خوک مادر در محل کار

کارتون: کارتون پپاپیگ / اپیزود: قسمت اول / بخش 7

کارتون پپاپیگ

2 اپیزود | 104 بخش

خوک مادر در محل کار

توضیح مختصر

  • زمان مطالعه 0 دقیقه
  • سطح خیلی ساده

دانلود اپلیکیشن «زوم»

این بخش را می‌توانید به بهترین شکل و با امکانات عالی در اپلیکیشن «زوم» بخوانید

دانلود اپلیکیشن «زوم»

فایل ویدیویی

برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.

ترجمه‌ی بخش

پپا: من پپا خوکه هستم.

این برادر کوچکم جورجه.

این مامان خوکه است.

و این بابا خوکه است.

پپاپیگ

مامان خوکه در محل کار

راوی: مامان خوکه با کامیپوترش کار میکنه.

بابا خوکه داره برای نهار سوپ درست میکنه.

پپا: بابا، میتونیم بریم پیش مامان رو که داره با کامپیوترش کار میکنه؟

پدر: بله، به شرطی که مزاحمش نشید. چون اون امروز کارای مهمی داره که باید انجام بده.

پپا: ممنون بابا!

راوی: مامان خوکه کارای مهمی داره که باید انجام بده.

پپا: مامان، من و جورج می تونیم روی دامن شما بنشینیم و کار شما را تماشا کنیم؟

مادر: بله اگر هر دو ساکت بشینید.

راوی: پپا و جورج دوست دارن کار کردن مادرشون با کامپیوتر رو تماشا کنند.

پپا: مامان ما میتونیم بازی خانم مرغه خوشحال رو با کامپیوتر انجام بدیم؟

مامان: شما میتونید بازی خانم مرغه خوشحال رو بعدا انجام بدین، اما الان من کار دارم.

پپا: مامان، میتونیم به شما کمک کنیم؟

مامان: نه، پپا! شما نباید به کامپیوتر دست بزنید. جورج تو هم نباید به کامپیوتر دست بزنی.

پپا: بله، جورج. تو نباید این کار رو بکنی.

مادر: پپا بس کن!

پپا: ببخشید، مامان. اجازه بده به جورج نشون بدم چه کاری نباید بکنه.

راوی: اوه، خدای من. کامپیوتر از کار افتاد.

مادر: بابا خوکه! بابا خوکه!

پدر: چی شده مامان خوکه.

مادر: بابا خوکه میتونی کامپیوتر رو درست کنی؟

پدر: امم.

مادر: تا شما کامپیوتر رو درست کنی من نهار رو تموم میکنم.

پدر: باشه مامان خوکه. اما من این چیزا رو خیلی نمیدونم.

مادر: اُه مرسی بابا خوکه.

راوی: بابا خوکه در حال تعمیر کامپیوتره.

پدر: شاید اگه خاموشش کنم و دوباره روشن کنم درست بشه.

راوی: بابا خوکه کامیپوتر رو درست کرده.

پپا: هورا، بابا!

پدر: بله. من یک هم در این کارها مهارت دارم.

پپا: بابا میتونیم با بازی خانم مرغ خوشحال بازی کنیم؟

پدر: شاید باید از مامان خوکه بخواید؟

پپا: مامان گفت میتونیم بعدا بازی کنیم.

پدر: خب، باشه، پس. اما نمیدونم تو کدوم درایو است.

پپا: حالا نوبت منه.

بابا: حالا نوبت منه.

مادر: چه خبر شده؟

مادر: خب، میبینم که کامیپوتر دوباره کار میکنه.

متن انگلیسی بخش

Peppa: I am Peppa pig.

This is my little brother George.

This is Mummy pig.

And this is Daddy pig.

Peppa pig.

Mummy Pig At Work

Narrator: ‘Mummy pig is working on her computer.’

‘Daddy pig is making soup for lunch.’

Peppa: Daddy, can we go and watch Mummy on her computer?

Daddy: Yes, as long as you don’t disturb her. She has a lot of important work to do today.

Peppa: Thank you, Daddy!

Narrator: ‘Mummy pig has a lot of important work to do.’

Peppa: Mummy, can George and I sit on your lap and watch you work?

Mummy: Yes, if you both sit quietly.

Narrator: ‘Peppa and George loved to watch Mummy work on the computer.’

Peppa: Mummy can we play that computer game Happy Mrs Chicken?

Mummy: we can play Happy Mrs Chicken later, but now I have to work.

Peppa: Mummy, can we help you work?

Mummy: No, Peppa! You mustn’t touch the computer. And George you mustn’t touch the computer, either.

Peppa: Yes, George. You mustn’t do this.

Mummy: Peppa stop!

Pepa: Sorry, Mummy. Let’s just showing George what not to do.

Narrator: ‘Oh, dear. The computer is not meant to do that.’

Mummy: Daddy pig! Daddy pig!

Daddy: what is it, Mummy pig.

Mummy: Daddy pig, can you mend the computer?

Daddy: Erm…

Mummy: I’ll finish the lunch while you mend the computer.

Daddy: Er, right you are Mummy pig. But I’m not very good with these things.

Mummy: Oh thank you, Daddy pig.

Narrator: ‘Daddy pig is going to mend the computer.’

Daddy: Erm, maybe if I just switch it off and then switch it on again.

Narrator: ‘Daddy pig has mended the computer.’

Peppa: Hooray, Daddy!

Daddy: Yes. I am a bit of an expert in these things.

Peppa: Daddy, can we play the computer game Happy Mrs Chicken?

Daddy: Maybe you should ask Mummy pig.

Peppa: Mummy said that we could play it later.

Daddy: Well, that’s ok, then. But I don’t know where the disc is.

Peppa: Now it’s my turn!

Daddy: Now it’s my turn.

Mummy: What on earth is going on?

Mummy: Well, I see the computer is working again.

مشارکت کنندگان در این صفحه

ویرایشگران این صفحه به ترتیب درصد مشارکت:

🖊 شما نیز می‌توانید برای مشارکت در ترجمه‌ی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.