Three Men And A Comic

مجموعه تلوزیونی: خانواده سیمپسون / فصل: فصل دوم / اپیزود 19

Three Men And A Comic

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح متوسط

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این اپیزود را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی اپیزود

عجله کن، مامان! اگه زود به همایش نرسیم همه کمیک استریپهای خوب رو می خرن.

همه ی کمیک استریپهای خوب برای تو چه اهمیتی داره؟ تنها چیزی که تو تا حالا خریدی “کاسپر روح ترسو”

من فکر میکنم یکسان در نظر گرفتن دوستانه بودن و ترسوبودن خیلی ناراحت کننده است و امیدوارم این مسئله جلوی رسیدن تو به محبوبیت واقعی رو بگیره.

خوب، می دونی به نظر من چی خوبه؟

فکر میکنم”کاسپر روح ریچی ریچ”

هی اینها شبیه همدیگه ان

من دوست دارم بدونم ریچی چطوری مرده؟

شاید اون متوجه شده بوده که دنبال پول گشتن چقدر بیهوده است، و زندگی رو از خودش گرفته

بچه ها، ميشه یه مقدار آروم تر حرف بزنید؟

مرد رادیو اکتیوی: اون سرور همشونه! وقتی یه آدم بد رو با مشت بزنه حتما یه چیز باحال میگه.

اون از قهرمان هاي دیگه چیز جالبتری نداره.

اوه آره؟ نگاه کن. اون یه نفر رو با مشت می زنه و می فرسته به خورشید و بهش میگه به اندازه کافی گرم هست؟

من حرفم رو پس می گیرم.

رسیدیم!

خیلی بد شد که لباس شخصیتهای محبوب کارتونی رو نپوشیدیم

انگار تخفیف میدن…

بارتمن!

تو می خوای کی باشی؟

منم بارتمن!

هیچ وقت اسمش رو نشنیدم. همه ی پول رو بده.

اوه گوش بری احمقانه…

هی، این روشنه؟… اهمم، جوانان اسپرینگفیلد به عنوان شهردار شما دوست دارم که بهتون خوش آمد بگم به خاطر اومدن به همایش سالیانه کتابهای خنده دار و ازتون تشکر کنم به خاطر اینکه تقریبا 300 دلار به اقتصاد محلی تزریق کردین.

تیرو و شادابی جوانی شما به این سر باز کهنه کار روح تازه ای می دهد. می تونید بگید که من احساس مرد تابش رو دارم.

” lحمق اوت “مرد رادیو اکتیو!

من تصحیح می کنم… خوب سرگرم باشید و لذت ببرید و مطمتن باشید که تا ساعت 6 می تونید اینجا باشید. اسم اون ولگرد رو پیدا کن. تا حالا هیچ کس نتونسته “دیآموند جو کوئیمبی” رو مسخره کنه.

ببخشید، آقا. یه گوش افسانه ای قدیمی پیدا نشده؟

بزار ببینم، یه کمریند همه کاره، یه جفت وسیله دیده بانی، یه شمشیر نورانی… متاسفم، بچه.

هی، خوش تیپ!

هی، اتومن! اوه، اون چیه؟

ایده ی شخص من برای یه کمیک استریپ کوچولو. راجع به یه آدم باحاله که هر روز اتوبوس مدرسه رو می رونه، اما شبها، در حوزه جنگی با خون آشامها می جنگه.

خیلی باحاله!

بجنب، بارت. ما می خوایم بادی هاج رو ببینیم.

همونی که تو تلویزیون نقش -پسر اتمی رو بازی کرده؟

آره

واو، من فکر می کردم که اون تو ویتنام کشته نشده باشه.

آآآآه… این سیگارهای لارامی اعصاب من رو قوی می کن من می خوام با شیطان مبارزه کنم.

گی ویلیکرها، مرد رادیواکتیوی. ای کاش من هم به اندازه کافی بزرگ بودم که بتونم سیگار بکشم.

متاسفم، پسر اتمی، تا وقتی که 16 سالت نشده باشه نمیشه.

نگاه کن!

مرد رادیو اکتیوی می تونه به موقع وارد عمل بشه تا زمین رو نجات بده؟

فوق العاده نبود؟… می دونید بچه ها من مطمئنم که همه ی ما دوست داریم دریک ریچر رو به خاطر ایفای نقش مرد رادیواکتیوی به‌یاد بياريم، و نه به خاطر اون کارهای زشت و زننده ای که سالهای آخر انجام داد پس بیاید سوالهای خوشمزه بپرسید باشه؟

پس چطوره یه خوش آمد خیلی بزرگ به بادی “پسر اتمی” هاج بگیم!

سوالی هست؟

وقتی که تو شماره ی 234 به مرد رادیواکتیوی داروی کوچک شدن تزریق کردن چطوری شد که لباسهاش هم کوچک شد؟

مطمئنم که نمی دونم. اما من بازی در نقش “رام تام تاگر “ رو در دومین تور ملی شرکت گربه ها به پایان رسو‌ندم کسی اون رو دیده؟

اوه. اوه. اوه. اوه. اینجا پسر اتمی! من… من… من… من، من.

بله، تو که ماسک به صورتت زدی.

تو فکر می کنی که روح دریک ریچر توی اون فاحشه خونه ای که بدن سوراخ سوراخ شدش رو پیدا کردن رفت و آمد می کنه؟

دریک ریچر مرد زیبایی بود. تو لاشخور کوچولو نمی تونی اون رو تنها بزاری؟

هی، مرد رادیو اکتیوی شماره 72! این یه داستان خیالی که توش مرد رادیواکتیوی با یه کرم ابریشم دختر که هنوز بال در نیاورده ازدواج می کنه

واو! شماره ی 9! تو این شماره هنوز پسر اتمی وارد داستان نشده بود.

یه چیزی بهتون بگم. می خوام یه چیز خیلی خاص بهتون نشون بدم اگه قول بدید که دستهای کتیف و کوچولوتون رو ببرید پشتتون و همون جا نگه دارید.

و اینک!

وای. مرد رادیواکتیوی شماره یک.

خیلی مشهوره.

شرط می بندم قیمتش یک میلیون دلاره!

قیمتش همینه که تو میگی جوونک. اما من می خوام به تو صد دلار بفروشمش به خاطر اینکه تو من رو یاد خودم میندازی.

من فقط 30 دلار دارم.

پس نمی تونی بخری.

اما باید بخرم. تا این لحطه نمی دونستم که چرا خدا من رو روی زمین آورده، اما الان می دونم… به خاطر اینکه اون کتاب رو بخرم.

هیجانات تو اونجایی که باید باشه نیست، پسر.

خوب بچه ها بهتون خوش گذشت؟

آره مامان! حدس بزن چی شده؟ یه مرد 35 تا جلد کاسپر و12 تا لوئیس لنز رو به من فروخت یک دلار.

اوووه.

من هیچ وقت نفهمیدم سوپرمن تو اون زن چی دیده بود. یه زن شگفت انگیز! و اون کمند طلایی رو به من بده. اون می تونه هر لحظه من رو با طناب ببنده.

هومر!

داشتم شوخی می کردم، مارج. هی، نظرتون چیه که شام بریم کراستی برگر؟ لذت بخشه.

عالیه، هومر. واو تو واقعا پدر خوبی هستی، ما رو به یه رستوران خوب مثل کراستی می بری!

خلی خوب، چی می خوای؟

من صد دلار میخوام که یه کتاب کمیک استریپ بخرم.

صد دلار؟! برای یه کمیک؟ کی اون رو کشیده “ امیکل مانژ”؟

خواهش می کنم بابا. من این رو بیشتر از هر چیز دیگه ای می خوام.

خوب پس مقاومتت رو نشون بده.

خواهش بابا.

نه.

خواهش بابا.

نه.

خواهش بابا.

نه.

خواهش بابا.

نه‌.

خواهش بابا.

نه.

خواهش بابا.

نه.

خواهش بابا.

نه.

خواهش بابا

نه.

خواهش بابا.

نه.

خواهش بابا.

نه.

خواهش بابا.

نه! حالا نگاه کن پسر، ما می دونیم وقتی که تو این جوری گیر میدی من تسلیم میشم، پس من به خاطر تلاشت از دستت عصبانی نمیشم. به نظر میرسه که تو توجه کردی. اما همه ی ما می دونیم که من به تو100 دلار نمیدم. پس حالا من رو ول می کنی؟

نه.

ول می کنی؟

نه.

ول می کنی؟

نه.

ول می کنی؟

نه.

ول می کنی؟

نه.

ول می کنی؟

نه.

ول می کنی؟

نه.

ول می کنی؟

نه.

ول میکنی؟

نه.

ول میکنی؟

نه.

ول میکنی؟

باشه.

هورا من بردم! پوزت خورد! آره! حالا هرچی من بگم؟ هووورا!

هومر اینقدر دلقک بازی در نیار و خوشحالی نکن. می دونی بارت، من وقتی که هم سن و سال تو بودم، یه چیزی بود که بیشتر از هرچیز دیگه ای می خواستمش یه اجاق برقی بچه گونه. پدر و مادرم به من پول ندادن، برای همین من رفتم پیش خواهرهام، پتی و سلما.

ما نصف کمک هزینه مون رو به تو میدیم.

آه. اما تو باید برده ی ما باشی.

باشه.

این جوری ما وقت آزاد بیشتری داریم.

آآء. بیا سیگار کشیدن رو شروع کنیم.

ماهها، درحالی که خواهرهام مسیگار می کشیدن و سیگار می کشیدن من کار می کردم و کار می کردم.

زن زیبا… اوه، زن زیبا…

ما می خوایم روکش اون لباس ها با دست شسته بشه و کاملا خشک بشه.

اما روز بزرگ بالاخره فرا رسید. و از اونجایی که من به خا طرش سخت کار کرده بودم، همه ی اون غذاهایی که با اون اجاق برقی درست می شد هميشه برای من مزه ی فوق العاده ای داشت.

شاید یه کار نیمه وقت جواب مشکل تو باشه.

مامان، من نمی تونم از تو بخوام که این کار رو بکنی. تو همین الان باید از مگی و لیسا مراقبت کنی که این برای یه نفر کار سختیه.

منظورش اینه که تو یه کار پیدا کن،احمق.

من؟

کار پیدا کنم! اونها جدی گفتن؟

من همون موقع متوجه نشدم، ولی یه قسمت از دوران کودکی من برای هميشه از بین رفت.

بارت! به چی خیره شدی؟

آه… هیچی.

اون چیزی نگفت منم چیزی نگفتم اما در اون لحظه من و پدرم بیشتر از هميشه به همدیگه نزدیک…

بارت! بس کن!

ببخشید.

من یه مقدار پول می خوام؛کلی پول می خوام… آآآه… بطری خالی… بطری خالی…

امم… خوب این عملا خالیه.

بیا بگیرش آپو.

اوه، خیلی خوبه. می خوای به جاش یدونه از اون اسکوئیشی هلدای بزرگ گیلاسی بگیری؟

نه،امروز نه. من ده سنتی رو می خوام.

خیلی خوبه که می بینم داری تجارت کردن رو یاد می گیری.

آه- ها!

اینها رو آمریکایی کن دوست خوب من.

اوه صد در صد.

ارزش اون همه سکه فقط سه سنت آشغالی بود؟

بزار روزهای خوب شروع بشه

اوه این خیلی تحقیر آمیزه … من احساس اون آدمایی رو دارم که با لباسهای مسخره، مسخره بازی در میارن.

اوضاع چطوره بارت؟

وحشتناک. ماشین ها سرعت رو کم می کنن تا بهم بخندن ولی هیچ کس چیزی نمی خرد.

شاید باید از احساسات اونها سو استفاده بکنی. بزار ببینم…

آها، حالا واقعا قیافت حزن آوره.

لیمونادهای مزخرف. من یه محصول جدید می خوام. بزار ببینم…آه!

تو صف وایسین، شلوغ نکنید. آبجوی ارزون قیمت بگیرید و گوش شنوا داشته باشید.

هی، بارت ميشه به من نسیه بدی؟ من امروز یه مقدار پول کم دارم.

برو گم شو.

هی جواز مشروب فروشی داری دوست جوان؟

آآآآ، سگم اون رو خورد.

برای فروختن آبجو باید جواز داشته باشی.

گفتن… نوشتن اون همه جریمه باید شما آقایون رو تشنه کرده باشه.

زوج توی خونه چطوره؟

ما هم می بینیم که چطور این اولین تخلف است…

فکر می کنم می تونیم ازش چشم پوشی کنیم.

به امید دیدار افسرها. آه- اوه.

هی، چی شده–

آبجوی من… آبجوی من… آبجوی قشنگ من.

پسر بیچاره خیلی ناامیده. اون می خواد پول در بیاره تا باهاش کمیک استریپ بخره.

کمیک استریپ! اوه خدای من پسرها هیچ وقت عوض نمیشن. چه کتابی هست، از بین برنده ی نازی ها؟

فکر نمی کنم.

اون رو بفرستش خونه ی من، من چند تا کار معمولی دارم که اون می تونه انجام بده.

اون میدونه چه جوری باید دوغاب درست کنه،نمی دونه؟

خانم گلیک؟

تو باید بارت سیمپسون باشی! خوب، مثل اینکه کمر جوان و قوی داری!

می خوای چیزی بخوری؟ من برگه زردآلو دارم… مغز بادوم بو داده دارم شیرینی کلم و سرکه دارم.

نه، متشکرم. اون کیه؟

اوه، اون برادرم آشا. اون توی جنگ بزرگ کشته شد. یه نارنجک رو زیادی نگه داشت.

این برای توئه کایزر بیل. پست سفارشی از “طرف عمو سام و همه‌ی بچه های گروه “دی “: آره!جانی، هریسون، بروکلین باب و رجی. آره، حتی رجی. اون هیچ وقت آدم مغروری نبود تا وقتی که تو…

بیا، از اين آبنبات ها بخور. پسرها عاشق آبنباتن.

نه، متشکرم.

پسرها عاشق آینباتن.

آمم، کارم رو شروع کنم خانم.

خوب اول با یه کم کار حیاط شروع می کنیم. و وقتی که کارت تموم شد، می تونی یه نوشیدنی جو گاز دار خوب بخوری.

تنها چیزی که من می خوام اینه که همه علفهای هرز رو در بیاری. می دونی کدوم هاشون علف هرزن؟

همشون؟

پسر خوب.

حالا وقتی از اين استفاده می کنی مواظب باش. من میرم تو تلویزیون نگاه می کنم.

اوه!… اوه!

جک خواهش می کنم. من ازدواج کردم.

به خاطر همینه که من تحریک شدم.

اوه… بس کن… یه مقدار بیشتر.

کتیفه ولی واقعا تحریک آمیزه.

تمام شد.

بهشتی مهربان ، خونریزی می کنی! بتادین می گیرم

خوب حالا شلوغ نکن

گوش کنید ،خانم ها، شما مجبور نیستید که—– آآآآآآآخ!

اونها هیچ وقت تو زمینه بتادین پیشرفت نمی کنن

سلام مامان.

پول در آوردی؟

هنوز نه، ولی حداقل کلی درد دارم.

خوب، من فکر می کنم کاری که تو برای خانم گلیک انجام میدی خیلی کار خوبیه. اين آدمهای پیر هیچ کس رو ندارن.

چه دلیل خوبی.

حتما کلی لجن تو اون راههای آب جمع شده آره؟

نشونت میدم خفاش پیر

امروز می خوایم بلوا رو بشوریم. می دونی اون چیه؟

یه چیزی که مال یه پیرزنه و 50 ساله هیچ کس چیزی راجع بهش نشنیده؟

نه، اون لباس عروسی من بود، اما من رنگش رو عوض کردم و تبدیل شد به یه لباس سوگواری من.

داستان فوق العاده ای خانم.

دیشب خواب دیدم که تو رو بغل کردم.

نه! نه، بتادین نه! میکروبها رو با آتش از بین ببرید، دستم رو قطع کنید، ولی نه با –آآآآآآی!

خوب، امروز روز حقوق دادنه. شرط می بندم که مدتها منتظر همچین روز بودی.

اوه، بله خانم!

بیا.

این هم دو تا 25 سنتی.

دو تا 25 سنتی؟

تو لیاقت ذره ذرش رو داری. می دونی، من با دوست دخترهام خیلی راجع به تو حرف زدم و اونها هم کارهای معمولی دارن.

دو تا 25 سنتی!

بارت، تو نگفتی متشکرم.

گوش کن خانم، من می تونم بدون داد و فریاد از اینجا برم و می تونم بدون اینکه حرف بدی بزنم از اینجا برم، اما اصلا راه نداره که بگم متشکرم.

خواهش می کنم.

خیله خوب حالا، برو و با این پولت سوت و شیرینی بخر.

شیرینی، ای احمق… با این سوت و شیرینی میشه خرید.

یه نفر باید بهش شیرینی بده…

چی شده پسر؟

من تمام هفته خودم روبه خاطر اون زنیکه چروکیده بیچاره کردم و اون وقت فقط 50 سنت داد به من.

هی، وقتی که من هم سن و سال تو بودم، پنجاه سنت کلی پول بود.

واقعا؟

نوچ.

بابا من هر کاری که می تونستم کردم و حالا فقط 35 دلار دارم.

آآآه… من دیگه کار نمی کنم. کار کردن برای آدمهای احمقه.

پسرم، من به تو افتخار می کنم. من وقتی که این رو فهمیدم دو برابر تو سن داشتم.

ميشه اون رو 40 دلار بدی؟

چهل دلار؟ فراموشش کن! تو من رو مجبور کردی از روی صندلی بلند بشم که این رو بگی؟

این همه ی پولی که من دارم. همه ی دون را فروختم. من در خانه سالمندان به دیدار عمه ام رفتم. من یک ذره از فاضلاب ماهیگیری کردم ، به خاطر خدا!

به هیچ وجه. تو چی می خوای؟

میشه اون رو 35 دلار بدی؟

نه!…نه!… فراموشش کنید بچه ها. من به این پولها احتیاجی ندارم، من در زمینه اسطوره شناسی و آداب و سنت قدیمی مدرک دانشگاهی دارم.

ببخشید، اون کارتهای بیس بال سال 1973 که توی اونها یاسترمزکی خط ريشهاش پهن بودن رو دارید؟

سی دلارت رو به من نشون بده به خاطر اينکه اگه نداشته باشی من از روی صندلی بلند نمی شم.

یه دقیقه صبر کنید، مارتین. اگه من و تو و میلهوس پولهامون رو بزاریم روی هم، همین الان می تونیم جلد شماره یک مرد رادیواکتیوی رو بخریم.

واو!

بفرمایید. این هم کارت شما

من نمی خوامش .

بچه های لعنتی!

ببین رفیق. ما صد دلار داریم و دوست داریم جلد شماره یک مرد رادیو اکتیوی رو بخریم

پس چرا مثل یه اردک نمیری اونجا و اون کتاب رو نمیاری؟

بله آقا!

وااای! بو بکشید بچه ها!

اوه این چیزیه که رویاها ازش ساخته شدن.

بوی پدر بزرگم رو میده.

اوه اوه، مثل اینکه می خواد بارون بیاد. بهتر این عزیزمون رو ببریم خونه.

اوه.

مثل اینکه بیشتر از اون چیزی که ارزشش رو داشته براش پول دادید.

شلوارم… به سیم خاردار گیر کرده… خدای من… یه بمب اتمی!

آآآآآی!

من دارم رادیواکتیوی میشم. از امروز به بعد، باید اسم خودم رو بزارم مرد رادیواکتیوی.

خوب پس این جوری شروع شده!

من فکر می کردم اگه بمب اتم به آدم بخوره آدم کشته میشه

حالا بیشتر می دونی.

برو صفحه ی بعد، بارت.

گوش کنید، بچه ها هر وقتی که دوست داشته باشید می تونید بیاید اینجا و کتاب رو بخونید.

چرا من نمی تونم تو خونمون نگهش دارم؟

تو خونه ی شما؟ حرف احمقانه ای!

خوب هممون به یه اندازه از این کتاب سهم داریم.

این چطوره بچه ها. دوشنبه ها و پنج شنبه ها دست بارت باشه. سه شنبه ها و جمعه ها دست میلهوس باشه. و چهار شنبه ها و شنبه ها هم می تونه دست ارادتمند شما باشه.

عالیه.

یه دقیقه صبر کن. یکشنبه ها چی میشه؟

آره. یکشنبه ها چی ميشه؟

خوب، مالکیت روز یکشنبه با استفاده از مولد تصادفی تعیین میشه. من اعداد یک تا سه رو انتخاب می کنم. میلهوس اعداد چهار تا شش رو انتخاب می کنه. و بارت هم اعداد هفت تا نه روانتخاب می کنه.

عالیه.

صبر کن ببینم. صفر چی میشه؟

آره. صفر چی میشه؟

آره. خوب، مالکیت پیشامد قابل اعتراض صفر با استفاده از رقابت سنگ، کاغذ، قیچی تعین میکنیم. هر کسی که توی پنج دست بیشتر برد چطوره؟

عالیه! خوب، آقایون امروز شنبه است و من این کتاب رو می برم و…

آآآآآ، تلاش خوبی بود مارتین. تقرییا کار کرد. اما امشب، این کتاب همینجا می مونه.

اگه کتاب اینجا بمونه پس من هم می مونم،

منم همین طور.

خوبه. پس ما هممون با کتاب همین جا می مونیم.

خوب مثل اینکه باید شب رو کنار هم بخوابیم.

آره شب رو کنار هم می خوابیم.

کاری که رفقا انجام میدن، درسته؟

واقعا مثل کاری که دوستها انجام میدن.

من می خوام دوباره بخونمش.

تلاش خوبیه آقا.

میلهوس اسیدهای روی دست تو می تونه به چاپ روزنامه ایش آسیب بزنه. ما می خوایم این کتاب رو برای هميشه نگه داریم ،تا آخرین کسی که زنده می مونه این افتخار رو داشته باشه که با این کتاب به خاک سپرده بشه

منظورت چیه که “آخرین نفری که زنده می مونه”؟

منظورم از الان تا سالیان بعد بود.

آره حتما منظورت همین بود.

بارت، هلش نده!

من میدونستم. شما هر دوتاتون ضد من هستین! خوب، هیچ کس نمی تونه بارتلومی جی سیمپسون رو گول بزنه.

فکر کردم شاید یه مقدار شیر و ساندویچ شکلاتی دوست داشته باشید

متشکرم خانم سیمپسون

خوابهای خوب ببینید پسرا.

یه قدم دیگه بردار اون وقت میمیری

من باید برم دستشویی، بارت.

آره درسته، منم همین طور ولی تو ندیدی که من از جام بلند بشم.

هی، چه خبره؟

دوست عزیزمون مارتین می خواست کتاب رو بدزده.

بیا با طناب ببندیمش

بارت تو هميشه با مهمونات اين رفتار رو می کنی؟

ساکت باش خوک کوچولو وگرنه یه سیب می کنیم تو دهنت. ما نمی تونیم هیچ شانسی براش بزاریم. باید به نوبت مراقبش باشیم.

باشه. اول من شروع می کنم

اوه، پس بازی کوچولوی تو اینه. بزاری بارت خسته و خواب آلود بشه، بعدش وقتی که حواسش پرت شد بزنی به چاک… هومم!

خوب، هرگز این اتفاق نمیفته، می بینی؟

تو داری دیوونه میشی، بارت. به مامانت میگم!

هی مارتین، بهش بگو با خبرچین ها چی کار می کنیم.

نمی دونم. کار بدتری نسبت به اونهایی که می خوان برن دستشویی؟

تو نمی تونی جلوی من رو بگیری.

به درک که نمی تونم.

هومر، هوا واقعا خیلی بده. می تونی یه سری به بچه ها بزنی؟

حالشون خوبه.

بارت، کتاب!

منو ول نکن بارت!

میلهوس ، آنقدر دور از زمین نیست. و شاید بارون یه کم زمین رو نرم کرده باشه.

نه، بارت! نه!

می دونید، بچه ها اگه من رو با طتاب نبسته بودید ‌ میتونستم کتاب رو نجات بدم.

خفه شو! خفه شو!

کمکم کن، بارت! من حتی اون کتاب رو نمی خواستم. من اون کارتهای یاسترمزکی با اون خط ریشهای پهن رو می خواستم.

بچه ها بهتره که بیاین تو خونه. شما که نمی خواین به فین فین بیفتید.

اوه مامان.

اوه حالا بجنبید… می تونید بازی با طناب بستن رو توی خونه انجام بدید. من یه مقدار کاکائو گذاشتم تو گاز. کی شیرینی ساختگی می خواد؟

اگه می تونستم ، دستمو بلند می کردم ، خانم سیمپسون.

هیچ فایده ای نداره، رفقا. یک کتاب دیگر به همان جایی که از آنجا آمده بود بازگشت.

ما خیلی تلاش کردیم حالا همه اش از بین رفت… هیچ چی به هیچ کدوممون نرسیدید و با به خاطر اینکه نتونستیم.

منظورت چیه؟

هیچ چی. فقط یه مقدار عصبانی ام.

خوب، دنیا دوباره امنه.

اما تا چه مدت؟

متن انگلیسی اپیزود

Hurry, Mom! If we don’t get to the convention soon, all the good comics will be gone.

What do you care about good comics? All you ever buy is Casper the Wimpy Ghost.

I think it’s sad that you equate friendliness from wimpiness, and I hope it will keep you from ever achieving true popularity.

Well, you know what I think? I think Casper’s the ghost of Richie Rich.

Hey, they do look alike!

I wonder how Richie died?

Perhaps he realized how hollow the pursuit of money is, and took his own life.

Kids, could you lighten up a little?

Now, Radioactive Man: He rules! Never punches a bad guy without saying something cool.

He’s no wittier than the next superhero.

Oh, yeah? Look. He knocks a guy into the sun and says, “Hot enough for ya?”

I stand corrected.

We’re here!

Too bad we didn’t come dressed as popular cartoon characters.

This looks like a discount for.

Bartman!

Who are you supposed to be?

I’m Bartman!

Never heard of him. Full price.

Lousy rip off…

Is uh, this on?…Ahem, young people of Springfield: As your Mayor, I’d like to welcome you to our annual funny book convention, and thank you for pumping almost three hundred dollars into the local economy.

Your youthful high spirits have imparted a glow to this old war-horse. You might say I feel like Radiation Man!

That’s Radioactive Man, jerk!

I stand corrected… Well, have fun and be sure to clear out by six for the Shriners. Get that punk’s name. No one makes a fool out of Diamond Joe Quimby.

Excuse me, sir. Has anyone turned in a left Vulcan ear?

Let’s see, we’ve got a utility belt, a couple of tricorders, a light saber… Sorry, kid.

Hey, Bart-dude!

Hey, Otto-man! Oooh, what’s that?

My very own idea for a comic book, little man. It’s about a dude who drives a school bus by day, but by night, fights vampires in a post-apocalyptic warzone!

Cool!

C’mon, Bart. We’re going to see Buddy Hodges.

The guy who played Fallout Boy on TV?

Yep.

Wow, I guess he wasn’t killed in Vietnam.

Aaahh… These Laramie cigarettes give me the steady nerves I need to combat evil.

Gee whillikers, Radioactive Man. Wisht I was old enough to smoke Laramies.

Sorry, Fallout Boy, not until you’re sixteen.

Look out!

Will Radioactive Man act in time to save the earth?

Well, wasn’t that great?… Y’know, kids, I’m sure we’d all like to remember actor Dirk Richter for his portrayal of Radioactive Man, and not the sordid details of his final years, so let’s keep the questions tasteful, okay?

Now how about a big welcome for Buddy “Fallout Boy” Hodges!

Any questions?

When Radioactive Man got injected with shrinking serum in issue two-thirty-four, how come his costume shrinks, too?

I am sure I don’t know. But I did just finish playing Rum Tum Tugger in the second national touring company of “Cats” – anybody see it?

Ooh. Ooh. Ooh. Ooh. Over here, Fallout Boy! Oh, oh, me… me… me… me, me.

Yes, you, the masked boy.

Do you think the ghost of Dirk Richter haunts the bordello where his bullet-riddled body was found?

Dirk Richter was a beautiful man. Can’t you little vultures leave him alone?

Hey, Radioactive Man number seventy-two! It’s the imaginary tale where Radioactive Man marries Larva Girl.

Wow! Number nine! That’s before Fallout Boy became his ward.

Tell you what. I’ll show you something very special if you promise to put your grubby little hands behind your back and keep ‘em there.

Behold!

Wow. Radioactive Man Number One.

None other.

I bet it’s worth a million bucks!

It is, my lad. But I’ll let you have it for a hundred because you remind me of me.

All I got is thirty.

Then you cannot have it.

But I must. Until this moment, I never knew why God put me on this earth, but now I know… to buy that comic book.

Your emotion is out of place here, son.

So, did you kids have fun?

Yeah, Mom! Guess what? For a dollar a man sold me thirty-five Caspers and a dozen Lois Lanes.

Ohhh.

I never knew what Superman saw in her. Give me Wonder Woman! And that golden lariat. She can tie me up any time.

Homer!

I was just kidding, Marge. Hey, what does everyone say to dinner at Krusty Burger? My treat!

All right, Homer. Whoa, you really are a sport, Dad, taking us out to a fine restaurant like Krusty Burger!

All right, what are you getting at?

I need a hundred dollars for a comic book.

A hundred bucks?! For a comic book? Who drew it, Micha-ma-langelo?

Oh please, Dad. I want this more than anything in the world.

Well, t.s.

Please Dad.

No.

Please Dad.

No.

Please Dad.

No.

Please Dad.

No.

Please Dad.

No.

Please Dad.

No.

Please Dad.

No.

Please Dad.

No.

Please Dad.

No.

Please Dad.

No.

Please Dad.

No! Now, look, son, we all know that usually when you bug me like this, I give in, so I’m not mad at you for trying. It shows you’ve been paying attention. But we all know I’m not gonna give you a hundred dollars. Now are you gonna stop bugging me?

No.

Are you?

No.

Are you?

No.

Are you?

No.

Are you?

No.

Are you?

No.

Are you?

No.

Are you?

No.

Are you?

No.

Are you?

No.

Are you?

Okay.

Hee hee, I win! In your face! Yeah! How do you like them apples? Woo hoo hoo!

Don’t gloat, Homer. You know, Bart, when I was your age, the one thing I wanted more than anything in the world was a Child-sized Electric Lightbulb Oven. My parents wouldn’t give me the money, so I went to my sisters, Patty and Selma.

We’ll give you half our allowance.

Uh-huh. But you have to be our slave.

Okay.

This gives us a lot more free time.

Uh-huh. Let’s take up smoking.

For months, I worked and worked, while my sisters smoked and smoked.

Venus… Oh, Venus…

We want those dress-shields hand-washed and drip-dried.

But the big day finally came. And because I’d worked for it, all those lightbulb-warmed treats always tasted extra-good.

So maybe a part-time job is the answer.

Aw, Mom, I couldn’t ask you to do that. You’re already taking care of Maggie, and Lisa is such a handful –

She means you should get a job, stupid.

Me?

Get a job! Were they serious? I didn’t realize it at the time, but a little piece of my childhood had slipped away… forever.

Bart! What are you staring at?

Uh… nothing.

He didn’t say it, and neither did I, but at that moment my dad and I were closer than we ever…

Bart! Stop it!

Sorry.

“I NEED SOME MONEY / A LOT OF MONEY”… AHH, Empty bottles… empty bottles…

Hm… well, it’s practically empty.

Here you go, Apu.

Ooh, very good. Would you like the deposit defrayed from the cost of a Jumbo Cherry Squishie?

No, not today. I need the dime.

Oh, it is good to see you are learning a trade.

Ah-ha!

Americanize this, my good man.

Okey dokey.

All those coins were only worth three lousy cents?

Let the good times roll.

Oh, this is so humiliating… I feel like such a geek.

How’s it going, Bart?

Terrible. Cars slow down to laugh at me, but no one’s buying.

Maybe you need to play on their sympathies more. Lets see…

Ah ha, now you look pathetic.

Lemonade sucks. I need a new product. Let’s see… Ah!

Form a line, no crowding. Cheap beer and a sympathetic ear… Step right up.

Ah, Bart could you give me one on credit? I’m a little short this week.

Beat it.

Say, uh, you got a liquor license there, young fella?

Ugh, my dog ate it.

Gotta have a license to sell beer.

Say… writing all those tickets must make you guys thirsty. How about a couple on the house?

We-ell, seeing as how it’s a first offense…

I guess we can overlook this.

So long, officers. Uh-oh.

Hey, what’s all the –

My beer… my beer… my beautiful beer.

The poor boy is so desperate. He wants to earn money to buy a comic book.

A comic book! Oh, my, boys never change. Which one is it, “Nazi Smasher”?

I don’t think so.

Send him over to my house, I got a few chores he could do. He knows how to mix whitewash, don’t he?

Mrs. Glick?

Eh, you must be Burt Simpson! Well, you look like you’ve got a strong young back!

Would you like something to eat? I’ve got dried apricots… almond paste, sauerkraut candy.

No, thanks. Who’s that?

Oh, that’s my brother, Asa. He was killed in the Great War. Held a grenade too long.

This one’s for you Kaiser Bill. Special delivery from Uncle Sam and all the boys in D Company: Yeah! Johnny, Harrison, Brooklyn Bob and Reggie. Yeah, even Reggie. He ain’t so stuck-up once you get to know…

Here, have some ribbon candy. Boys love candy.

No, thanks.

Boys love candy.

Ugh, I think I’d rather just get to work, Ma’am.

We’ll start with a little light yard work. And when you’re done, you can have a nice barley pop.

I want you to clear out all the weeds. You do know which ones are weeds?

All of ‘em?

Good boy.

Now be careful with these. I’ll be inside watching my stories.

Ow!… Ow!

Jack, please. I’m married.

That must be what’s turning me on.

Oh… Stop it… some more.

Filthy, but genuinely arousing.

Finished.

Merciful heavens, you’re bleeding! I’ll get the iodine.

Now, don’t fidget.

Listen, lady, you don’t have to – YAAAUUUUGGGHHH!

They’ve never improved on iodine.

Hi, Mom.

Did you make any money?

Not yet, but at least I’m in a lot of pain.

Well, I think what you’re doing for Mrs. Glick is very nice. The poor old thing doesn’t have anybody.

There’s a reason.

The sludge certainly collects around those downspouts, don’t it?

I’ll sludge you, you old bat.

Today, we wash Beulah. Do you know what that is?

Some old lady thing, nobody’s heard about for fifty years?

No, it was my wedding dress, but then I dyed it black and it became my mourning dress.

Great story, lady.

Last night I dreamed I held you in my arms.

No! No, not the iodine! Burn the germs off with a torch, amputate my arm, but not the – YAAAUUUGGGHHH!

Well, it’s payday. I’ll wager you’ve been looking forward to this.

Oh, yes, ma’am!

Here we are.

Two quarters.

Two quarters?

You deserve every penny. You know, I’ve told a lot of my girlfriends about you and they have chores too.

Two quarters!

Bart, you didn’t say thank you.

Listen lady, I can leave without screaming, and I can leave without saying a bad word, but there’s no way that I am saying thank you.

You’re welcome. All right then, off you go, to spend it on penny whistles and moon pies.

Moon pies, my butt…to spend it on penny whistles and moon pies.

Somebody oughta moon pie her…

What’s the problem, boy?

I’ve been bustin’ my hump all week for that withered old clam, and all I got was fifty cents.

Hey, when I was your age, fifty cents was a lot of money.

Really?

Nah.

Dad, I’ve done everything I could and I’ve only got thirty-five bucks. Ugh… I am through with working. Working is for chumps.

Son, I’m proud of you. I was twice your age before I figured that out.

Can you let me have it for forty dollars?

Forty bucks? Forget it! You made me get off my stool for that?

It’s all I’ve got. I sold seeds. I visited my aunt in the nursing home. I fished a dime out of the sewer, for God’s sake!

No way. What do you want?

Can I have it for thirty-five?

No!… No!… Freakin’ kids. I do not need this, I’ve got a Masters degree in folklore and mythology.

Excuse me, do you have the Carl Yastrzemski baseball card from 1973, when he had big sideburns?

Show me the thirty bucks, because if you ain’t got it, I ain’t gettin’ off the stool.

Wait a minute, Martin. If you, Milhouse and I went in together, we could buy a copy of “Radioactive Man No 1” right now!

Wow!

Here you go. “Muttonchop Yaz”.

I don’t want it.

Freakin’ kids!

Look, pal. We’ve got a hundred bucks and we’d like to buy “Radioactive Man No. 1”. So why don’t you just waddle over there and get it.

Yes sir.

Wow! Breathe it in, boys!

This is the stuff dreams are made of.

It smells like my grandpa.

Uh-oh, looks like rain. We better get this baby home.

Uh-oh.

Looks like you bought more than you bargained for.

My pants… caught on barbed wire… Good Lord Choke… an A-bomb!

Yaarrgh!

I’m becoming radioactive. From this day forward, I shall call myself Radioactive Man.

So that’s how it happened!

I would’ve thought being hit by an atomic bomb would have killed him.

Now you know better.

Turn the page, Bart.

Listen, you guys are welcome to come over and read it any time you like.

Why can’t we keep it at my house?

Your house? That’s crazy talk!

Well, the comic’s ours as much as it is yours.

How about this, guys. Bart can have it Mondays and Thursdays. Milhouse will get it Tuesdays and Fridays. And yours truly will take it Wednesdays and Saturdays.

Perfect.

Wait a minute. What about Sunday?

Yeah. What about Sunday?

Well, Sunday possession will be determined by a random number generator. I will take the digits one through three. Milhouse will have four through six. And Bart will have seven through nine.

Perfect.

Wait a minute. What about zero?

Yeah! What about zero?

Yeah.

Well, in the unlikely event of a zero, possession will be determined by “Rock, Scissor, Paper” competition. Best three out of five, how’s that?

Excellent! Well, today being Saturday, Gentlemen, I guess I’ll be taking my comic and…

Uh, uh, uh, ah nice try, Martin. It almost worked. But tonight, this comic book stays right here.

If the comic book stays right here, then so do I.

Me too!

Fine. We’re all going to stay here with the comic book. It’ll be like a sleep-over. Yeah, a sleep-over. That’s what pals do, right? Real friendly-like.

I want to read it again.

Nice try, mister.

Milhouse, the acids in your hands could damage the newsprint. We want to keep this comic forever, so the last one alive will have the honor of being buried with it.

What do you mean, the last one alive?

I meant years from now.

Yeah, sure you did.

Bart, don’t push him!

I knew it. You’re both against me! Well, nobody makes a sap out of Bartholemew J.Simpson.

I thought you boys might like some milk and microwave s’mores.

Thank you, Mrs. Simpson.

Sweet dreams, boys.

One more step and you’re a dead man.

I have to go to the bathroom, Bart.

Yeah, right, so do I, but you don’t see me gettin’ up.

Hey, what’s going on?

Our dear friend Martin was trying to steal the comic book.

Let’s tie him up!

Bart, is this how you treat all your guests?

Quiet, Piggy, or we’ll stick an apple in your mouth. We can’t take any chances. We’ll have to take turns watching him.

Okay. I’ll go first.

Oh, so that’s your little game. Let old Bart get nice and drowsy, then, when his back is turned… wham!

Well, it is not going to happen, see?

You’re going crazy, Bart. I’m telling your mom!

Hey Martin, tell him what we do with squealers.

I don’t know. Is it worse than what you do with people that have to go to the bathroom?

You can’t stop me.

The hell I can’t!

Homer, it’s really coming down. Could you check on the boys?

They’re fine.

Bart, the comic!

Don’t let go of me Bart!

Milhouse, it’s not that far to the ground. And the rain has probably softened it up a bit.

No, Bart! No!

You know, if you guys hadn’t tied me up, I could be saving the comic as we speak.

Shut up! Shut up!

Help me, Bart! I didn’t even want the comic. I wanted Carl Yastrzemski with the big side-burns.

Boys, you better come in the house. You don’t want to get the sniffles.

Aw, Mom.

Now come on… You can play your little tie-up game inside. I’ve got some cocoa on the stove. Who wants imitation marshmallows?

I’d raise my hand, Mrs. Simpson, if I could.

It’s no use, fellows. Another comic book has returned to the earth from whence it came.

We worked so hard and now it’s all gone… We ended up with nothing because the three of us can’t share.

What’s your point?

Nothing. It just kind of ticks me off.

Well, the world is safe again. but for how long?

مشارکت کنندگان در این صفحه

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.