11بخش

: در میان ستارگان / بخش 11

11بخش

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح سخت

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

دکتر برند، متاسفانه بايد به اطلاعتون برسونم که پدرتون امروز فوت کرد

دردي نمي‌کشيد

و مرگ راحتي داشت

بهتون تسليت ميگم

اين مورفه؟

چقدر بزرگ شده

برند، ميدونستي؟

بهت گفته بود، مگه نه؟

ميدونستي

همه چيز فقط يه نمايش بود

ما رو اينجا ول کردين

تا خفه بشيم

تا از گشنگي بميريم

پدرم هم ميدونست؟

بابا؟

فقط ميخوام بدونم که من رو اينجا ول کردي بميرم يا نه

بايد بدونم

کوپر، من

پدرم کل زندگيش رو وقت نقشه‌ي اوليه کرده بود. اصلا حرف‌هاي مورف رو متوجه نميشم

من ميشم

بابام حتي يه لحظه هم به خروج مردم از زمين اميدوار نبود؟

نه

ولي 40 سال دنبال حل کردن معادله‌ي گرانش بود

امليا، حتي قبل اينکه من برم معادله‌ش رو حل کرده بود

پس چرا ازش استفاده نکرد؟

معادله نميتونست بين نسبيت و فيزيک کوانتوم ارتباط برقرار کنه. بيشتر از اينا لازمه

بيشتر؟ چي بيشتر؟

اطلاعات بيشتر. بايد داخل يه سياهچاله رو ديد

قوانين طبيعت مانع تکينگي برهنه ميشن

حقيقت داره راميلي؟

اگه سياهچاله صدف باشه تکينگي ميشه مرواريد داخلش

جاذبه اونقدر قويه که هميشه پشت افق و در تاريکي پنهانه

براي همينم اسمش رو گذاشتيم سياه چاله

خيلي خب، ولي اگه بتونيم اون طرف خط افق رو ببينيم

نميتونيم کوپ

چيزايي هستن که دونستشون صرفا ممکن نيست

پدرت بايد يه راه ديگه براي نجات نسل انسان از خطر انقراض پيدا ميکرد

نقشه‌ي ثانويه. يه کلوني

پس چرا به مردم نگفت؟

چرا اون ايستگاه‌ها رو ساخت؟ چون ميدونست قانع کردن مردم براي نجات نسلشون در عوض نجات خودشون يا بچه‌هاشون چقدر سخته

مزخرفه

امکان نداشت بياين اينجا مگر اينکه مطمئن بودين مردم رو نجات ميدين

تکامل بشر هنوزم که هنوزه از اين سد ساده رد نشده

ما عميقا براي انسان‌هاي اطرافمون ارزش قائليم ولي اين يکدلي معمولا از اين حد فراتر نميره

ولي دروغ چرا

يه همچين دروغ کثيفي؟

غيرقابل بخششه

و خودشم اين رو ميدونست آماده بود تا انسانیت خودش رو در راه نجات نسل انسان نابود کنه.

يه فداکاري خارق‌العاده کرد. نه

فداکاري بزرگ رو انسان‌هاي روي زمين که قراره بميرن کردن

چون در اوج خودخواهيش گفت که اميدي به مردم روي زمين نيست

متاسفم، کوپر واقعا اميدي بهشون نيست

نه. نه

آينده ماييم

کوپر، چه کاري از دستم بر مياد؟

بذار برم خونه

کاملا مطمئني؟

راه‌‌حلش درست بود. چندين سال پيش حلش کرده بود

ولي بي ارزشه؟ نصف جوابه.

و اون نصف ديگه رو ميخواي چطوري پيدا کني؟

تو فضا؟ با يه سياه چاله

ولي اين پايين روي زمين؟ آره

مطمئن نيستم بشه به جواب رسيد

وسايلشون رو جمع کردن و دارن ميرن

واقعا اميدوارن چي پيدا کنن؟

بقا

لعنتي

مورف، يعني يعني مردم لياقت ندارن مطلع بشن؟

.ايجاد وحشت کمک حالمون نميشه. فقط بايد مثل قبل به کارمون ادامه بديم

ولي دقيقا پروفسور برند ما رو گول نزده بود که همينکارو بکنيم؟

برند اميدش رو از دست داده بود. من هنوز دنبال حل کردنشم

خب ايده‌اي داري؟

يه احساس

راجع به روحم بهت گفته بودم

بابام فکر ميکرد بهش ميگم روح چون ازش مي‌ترسيدم

ولي هيچوقت ازش نمي‌ترسيدم

بهش ميگفتم روح چون شبيه

شبيه يه انسان واقعي بود

سعي داشت يه چيزي بهم بگه. اگه جوابي روي زمين باشه حتما يه جورايي توي همون اتاقه

براي همين بايد پيداش کنم. وقت زيادي نمونده

بسته‌هاي اکسيژن يدکي چطور؟

نه، اونا همينجا باشن. بهرحال ميخوام طول سفر رو بخوابم

کوپ؟ - بله؟ -

براي سفر برگشتت يه پيشنهادي دارم

چه پيشنهادي؟ يه بار ديگه سياهچاله رو بررسي کن

من دارم برميگردم خونه، رام

آره، ميدونم. ولي اين توي مسير سفرت دخالت ايجاد نميکنه

هنوزم براي مردم روي زمين شانس هست

توضيح بده. گارگانتوا يه سياهچاله چرخان قديمي‌تره

به اين سياهچاله‌ها ميگيم تکينگي ملايم. ملايم؟

اونقدرا هم ملايم نيستن. ولي جاذبه‌ي کِشنده‌ش اونقدر سريعه که هرچيزي که از افقش با سرعت بگذره ممکنه جون سالم به در ببره.

مثلا يه کاوشگر

بعد اينکه ازش رد شد چي ميشه؟ بعد از افق رو کسي اطلاعي نداره

پس شايد بشه کاري کرد کاوشگر بتونه اون تکينگي رو بررسي و اطلاعات کوانتوم رو برداشت کنه؟

يک شخص کاوشگر که بتونه همه جور انرژي پالس‌دار رو ارسال کنه

از کي تا حالا کاوشگرها شخص شدن، پروفسور؟

مسلما تارس گزينه اصليه

بهش گفتم که بايد دنبال چي بگرده

ولي به انتقال‌دهنده نوري قديمي کيپ نياز دارم، کوپر

حاضري اينکارو برامون بکني؟

قبل اينکه دلت برام بسوزه، يادت باشه که بعنوان يه روبات بايد به تمام دستورهات گوش کنم

چراغ تيکه‌انداختنت خراب شده

شوخي نميکنم

ميخوام تارس چندتايي وسيله از روي کيپ برداره

نميخوام توي آرشيوش مشکلي پيش بياد

خودم حواسم هست

باشه

دکتر مان، بايد سه تا مکان مطمئن پيدا کنيم

يکي براي آزمايشگاه برند و دو تا براي محل سکونت

به محض اينکه اون ماژول ها پياده شدن نبايد ديگه تکون بخورن

ميتونم ببرمت به مکان‌هايي که شايد مناسب باشن، ولي فکر نکنم شرايطشون همينطوري بمونن. فکر ميکنم بايد صبر کنيم

کيس داره با بقيه‌ي تجهيزات تقطير برميگرده

واقعا بهتره تا شب اون مکان‌ها رو پيدا کرده باشيم

معمولا اين طوفان‌ها زود مي‌خوابن

خيلي خب

يه فرستنده‌دوربُرد لازم داري. دارمش

شارژه؟ آره

بيا دنبالم

تارس 72 ساعت ديگه باشه؟

دريافت شد، کوپر

برند بهم گفت چرا فکر ميکني بايد حتما برگردي زمين

ولي بايد به اين اشاره کنم که بد نيست يه مهندس اضافه توي ماموريتي به مهمي ماموريت ما باشه

سرعتت رو آروم کن. اولويت با امنيته کيس، يادت باشه

اول امنيت، کوپر

بايد بهتون بگم، دکتر مان واقعا باعث افتخارمه که جزوي از اين ماموريتم

ولي وقتي که کمپ‌ها رو راه انداختيم و ماژول‌ها رو نصب کرديم، کار من اينجا تمومه

برميگردم خونه

درسته خانواده داري. ولي حتي بدون خانواده هم ميتونم بهت قول بدم حس بودن با بقيه‌ي آدم‌ها خيلي قويه

همين احساس اساس انسانيت ماست. نبايد دست کم گرفتش

چند وقته اينطوري سرفه ميکنين؟ يه چندوقتي ميشه .

متن انگلیسی بخش

Dr. Brand, Im sorry to tell you that your father died today.

He had no pain.

He was at peace.

Im sorry for your loss.

Is that Murph?

She’s, She’s grown.

Brand, did you know?

He told you, right?

You knew.

This was all a sham.

You left us here.

To suffocate.

To starve.

Did my father know too?

Dad?

I just want to know, if you left me here to die.

I just have to know.

Cooper, my….

My father dedicated his whole life to Plan A.

I have no idea what she’s talking about.

I do.

He never even hoped to get the people off the Earth?

No.

But he’s been trying to solve the gravity equation for 40 years.

Amelia, your father solved his equation before I even left.

Then why wouldn’t he use it?

The equation couldn’t reconcile relativity with quantum mechanics.

You need more.

More?

More what?

More data.

You need to see into a black hole.

The laws of nature prohibit a naked singularity.

Romilly, is that true?

If a black hole is an oyster, then the singularity’s the pearl inside.

The gravity’s so strong, its always hidden in darkness behind the horizon.

That’s why we call it a black hole.

Okay, but if we see beyond the horizon….

We cant, Coop.

There are some things that aren’t meant to be known.

Your father had to find another way to save the human race from extinction.

Plan B.

A colony.

Why not tell people?

Why keep building those stations?

He knew how hard it would be to get people to work together to save the species instead of themselves or their children.

Bullshit.

You never would’ve come unless you believed you would save them.

Evolution has yet to transcend that simple barrier.

We can care deeply, selflessly about those we know, but that empathy rarely extends beyond our line of sight.

But the lie.

That monstrous lie?

Unforgivable.

And he knew that.

He was prepared to destroy his own humanity in order to save the species.

He made an incredible sacrifice.

No.

An incredible sacrifice is being made by the people on Earth who are gonna die!

Because in his fucking arrogance he declared their case hopeless.

I’m sorry, Cooper their case is hopeless.

No.

No.

We are the future.

Cooper, what can I do?

Let me go home.

You’re absolutely positive?

His solution was correct.

He’d had it for years.

It’s worthless?

It’s half the answer.

Okay, how do you find the other half?

Out there?

A black hole.

But stuck down here on Earth?

Yeah?

I’m not sure you can.

God, they just pack up and leave.

What are they hoping to find?

Survival.

Damn it.

Murph, don’t, don’t people have a right to know?

Panic wont help.

We just have to keep working, same as ever.

But isn’t that exactly what Professor Brand was manipulating us to do?

Brand gave up on us.

I’m still trying to solve this.

So do you have an idea?

A feeling.

I told you about my ghost.

My dad thought I called it a ghost because I was scared of it.

But I was never scared of it.

I called it a ghost because it felt….

It felt like a person.

It was trying to tell me something.

If there’s an answer here on Earth, its back there somehow, in that room.

So I have to find it.

Were running out of time.

What about auxiliary oxygen scrubbers?

No, they can stay.

I’ll be sleeping anyway.

Hey, Coop?

Yeah?

I have a suggestion for your return journey.

Yeah, what’s that?

Have one last crack at the black hole.

I’m going home, Rom.

Yeah, I know.

This isn’t going to cost you any time.

There’s a chance for the people on Earth.

Talk to me.

Gargantua’s an older spinning black hole.

It’s what we call a gentle singularity.

Gentle?

They’re hardly gentle.

But the tidal gravity is so quick that something crossing the horizon fast might survive.

A probe, say.

What happens after it crosses?

After the horizon is a complete mystery.

So, what’s to say there isn’t some way that the probe can glimpse the singularity and relay the quantum data?

If he’s equipped to transmit every form of energy that can pulse.

Just when did this probe become a he, professor?

TARS is the obvious candidate.

I’ve already told him what to look for.

I’d need the old optical transmitter off KIPP, Cooper.

You’d do this for us?

Before you get all teary, remember that as a robot I have to do anything you say.

Your cue lights broken.

I’m not joking.

I’ll need TARS to remove and adapt some components from KIPP.

I don’t want to disturb his archival functions.

I’ll supervise.

All right.

Dr. Mann, we need to find three secure sites.

One for Brands lab, two for habitat.

Once those modules have landed, you don’t want to move them.

I can take you to the probe sites, but I don’t think these conditions will hold. I think we should wait.

CASE is headed down with the rest of the distillery equipment.

I’d really like to secure those sites by nightfall.

Well, these squalls do usually blow over.

Okay, then.

You’ll need a long-range transmitter.

Got it.

Are you charged?

Yeah.

Follow me.

TARS, 72 hours, yeah?

Roger that, Cooper.

Brand told me why you feel you have to go back.

But I’d be remiss, if I didn’t at least mention that a mission such as ours could certainly use an extra engineer.

You better slow down, turbo.

Safety first, CASE, remember.

Safety first, Cooper.

I have to tell you, Dr. Mann, I’m honored to be a part of this.

But once we set up base camp and secure those modules, my works done here.

I’m going home.

You have attachments.

But even without a family I can promise you that that yearning to be with other people is powerful.

That emotion is at the foundation of what makes us human.

It’s not to be taken lightly.

How long have you had that cough?

A while.

مشارکت کنندگان در این صفحه

تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.