سرفصل های مهم
9بخش
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
ترجمهی بخش
سلام بابا
سلام مورف . خيلي حرومزادهاي.
وقتي که جوابمون رو ميدادي هيچوقت واست پيغام نفرستادم چون حسابي از دستت عصباني بودم که چرا ترکمون کردي
و بعد وقتي خبري ازت نشد احساس کردم که بايد با اون تصميم زندگي کنم. و اينکارو هم کردم.
اما امروز تولدمه.
و اين تولد خيلي خاصه چون خودت بهم گفتي
خودت يه بار بهم گفتي که وقتي برگردي ممکنه هم سن باشيم
و الآن من هم سن توئم وقتي که رفتي
پس فکر کنم زمان خوبي باشه تا برگردي
قصد ناراحت کردنت رو ندارم
اما تا حالا اينجا نديده بودمت
چون اصلا هيچوقت اينجا نيومده بودم
تمام اين مدت با امليا حرف زدم. کمکم ميکنه
خوشحالم که تو هم شروع به اينکار کردي . نه نکردم
فقط يه چيزي تو دلم بود که بايد خاليش ميکردم
ميدونم که هنوز اون بيرونن
منم ميدونم
دلايل زيادي ممکنه وجود داشته باشه که ارتباطات ما به جايي ختم نميشه
ميدونم پروفسور
مطمئن نيستم از کدوم بيشتر بترسم
اينکه هيچوقت برنگردن يا برگردن و ببينن که ما شکست خورديم
پس بيايد موفق بشيم. پس برگرديم به تکرار چهارم. بيا از يه روش جديدتر حلش کنيم
با تمام احترامي که براتون قائلم پروفسور اينو صدها بار امتحان کرديم
فقط لازمه يه بار جواب بده، مورف
هر پرچي که ميزنن ميتونسته يه گلوله باشه
ما تو اين دنيا، کارمون رو خوب انجام داديم حتي اگه قبل از مرگم نتونم اون معادله رو حل کنم
بهش فکر نکنيد، پروفسور . من از مرگ نميترسم
من يه فيزيکدان پيرم
از زمان ميترسم
زمان
از زمان ميترسي
سالهاست که در تلاشيم تا معادله رو حل کنيم بدون اينکه فرض زمان رو عوض کنيم
و؟
و اين يعني اينکه هر تکراري يه تلاش براي اثبات گواه خودشه
و اين يه استدلال بازگشتيه. يه چيز مزخرف.
داري ميگي زندگي همسر من به هيچ تلف شده، مورف؟
نه، دارم ميگم شما سعي داشتيد معادله رو نه تنها با يه دست بسته بلکه با دو دست بسته حل کنيد
نميتونم بفهمم چرا
من يه پيرمردم مورف
ميتونيم بعدا در مورد اين موضوع حرف بزنيم؟
ميخوام با دخترم حرف بزنم با خروج از جهان بايد با واقعيت سفر ميان ستارهاي روبرو بشيم
بايد به چيزي فراتر از طول عمرمون دست پيدا کنيم
نبايد شخصا به خودمون بلکه به عنوان يک گونه بهش فکر کنیم.
آن شب خوش را به راحتي پذيرا نباش
تارس سفينهي نجات رو جايي نگه داشت که ميخواستيم
اما سفر سالها بيشتر از پيشبينيمون طول کشيد
ديگه سوخت کافي براي بازديد از هر دو سيارهي ديگه نداريم پس، بايد انتخاب کنيم
اما چطور؟
به جفتشون اميد هست
اطلاعات ادموندز بهتره
اما دکتر مان هنوز داره باهامون مخابره ميکنه پس
هيچ دليلي براي شک در صحت اطلاعات ادموندز نداريم
سيارهي ادموندز تمامي عناصر لازم براي ادامهي حيات بشر رو داره
مثل سيارهي دکتر مان
کوپر، اين رشتهي منه
و واقعا فکر ميکنم که سيارهي ادموندز گزينهي بهتريه
چرا؟
به خاطر گراگنچوا. سيارهي ميلر رو نگاه کن
هم هيدروکربن داشت، هم مواد آلي، بله اما اثري از حيات نبود. سيارهاي نازا بود
قطعا سيارهي مان هم همينطوره
به خاطر سياه چال؟
قانون مورفي
هر اتفاقي که ممکنه اتفاق بيفته، ميفته
تصادفها اولين عامل تکامل هستند
اما وقتي دور يک سياه چال در حال چرخش هستيد به اندازه کافي تصادف رخ نميده
سيارهها و ستاره ها رو به سمت خودش ميکشه سيارههايي که ممکن بود بهشون دسترسي داشته باشين
بايد جلوتر بريم
يه بار گفتي دکتر مان از همهمون بهتر بود
که اون بي نظيره .و به خاطر اونه که اينجاييم
و با اين حال اون اونجاست. روي سيارهست و داره يه پيغام کاملا واضح ميفرسته که به سيارهش بريم
درسته، اما اطلاعات ادموندز اميدوار کننده تره
بايد راي بگيريم
خب، اگه قراره رايگيري کنيم بهتره يه چيزي رو بدوني.
برند؟ اون حق داره که بدونه
ربطي به اون نداره . پس چي داره؟
اون عاشق ولف ادموندزه . واقعا؟
آره
و به همين خاطر ميخوام به صداي قلبم گوش بدم
بعد از اين همه مدتي که سعي کرديم با عقل تمام مسائل رو حل کنيم
تو يه دانشمندي دکتر برند . پس به حرفم گوش کن وقتي بهت ميگم عشق ساخته دست بشر نيست
عشق ديدنيه، قدرتمنده
بايد يه معنايي داشته باشه. درسته، عشق يه معنايي داره. فوايد اجتماعي، پيوندهاي اجتماعي، تربيت فرزند . ما مُردههامون رو دوست داريم
اين چه فايدهي اجتماعي داره؟ هيچي
شايد معناي بزرگتري ميده چيزي که ما هنوز نتونستيم درک کنيم
شايد يه نشانهاي يا يه محصول مصنوعي از ابعادي بالاتر که ما نميتونيم درکشون کنيم
من در وسط کهکشان عاشق کسي هستم که ده ساله نديدمش کسي که احتمالا مُرده باشه
عشق تنها چيزيه که درکش ميکنيم و بالاتر از ابعادي چون زمان و فضا در جريانه
شايد بهتر باشه بهش اعتماد کنيم حتي اگه هنوز نتونستيم درکش کنيم
خيلي خب، کوپر بله کوچکترين احتمال ديدن دوبارهي ولف من رو هيجان زده ميکنه
اما اين دليل نميشه که من اشتباه ميکنم . راستشو بخواي امليا ممکنه اينطور باشه
بايد برگردم تارس، مسير حرکت به سمت سيارهي دکتر مان رو مشخص کن
دوباره يک سومش رو از دست خواهيم داد. سال بعد همينطور و سال بعدش ميرم روي مزرعهي نيلسون کار ميکنم و روبراهش ميکنم
چه اتفاقي براي نلسون افتاده؟
مورف، چيزي لازم نداري يه کم سوفله بيشتر نميخواي؟
نه. سير شدم، ممنون
خوشمزه بود.
لطفا اون نون رو بده به من
ميخواي شب بموني؟ از وقتي که رفتي به اتاقت دست نزديم امادست. من باید برگردم. چرخ خياطيم اونجاست، اما يه عالمه من يه عالمه خاطره ازش دارم. خب، ما يه چيزي به افتخارش مينوشيم هی کوپ. به خاطر گرد و خاکه.
لوئيس، من يه دوستي دارم که ميتونه يه نگاهي يه ريهاش بندازه
متن انگلیسی بخش
Hey, Dad.
Hey, Murph.
You son of a bitch.
I never made one of these when you were still responding because I was so mad at you for leaving.
And then when you went quiet, it seemed like I should live with that decision.
And I have.
But today’s my birthday.
And its a special one, because you told me….
You once told me that when you came back, we might be the same age.
And today Im the age you were when you left.
So it would be a real good time for you to come back.
I didn’t mean to intrude.
It’s just that I’ve never seen you in here before.
I’ve never been in here before.
I talk to Amelia all the time.
It helps.
I’m glad you’ve started.
I haven’t.
I, I just had something I needed to get out.
I know they’re still out there.
I know.
There are so many reasons their communications might not be getting through.
I know, professor.
I’m not sure what I’m more afraid of.
Them never coming back or coming back to find we’ve failed.
Then let’s succeed.
So back to the fourth iteration.
Let’s run it through some new fields.
With respect, professor, we’ve tried that hundreds of times.
It only has to work once, Murph.
Every rivet that they strike could have been a bullet.
We’ve done well for the world here whether or not we crack the equation before I kick the bucket.
Don’t be morbid, professor.
I’m not afraid of death.
I’m an old physicist.
I’m afraid of time.
Time.
You’re afraid of time.
We’ve been trying to solve the equation without changing the underlying assumption about time.
And?
And that means each iteration is an attempt to prove it’s own proof.
It’s recursive.
It’s nonsensical.
Are you calling my life’s work nonsense, Murph?
No, I’m saying that you’ve been trying to finish it with one arm, No, with both arms, tied behind your back.
And I don’t understand why.
I’m an old man, Murph.
Can we take this point up at another time?
I want to talk to my daughter.
Stepping out into the universe we must confront the reality of interstellar travel.
We must reach far beyond our own lifespans.
We must think not as individuals but as a species.
Do not go gentle into that good night
TARS kept the Endurance right where we needed her.
But the trip took years longer than we anticipated.
We no longer have the fuel to visit both prospects, so we have to choose.
But how?
They’re both promising.
Edmunds data is better, but Dr.
Mann is the one still transmitting, so….
We’ve no reason to suspect Edmundss data would have soured.
His world has key elements to sustain human life.
As does Dr. Manns.
Cooper, this is my field.
And I really believe Edmunds is the better prospect.
Why?
Gargantua, that’s why.
Look at Millers planet.
Hydrocarbons, organics, yes but no life.
Sterile.
Well find the same thing on Manns.
Because of the black hole?
Murphy’s Law.
Whatever can happen will happen.
Accident is the first building block of evolution.
But when you’re orbiting a black hole not enough can happen.
It sucks in asteroids and comets, other events which would otherwise reach you.
We need to go further afield.
You once said that Dr. Mann was the best of us.
Hes remarkable.
Were only here because of him.
And yet, yet here he is.
Hes on the ground, and hes sending a very unambiguous message, telling us to come to his planet.
Granted, but Edmunds data is more promising.
We should vote.
Well, if we vote, there’s something you should know.
Brand?
He has a right to know.
That has nothing to do with it.
What does?
She’s in love with Wolf Edmunds.
Is that true?
Yes.
And that makes me want to follow my heart.
But maybe we’ve spent too long trying to figure all this out with theory.
You’re a scientist, Brand.
So listen to me when I say that love isn’t something we invented.
It’s observable, powerful.
It has to mean something.
Love has meaning, yes.
Social utility, social bonding, child rearing….
We love people who have died.
Where’s the social utility in that?
None.
Maybe it means something more, something we cant yet understand.
Maybe its some evidence, some artifact of a higher dimension that we cant consciously perceive.
I’m drawn across the universe to someone I haven’t seen in a decade who I know is probably dead.
Love is the one thing were capable of perceiving that transcends dimensions of time and space.
Maybe we should trust that, even if we cant understand it yet.
All right, Cooper yes, the tiniest possibility of seeing Wolf again excites me.
That doesn’t mean I’m wrong.
Honestly, Amelia it might.
TARS, chart a course for Dr. Manns.
Well lose about a third again.
But next year, next year I’m gonna work Nelsons farm and well make it up.
What happened to Nelson?
Murph, would you like some more soufflé?
Oh, no.
I’m full, thanks.
It was delicious.
Coop, finish your fritter, please.
Will you spend the night?
Your room is exactly as you left it.
It’s ready.
I need to get back.
My sewing machine is in there, but there’s plenty I need to, too many memories.
We might have something for that.
Hey, Coop.
The dust.
Lois, I have a friend who could look at his lungs.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.