بهترین دوست

کارتون: کارتون پپاپیگ / اپیزود: قسمت اول / بخش 4

کارتون پپاپیگ

2 اپیزود | 104 بخش

بهترین دوست

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

پپا: من پپا خوکه هستم. این برادر کوچکم جورجه.

این مامان خوکه است.

و این بابا خوکه است.

پپاپیگ.

بهترین دوست

راوی: پپا منتظر بهترین دوستش سوزی گوسفنده.

پپا: سلام، سوزی.

سوزی: سلام پپا.

راوی: سوزی گوسفند اومده تا با پپا بازی کنه. سوزی پپا رو دوست داره. اونا بهترین دوست هستند.

مادر: پپا چرا با سوزی نمیرید تو اتاقت بازی کنید؟

پپا: چشم مامان

راوی: جورج هم می خواد بازی کنه. پپا و سوزی بازی کردن در اتاق پپا رو دوست دارن. جورج هم همینطور.

پپا: نه جورج! این بازی دخترونه است. برو با اسباب بازی های خودت بازی کن.

راوی: پپا و سوزی میخوان خودشون (دو تا) بازی کنند.

پپا: من خیلی کوچیک هستم. شاهزاده پری کوچک. من میخوام عصای جادوییم رو تکان بدم و تو رو به یک قورباغه تبدیل کنم.

راوی: جورج دوست نداره با خودش بازی کنه. جورج هم میخواد با اونا بازی کنه.

پپا: نه، جورج! من با سوزی بازی میکنم! تو برو یک جای دیگه بازی کن.

راوی: جورج میخواد با پپا بازی کنه. او یکم احساس تنهایی میکنه.

مادر: جورج، من کمک لازم دارم. من میخوام کوکی شکلاتی درست کنم. یکی باید کاسه رو لیس بزنه.

راوی: جورج دوست داره به مامانش در تهیه کوکی کمک کنه. اما بیشتر دوست داره با پپا بازی کنه.

سوزی: من میتونم یک پرستار بشم.

پپا: من می خوام یک دکتر بشم.

سوزی: کی مریض باشه؟

پپا: جووووووورج

راوی: راوی: پپا و سوزی عاشق بازی دکتر و پرستار هستند. جورج هم همینطور. پپا به صدای قلب جورج گوش می دهد.

پپا: جورج یک نفس عمیق بکش و بعد سرفه کن. فکر میکنم قلبتون یکم مریضه. روی اون پماد میزنم.

سوزی: کاملا باز کنید لطفا!

راوی: سوزی دمای بدن جورج رو میگیره.

سوزی: اوه، عزیزم! خیلی خیلی تب داری. من فکر میکنم باید سه سال در رختخواب بمانی و استراحت کنی.

راوی: بابا خوکه به دنبال جورج میاد.

پدر: اوه، نه! چه اتفاقی برای جورج افتاده؟

پپا: نگران نباشید پدر. اون فقط یک بازیه. جورج بیمار ماست.

پدر: اوه، دیدم. آیا می تونم بیمار رو ملاقات کنم؟

پپا: فقط چند دقیقه. ممکنه خسته بشه. کوکی

مادر: بله آنها برای جورجه. اونا داروی او هستند تا حال او بهتر بشه.

پدر: ام، ببخشید، دکتر. میتونی به من کمکی کنید؟ من دل درد هستم. هاها ها آن غلغلک میده.

پپا: صدای غر غر کردنش رو میشنوم. فکر کنم گرسنه ای پدر.

پدر: پس فکر کنم برای انکه بهتر بشم به کوکی های زیادی نیاز دارم.

مادر: و من.

پپا: و من!

سوزی: و من!

متن انگلیسی بخش

Peppa: I am Peppa pig. This is my little brother George.

This is Mummy pig.

And this is Daddy pig.

Peppa pig.

Best Friend

Narrator: Peppa is waiting for her best friend Suzy sheep.

Peppa: Hello, Suzy.

Suzy: Hello, Peppa.

Narrator: Suzy Sheep has come to play with Peppa. Suzy loves Peppa. They are best friends.

Mummy: Peppa,why don’t you and Suzy go and play in your bedroom?

Peppa: Yes, Mummy!

Narrator: George wants to play, too. Peppa and Suzy love playing in Peppa’s bedroom. So does George.

Peppa: No, George! This game is just for big girls. Go and play with your own toys.

Narrator: Peppa and Suzy want to play on their own.

Peppa: I’m a tiny. Little fairy princess. I’m going to wave my magic wand and turn you into a frog!

Narrator: ‘George doesn’t like playing on his own. George wants to play, too.’

Peppa: No, George! I’m playing with Suzy! you have to play somewhere else!

Narrator: George wants to play with Peppa. He feels a bit lonely.

Mummy: George, I need some help! I’m making chocolate_ chip cookies! Someone needs to lick out the bowl.

Narrator: George likes helping mummy make cookies. But he likes playing with Peppa more.

Suzy: I can be a nurse!

Peppa: I want to be a doctor!

Suzy: Who’ll be the sick person?

Peppa: ‘Geo_orge!’

Narrator: Peppa and Suzy love playing doctors and nurses. So does George. Peppa listens to George’s chest.

Peppa: Now, George, take a big breath in then cough. I think your heart is a bit loose. I’ll put a plaster on it.

Suzy: Open wide, please!

Narrator: Suzy takes George’s temperature.

Suzy: Oh, dear! you’re very, very hot. I think you’ll have to stay in bed for three years.

Narrator: Daddy pig has come to find George.

Daddy: Oh, no! What’s wrong with George?

Peppa: Don’t worry, Daddy. It’s only a game. George is our patient.

Daddy: Oh, I see. Can the patient have a visitor?

Peppa: Just for a little while. He might get tired. Cookies!

Mummy: Yes they’re for George. they’re his medicine to make him feel better.

Daddy: Erm, excuse me, Doctor. Can you help me? I have a sore tummy. Heh_heh_heh That tickles.

Peppa: I can hear it rumbling. I think you’re hungry, Daddy.

Daddy: Then, I think I need lots of cookies to make me better.

Mummy: And me!

Peppa: And me!

Suzy: And me!

مشارکت کنندگان در این صفحه

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.