رو توی خونه ای که روحها توش زندگی می کنن بمونی.

شوخی کردم. شوخی کردم. این هم یه چک 160,000 دلاری “تا هر جوری که دوست داری ازش لذت ببری”. اوه من متاثر شدم.

اوه 160,000دلار؟

متشکرم آقای سیمپسون.

ضمنا، مرد کهنه کار، من آرزو ها رو هم برآورده می کنم. چرا من این خودکار رو با شماره ی تلفنم که روش هست رو بهتون نمی دم. شبیه سیگار می مونه! جالب نیست؟

الو

سلام، هومر؟

یوهوو.

باباست. بابا پشت تلفنه. اون داره با من حرف می زنه.

اوه بابا. اوه، من می دونستم که من رو می بخشی.

من تو رو نبخشیدم. به من 160000 دلار ارث رسیده من فقط می خوام بهت بگم که یه پنج سنتیش هم به تو نمیرسه. هه، هه.

آقای سیمپسون؟

چی میگی؟

نمی تونستم راجع به دارایی جدیدی که بهتون رسیده چیزی نشنوم، و بهتون اطمینان میدم که اینجا توی خانه ی بازنشستگان اسپرینگفیاد پول تفاوت ایجاد می کنه

ها؟

منظورم اینه که مشت و مال دادن.

گوش کن زالو. تا حالا این به ذهنت خطور کرده که آدمهای پیر سزاوار این هستن که باهاشون مثل انسان رفتار بشه چه پول داشته باشن و چه نداشته باشن؟

آره ولی دیگه گذشته.

اوه تو … نکبت حرو- من می خرمش

هی خیلی ول خرجی می کنی. چی شد نظرت عوض شد؟-

بی‌گفته که از پولم لذت بیرم و من می خوام این کار رو بکنم، لعنتی!

کجا برم بابایی؟

یه جایی برو که تفریح کنم.

تو رئیسی. توقفگاه بعدی:ایستگاه شادی

عه.

عه.

عه.

دلم برای بی تنگ شده.

منم دلم برات تنگ شده.

اوه ایب، آروم باش. من نیومدم اینجا که تو رو بترسونم. اونها همه اش میان تگزاس سراغ من.

اوه، خوب خوشحالم که سرت شلوغه.

حالا، گوش کن ایب. من می خوام بدونم که چرا پول من تو رو خوشحال نمی کنه.

اوه، بی، من رو برای یه زندگی عالی نساختن

ابراهام. اگه تو واقعا با پول من خوشحال نیستی، چرا پخش نمی کنی؟

همون جوری که من رو خوشحال کردی آدم های دیگه رو خوشحال کن.

اوه متشکرم بی، من این کار رو می کنم

و برو پسرت رو ببین… اون دلش برای تو تنگ شده.

اوه منم دلم براش تنگ شده، پسره ی گنده ی خیکی احمق. هی بی، من می خوام ازت یه چیزی بپرسم، مرگ چه شکلیه؟

به این ترسناکی ها هم نیست.

دلم برای بابام تنگ شده.

هومر، این چیزایی که برای بابات اتفاق افتاد باعت شده که تو این چند روزه رو بشینی تو خونه و غصه بخوری

فکر می کنم الان وقتشه که با یه نفر که تو رو درک می کنه حرف بزنی.

سلام شما با خط اضطراب دکتر ماروین مونرو تماس گرفتید. اگه یه نوجوون گوشه گیر دارید همین الان شماره ی یک رو بگیرید. اگر از همسرتون جدا شدید شماره ی دو رو بگیرید اگه مشکلی با نگه داری بابا بزرگ …

بابا بزرگ!

ها؟

بابا!

فرزندم!

دور میز‌تون یه جا برای یه پیرمرد احمق دارید؟

خوب… حتما. باید از تو اتاق یه صندلی بیاریم، ولی مشکلی نیست. بارت!

چوب ذرتت رو انتخاب کن! گارد بگیر!

مبارزه پذیرفته شد!

تمام اون کیسه ها ی با ارزش پول…

… نتونستن لذت یه وعده ی غذایی ساده همراه با خانواده رو برای من بخرن.

مشروب رو بده بابا.

صبر کن تا نوبتت بشه، خوک کثیف. من می خوام یه چیزی رو اعلام کنم. من تصمیم گرفتم که پولهای بی رو ببخشم. آدمهایی هستن که واقعا بهش احتیاج دارن. من می خوام بزارم اونها بیان پیش من و شرایطشون رو بگن و اون وقت تصمیم می گیرم که کی بیشتر از همه به این پول احتیاج داره.

بابا بزرگ، این باشکوه ترین نظری بود که تا حالا دور اين میز ابراز شده.

بدش به ما بابا بزرگ.

بارت! اون رو ببخشید، بابا. اون فقط یه بچه ی کوچک احمقه که اولین چیزی که به ذهنش میرسه رو به زبون میاره. اما، می دونی، توی بی گناهی و -پاکیش یه خرد خاصی وجود داره .

تو بهش احتیاج نداری.

چرا دارم.

خیلی بد شد. تو نمیگریش.

این شهر به خاطر شایعه ازدواج مرد گزارشگر با استفان، خانمی که اخبار آب و هوا رو میگه، این شهر اینقدر مورد شایعات و افکار عمومی قرار نگرفته است. همه اش به خاطر این مرد است.

امروز، آبراهام “بابابزرگ” سیمپسون اعلام کرده که 100000 دلار رو می بخشه به شخص یا اشخاصی که به نظر خودش از هه سزاوار ترن.

این بابا بزرگ سیمپسون یک آدم مقدس مدرن و امروزی، یا یه پولدار دیوانه یا شاید هم هردو؟ فقط زمان می تونه همه چیز رو به ما بگه

من کنت بروکمن هستم در حال اجرای زنده ی پول پیرمرد.

حالا میبینی، بابا بزرگ، من می خوام سفارش بدم تا اتوبوسم رو اونجوری که می خوام درست کنن

می دونی، سقفش رو ببرم، شاسیش رو ببرم بالا، چرخهاش رو رنگی کنم و یه رنگ خیلی خفن بهش بزنم. می دونی اون وقت بچه ها رو جمع می کنم و با سرعت 150 مایل در ساعت می رسونمشون مدرسه. این هم طرح هنری. به اون مار کبری که یه بچه نوزاد برهنه رو تو خودش پنهان کرده دقت کن…

بعدی!

بابا بزرگ… من می تونم صدات کنم بابا بزرگ، نمی تونم؟

آره، آره… ادامه بده.

من به اون پول احتیاج دارم. خواهش می کنم، خواهش می کنم

صبر کن…یه دقیقه صبر کن … ببینم.

تو همون یارویی هستی که رئیس کارخونه ی انرژی هسته ای.

خوب، مالکیت نقسیم شده است.

تو فکر می کنی داری چه غلطی می کنی؟-

آقای سیمپسون، من از روزی می ترسم که صد هزار دلار ارزش گدایی کردن هم نداشته باشه.

از اینجا برو بیرون

تو فقط برای خودت یه دشمن خیلی قدرتمند درست کردی، پیرمرد.

این یه نقشه است، بابا بزرگ. یه آدمی که فکر می کنم جستجو گر بود، یه شب این رو تو بار من جا گذاشت. شاید نقشه یه گنج باستاني باشد، یا شاید هم مسیر خونه ی یه آدم باشه، اما برای فهمیدن این موضوع، به پول احتیاج داریم، ما به تدارکات احتیاج داریم و دوتا مرد که بتونن غواصی کنن.

خیلی احمقانه است، اما تا اینجا تو بیشترین شانس رو داری

این یه چادر ایزولاسیون مخصوصه. شخص مورد نظر اهرم رو می کشه تا غذا و گرما به دست بیاره. کف اتاق الکتریسیته داره و آب خیلی سرد هم به طور نامرتب روی شخص مورد نظر میریزه. من اسمش رو گذاشتم جعبه ی مونرو.

ها، ها. خوب، خیلی جالب به نظر میاد.

ها، ها.

خوب ساختش چقدر هزینه داره؟

اوه قسمت قشنگش همین جاست : این ساخته شده. من به پول احتیاج دارم که باهاش یه بچه بخرم و تا سن سی سالگی بزرگش کنم

تو می خوای چی رو اثبات کنی؟

خوب تئوری من اینه که اون شخص با اجتماع ناسازگار میشه و طوری بزرگ ميشه که از من متنفر میشه.

همم، جالبه.

بزار ببینم، من یه گاز اشک آور می خوام، یه تفنگ بادی که تیرهاش آدم رو فلج کنه.

اوه نه.

نانچاکس.

نانچاکس؟

آره.

نمیدونم.

جلد شماره بیست و هفت مرد رادیو اکتیوی. اون اولین باریه که با دکتر کرب مبارزه می کنه. بعد می خوام آن کارت بیس بال را در جایی خریداری کنم که پسر پرنده را بدبخت کند.

اوه آره من اون رو دیدم.

اوه و یه میمون

اون دیگه چه چیز مسخره اید؟

چرا، این اشعه ی مرگه، مرد خوب من. و اینو نگاه کن!

هی، حس گرمای داپذیری به آدم میده. خوبه.

خوب اين فقط یه نمونه است. با سرمایه مناسب، من مطمئنم که این عزیزمون می تونه یه جایی به بزرگی نیویورک رو از بین ببره

ولی من می خوام به مردم کمک کنم، نمی خوام بکشمشون.

آه. خوب صادقانه بگم، که این اشعه ها فقط کاربرد شیطانی دارن.

می دونی، زنم خوشحال میشه. اون از روز اولش هم از این ماجرای اشعه ی مرگ متنفر بود

اوه لیسا. چی باعت شد که تو فکر کنی سزاوار همه ی این پول هستی؟

من سزاوارش نیستم، بابابزرگ. اینجا هیچکس سزاوارش نیست. آدمهایی که سزاوارش هستن تو خیابونن توی جاهای کثیف و شلوغ، بچه های کوچکی هستن که به کتابخونه احتیاج دارن و خانواده هایی هستن که پول کافی برای زندگی کردن ندارن. البته اگه واقعا دلت بخواد می تونی یه اسب برای من بخری.

درست میگی.

اسمش رو میزارم پرنسس و هر روز باهاش اسب سواری می کنم.

نه، منظورم اینه که راجع به اون آدمهای بدبخت بیچاره که به کمک احتیاج دارن، راست میگی. میخوام یه قدمی بزنم تا ذهنم رو خالی کنم.

اوه، من داغون شدم.

اوه، بچه ی بیچاره. کیف پولت رو دزدیدن؟

نه‌، من می خوام بهت بگم، من تصمیم گرفتم پولم رو به کسایی ببخشم که واقعا و حقیقتا بهش احتیاج دارن. اما 100000 دلار برای این کار کافی نیست. من به پول بیشتری احتیاج دارم

خوب، چرا نمیری سفر تفریحی قمار بازهای قدیمی؟ شرط می بندم می تونی پولت رو دو برابر کنی شاید هم سه برابر.

خوب، وسوسه کننده است

به علاوه کوکتل میگوی 99 سنتی هم بهت میدن

تو من رو گول زدی.

آروم برو. تو می خوای ما رو به کشتن بدی؟

خیلی گرمه، احمق. کولر رو روشن کن

هی، آروم باشید رفقای قدیمی، وگرنه این بچه رو میندازم تو رودخونه.

خانم، من اومدم دنبال ایب سیمپسون.

ها ها.

خیلی مهمه که باهاش حرف بزنم. من باید بهش بگم که پول اون برای من اهمیتی نداره من دوستش دارم

ما این حرفها رو زیاد می شنویم.

اون امروز صبح با گروه قدیمی های کازینو رفت.

کازینو؟

همگی یالا

سلام من پلیتو هستم. لطفا توی قمارهای قدیمی ما شرکت کنید. فلسفه من لذت بردنه.

پول خرد لطفا.

چیز برگر دوبل، حلقه های پیاز با نوشیدنی، توت رفنگی خیلی بزرگ و تو رو خدا سریع باشید

پنج هزار دلار روی، امممم، اممممم، الان …تو … چه قرنی هستیم؟

بیستم.

عالیه! اروی شماره 20.

ببخشید. ببخشید، یه پیرمرد با کلی پول ندیدید؟ اون شبیه منه ولی چین و چروک داره؟ سلام یه نفر رو ندیدید…

بابا! نهههههههه!

بیست، سیاه.

خدای من! تو داری می بری!

مال منه برو گم شو تو استیل من رو خراب می کنی.

بابا! لطفا! وقتی که می بری باید خارج بشی تو باید همین الان همه ی پولت رو برداری و بری

متاسفم پسرم من باید به اندازه کافی برای همه پول جمع کنم.

اما ممکنه همه اش رو از دست بدی. زود باش.

هومر، من فکر می کنم رویال کیپلینگ بهترین حرف رو زده: “اگه می تونی با همه ی چیزهایی که برنده شدی یه کوه درست کنی روی اون ریسک کن و یه بار دیگه شیر یا خط بازی کن و بباز و دوباره شروع کن و توی این شروع دوباره از چیزی که از دست دادی هیچ حرفی نزن… زمین برای توست و تمام چیزهایی که روی اونه. و … چیزی که از همه مهمتره تو مرد میشی، پسرم

!تو احمق میشی. بس کن

روی عدد41 شرط می بندم. احساس خوبی به این عدد دارم.

فقط تا عدد 36 هست، آقا.

باشه روی 36 می بندم. احساس خوبی به این عدد دارم.

بابا، نه! بدش به من.

پنچه هاتو از روی پولم بردار.

اون پول رو بده به من.

آخ! تو داری به من صدمه می زنی.

سی وشش، نه!

دیگه شرطی نیست.

پسر، اگه رو سی و شش وایسه، من…

دو تا صفر.

پسرم، تو من رو از همه ی پول نجات دادی. برای اولین بار توی زندگیم خوشحالم که بچه دارم.

بالاخره تصمیم گرفتی که این پول رو به کی بدی؟

آره هومر، خودم برش می دارم.

بیاین تو

باعث افتخار منه دوستان.

متن انگلیسی اپیزود

Dad, the next time we see you we’ll do something more fun.

Oh, what could be more fun than today’s trip to the liquor store. Thanks for the beef jerky.

Say goodbye to Grampa, everyone.

‘Bye.

Goodb

You know, Grampa kinda smells like that trunk in the garage where the bottom’s all wet.

Huh uh, he smells more like a photo lab.

Stop it, both of you. Grampa smells like a regular old man, which is more like a hallway in a hospital.

Homer, that’s terrible.

We should be teaching the children to treasure the elderly.

You know, we’ll be old someday.

My God, you’re right, Marge. You kids wouldn’t put me in a home like I did to my dad, would you?

Well… Marge, what do we do?

Well, I think we better set an example.

Absolutely.

Our third Sunday of every month should be a pleasure, not a chore.

Where’s some place fun we can take Grampa next time?

To the pony rides.

No.

Yes!

Bo ring.

He can’t ride ponies.

Well, I always enjoy the glass blower at Old Springfield Towne.

Oh, we saw that.

The Museum of Barnyard Oddities.

No, Bart. No!

That’s gross.

I got it. The Springfield Mystery Spot.

Dad, it’s just a dumb mud puddle.

Discount Lion Safari!

Like I’m going to wreck 600 dollars worth of teeth on forty cents worth of old beef.

Hey, these aren’t my pills.

Now, now, Mr. Simmons. Don’t make me call Nurse Bronski.

It’s Simpson, dammit, and these aren’t my pills.

Excuse me, Nurse. My name is Simmons and I think I have the wrong pills.

I get two red ones for my back spasms, a yellow one for my arrythmia, and two of the blue…

est eyes I’ve ever seen in my life.

Then, these must be…

And I have your…

They must have…

Look at us. We’re starin’ at each other like a couple of stupid punk teenagers.

I wasn’t staring; it’s my lazy eye. I’m Beatrice Simmons, but my friends call me Bea.

We’ll I’m Abraham J Simpson. Care to tip the wrist with me?

I would be delighted.

So, tell me about yourself.

Eh, widower, one son, one working kidney. And you?

Widowed, bad hip and liver disorder.

You left something out. Ravishing!

And, what are you eh, doing tonight?

Sitting alone in my room.

Oh. Well, if you’ve got plans already.

No, what were you going to say?

Ah, nothin’.

Oh, Abe, you were going to say something.

Well, I was wondering if you and I, you know, might go to the same place at the same time and… Geez, you’d think this would get easier with time.

I’d love to.

Okay, now, where’s that pomade?

Ah, damn, out of pomade.

Oh, well.

Ooh, hello, young lady, is your grandmother home?

Oh, oh, oh, Abe. I can tell I better keep my good eye on you.

Damn straight.

EMBRACE ME, MY SWEET EMBRACEABLE YOU.

Embrace me, you irreplaceable you.

DON’T BE A NAUGHTY BABY.

COME TO PAPA, COME TO PAPA, DO.

MY SWEET EMBRACEABLE YOU.

Herman, a very special lady is having a birthday tomorrow.

Ah, the Battleship New Jersey.

No, you idiot. My girlfriend Bea. And since this is the only store I know

Ah, Grampa, nothing says “I love you” better than a military antique.

Let’s take a look at the bayonet case. Huh?

Hey, what’s that?

That, my friend, was Napoleon’s hat.

It doesn’t look like Napoleon’s hat.

Well, it’s not the famous hat. It’s the one he wore for a week in April, 1796, just before he defeated the Sardinians.

Ooh. How much?

Four hundred dollars.

I’ll give you five bucks.

That’s not the kind of offer you should make to a man with a Gattling gun under the counter.

Why don’t you try Grandma’s World.

Yo, active wear… I need a price check on a wool shawl.

Dad! It’s the third Sunday of the month. You know what that means.

Go away.

Oh, come on, Dad, I promise we’ll have more fun this time. We’re gonna see lions.

I can’t go. It’s my girlfriend Bea’s birthday.

Oh, you have a girlfriend. Heh, heh, heh.

Well, Happy Birthday, Bea.

She can come with us. Hey, there’s room for all your friends in the car.

No, she’s not invisible, you idiot. See, it’s her birthday tonight.

Yeah, right.

Hey you kids, stop kicking the seat!

I’m kicking the seat!

Dad, don’t you want to know where we’re going?

No.

Discount Lion Safari!

Damn these childproof doors.

Hello.

That’ll be eighteen fifty.

Do not feed animals. Do not allow animals in the car. Do not make eye contact with animals.

Are we in Africa yet?

Hey, didn’t anybody notice this place sucks?

It seems that most of the animals are sleeping.

Well, let ‘em sleep on their own time!

Homer, are you sure this is the right way? The road seems to have gotten awfully bumpy.

What a wing ding. This is much better than my girlfriend’s birthday party.

Homer?

Bart, get out and push.

Yeah, Bart, get out and push.

No way, José.

Okay, we’ve seen a lion. Can we go now?

Oh, Beeeeeaaa!

Mr. Simpson, I presume.

Out of my way, I gotta date with an angel.

You don’t know how right you are, Abe.

What?

I’m sorry to be the one to tell you this, but Bea passed away last night.

Ohhhhh, noooo.

It was her ticker. The Doc said her left ventricle burst.

Ohhh.

No, Jasper.

They may say she died of a burst ventricle, but I know she died of a broken heart.

I can tell she really cared for me. She didn’t make me a pall bearer.

I can’t tell you how sorry I am, Dad.

Is someone talking to me? I didn’t hear anything.

Oh no! Dad’s lost his hearing.

No, you idiot.

I’m ignoring you.

You made me miss the last precious moments of Bea’s life.

I’ll never speak to you again.

I have no son!!!

Oh, Bea.

It was a beautiful service, wasn’t it, Mr. Simpson?

Who the hell are you?

Lionel Hutz, attorney-at-law. I’m the executor of Beatrice Simmons’ estate. Mr. Simpson, Bea was a wealthy woman and, surprise, surprise, she left everything to you.

Really?

There is one catch: You must spend one night in… a haunted house.

Just kidding.

Just kidding.

Here’s a check for one hundred and six thousand dollars, “to enjoy as you see fit”.

Ah, I’m touched.

A hundred and six thousand dollars?

Ta-ta, Mr. Simpson. By the way, old timer, I do wills.

Why don’t I just give you this pen with my phone number on it.

It looks just like a cigar! Isn’t that something!

Yell-o.

Hello, Homer?

Whoo-hoo. It’s Dad. Dad’s on the phone. He’s calling me.

Oh Dad. Oh, I knew you’d forgive me.

I haven’t forgiven you.

I just inherited a hundred and six thousand dollars and I just had to tell you that you’re not getting one thin dime.

Heh, heh.

Mr. Simpson?

What is it?

I couldn’t help overhearing about your new-found fortune, and uh let me assure you that here at the Springfield Retirement Castle, money does make a difference.

Huh?

I mean, there are rub-downs and then there are rub-downs.

Listen, you bloodsucker.

Has it ever occurred to you that old folks deserve to be treated like human beings whether they have money or not?

Yes, but it passes.

You…oh you lousy son of a… I’ll take it.

Hey, big spender. Why the change of heart?

Bea told me to enjoy my moola and I’m going to, dagnabit!

So where to Pappy?

Take me someplace fun.

You’re the boss. Next stop funsville!

Eh.

Eh.

Eh.

I miss Bea.

I miss you, too.

Oh Abraham, calm down. I’m not here to scare you. They’ve got me haunting a family in Texas.

Oh, I’m glad you’re keepin’ busy.

Now, listen Abe. I want to know why my money isn’t bringing you happiness.

Oh, Bea, I’m not cut out for the high life.

Abraham. If you’re not happy with the money, why don’t you spread it around?

Make other people as happy as you made me.

Oh, thanks Bea, I will.

And go see your son he misses you.

Aw, I miss him, too, the big fat dickens. Hey, Bea, I’ve got to ask you, what was death like?

Not as scary as this!

I miss my Daddy.

Homer, this thing with your Dad has had you moping around the house for days.

I think it’s time for you to talk to someone who understands.

Hi ya, you have reached Dr. Marvin Monroe’s Anxiety Line. If you have a sullen teenager, press one, now. If you’re estranged from your spouse, press two, now. If you have trouble maintaining an…

Grampa!

Huh?

Dad!

Sonny boy!

Is there room at your table for a foolish old man?

Well… sure. We’ll have to move a chair in from the den, but it’s no problem. Bart!

Choose your corncob! En garde!

Challenge accepted!

All my precious sacks of gold…

…couldn’t buy me the pleasures of a simple family meal.

Pass the bug juice, Dad.

Wait your turn, you pig.

I have an announcement to make.

I have decided to give Bea’s money away.

There are people who really need it.

I’m gonna let them come to me and plead their case, and then I’ll decide who needs it most.

Grampa, that’s the noblest thought that’s ever been expressed at this table.

Give it to us, Grampa.

Bart!

Forgive him, Dad.

He’s just a stupid little kid who says the first thing that pops into his head.

But, you know, there’s wisdom in his innocence.

You don’t want it.

Yes, I do.

Too bad.

You ain’t getting it.

Not since this reporter’s marriage to Stephanie, the weather lady, has this town been so consumed with rumor and innuendo. All because of this man.

Today, one Abraham “Grampa” Simpson announced that he will give away over a hundred thousand dollars to the person - or persons - he finds most deserving.

Is Grampa Simpson a modern day saint, a rich nut, or both? Only time will tell.

This is Kent Brockman on line for an old man’s money.

Now you see, Gramps, I want to customize the bus.

Y’know, chop the top, jack it up, put mag wheels on it, psychedelic paint job, from hell, man.

Jam the kids to school at 150 miles an hour.

Here’s an artist’s rendering. Note the cobra wrapped around the naked chick…

Next!

Grampa I can call you Grampa, can’t I?

Yeah, yeah… go ahead.

I need that money. Please, please.

Wait… wait a minute… wait. You’re the guy who owns the nuclear power plant.

Well, the ownership is divided.

What the hell do you think you’re doing?

Mr. Simpson, I dread the day when a hundred thousand dollars isn’t worth groveling for.

Get outta here.

You just made yourself a very powerful enemy, old man.

Here’s the deal, Grampa.

A guy, I think was an explorer, left this in the bar one night.

It may be a map to ancient treasure, or directions to some guy’s house, but to find out, we’ll need money, we’ll need provisions, and a two man diving bell.

It’s pretty stupid, but so far you’re the front runner.

It’s a special isolation chamber.

The subject pulls levers to receive food and warmth.

The floor can become electrified and showers of icy water randomly fall on the subject.

I call it the Monroe Box.

Huh, uh.

Well, it sounds interesting.

Huh uh.

How much will it cost to build?

Oh, that’s the beauty part, it’s already built.

I need the money to buy a baby to raise in the box until the age of thirty.

What are you trying to prove?

Well my theory is that the subject will be socially maladjusted and will harbor a deep resentment towards me.

Hm, interesting.

Let’s see, I want a teargas can, a blue gun with paralyzer darts.

Oh no.

Nunchucks.

Nunchucks?

Yeah.

I don’t know.

A copy of Radioactive Man number 27.

That’s the first time he fights Dr. Crab.

Then I wanna buy that baseball card where the guy is flippin’ the bird.

Oh yeah, I’ve seen that one.

Oh and the

What the hell is that?

Why, it’s a death ray, my good man. Behold!

Hey, feels warm. Kinda nice.

Well, it’s just the prototype.

With proper funding, I’m confident this little baby could destroy an area the size of New York City.

But I want to help people, not kill ‘em.

Oh. To be honest, the ray only has evil applications.

You know, my wife will be happy. She’s hated this whole death ray thing from day one.

Oh Lisa. What makes you think you deserve all that money?

I don’t deserve it, Grampa.

No one here does.

The people who deserve it are on the streets and they’re in the slums. They’re little children who need more library books and families who can’t make ends meet.

Of course, if you really wanted to, you could buy me a pony.

You’re right.

I’ll name her Princess and I’ll ride her every day.

No, you’re right about all the poor souls who need a helping hand. I need to take a walk to clear my head.

Oh, I’m exhausted.

Oh, poor baby. Been lifting your wallet?

No, I’ll have you know, I’ve decided to give my money away to truly needy causes. But a hundred thousand dollars just isn’t enough. I need more.

Well, why don’t you go on the seniors gambling junket? I bet you could double your money or even triple it.

Well, it’s tempting.

Plus, they’ve got a ninety-nine cent shrimp cocktail.

You’ve sold me.

Slow down. Are you trying to get us killed?

It’s too hot, you maniac. Turn on the air, already.

Hey, mellow out old dudes, or I’ll jam this baby into a river.

Miss, I’m looking for Abe Simpson.

Huh uh.

It’s important I get a hold of him. I have to tell him I don’t care about his money and I love him.

We get that a lot.

He left this morning with the senior casino junket.

Casino?

C’mon, everybody.

Hello, I am Plato. Please partake of Keno, craps and the loosest slots in town. My philosophy is “Enjoy”.

Change, please.

A double cheese burger, onion rings, large strawberry shake, and for God’s sakes, hurry!

Five thousand dollars on, hmmmm, hmmm, let’s see…a…what century is this?

The twentieth.

Great! Put it on number twenty.

Excuse me. Excuse me, have you seen an old man with a lot of money? He looks like me, but he’s wrinkled? Hello, have you seen a…

Dad! Noooooooooo!

Twenty, black.

Holy Moly! You’re winning!

Beat it, boy, you’re crampin’ my style.

Dad! Please, you gotta quit while you’re ahead. You understand that, take all your money and leave now.

Sorry, boy, I have to get enough to help everybody.

But you could lose everything. Come on.

Homer, I think Rudyard Kipling said it best: “If you can make one heap of all your winnings and risk it on one turn of pitch and toss and lose, and start again at your beginnings and never breathe a word about your loss… Yours is the earth and everything that’s in it. And which is more you’ll be a man, my son”.

You’ll be a bonehead. Come on.

Put it all on forty-one. I’ve got a feeling about that number.

The wheel only goes to thirty-six, sir.

Okay, put it all on thirty-six. I’ve got a feeling about that number.

Dad, no! Gimme that.

Get your clammy paws off my money.

Gimme me that money. Ow! You’re hurting me.

Thirty-six, no!

No more bets.

Son, if this lands on thirty-six, I’ll…

Double zero.

Son, you saved me from losing all my money. For the first time in my life I’m glad I had children.

So, have you figured out who gets the money?

Yes, Homer, I have.

Come on in. Dignity’s on me, friends.

مشارکت کنندگان در این صفحه

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.