سرفصل های مهم
دوچرخه
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح سخت
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
پپا: من پپا خوکه هستم.
این برادر کوچکم جورجه.
این مامان خوکه است.
پپا: و این بابا خوکه است.
پپاپیگ
دوچرخه
راوی: یک روز آفتابی زیباست.
پپا و جورج دوچرخه سواری می کنند.
مادر: کدو تنبل خوبیه، بابا خوکه.
راوی: بابا خوکه به کدو تنبلش افتخار میکنه.
پدر: کدو تنبل ها تنها چیزی هستند که من میتونم بکارم. احتمالاً به این دلیل که من عاشق پای کدو تنبل هستم.
پپا: بجنب، جورج! دنی، سوزی، ربکا!
سوزی گوسفنده و خرگوش ربکا در حال دوچرخه سواری هستند. جورج با دوچرخه اش در حال دوچرخه سواریه.
پپا: اون خیلی آروم می رونه!
دنی: بیاین با کدو تنبل بابا خوکه مسابقه بدیم.
پپا: اگه با کدو تنبل بابا خوکه مسابقه بدیم ، باید خیلی مراقب باشیم که بهش نخوریم.
اگه کدو تنبل بشکنه بابا خیلی ناراحت میشه.
دنی: نگران نباش پپا. مسابقه بده!
راوی: پپا و دوستاش با کدو تنبل بابا خوکه مسابقه میدن.
پدر: هی، مواظب کدو تنبل من باشید!
مادر: پپا، مراقب باش! کدو تنبل بابا!
پپا: وای! ببخشید، بابا.
جورج رو ببین. خیلی آروم میرونه.
جورج هنوز سوار دوچرخه بچه است.
دنی: تو هم سوار دوچرخه بچه ها هستی، پپا. تو هنوز از کمکی استفاده میکنی.
ربکا: من میتونم بدون کمکی دوچرخه سواری کنم.
سوزی: منم همینطور.
دنی: منم. بیاین دوباره تا بالای تپه برونیم. تو هم میای، پپا؟
پپا: نه، فکر میکنم اینجا بمونم.
سوزی: بعدا میبینیمت!
پپا: خدانگهدار.
راوی: پپا دوست داره بدون کمکی دوچرخه سواری کنه.
پپا: بابا، من نمیخوام دیگه از کمکی استفاده کنم.
پدر: فکر میکنی بتونی بدون اون برونی؟
پپا: بله!
پدر: باشه، بیا اونها رو در بیارم.
راوی: بابا خوکه کمکی ها رو از دوچرخه پپا جدا کرد.
مادر: مطمئنی میخوای بدون کمکی دوچرخه سواری کنی؟
پپا: بله!
مادر: قبلا هیچوقت این کار رو نکردی.
پپا: من میتونم. میتونم! می تونم!
پپا: اصلا جالب نیست.
راوی: دوچرخه سواری بدون کمکی آسون نیست.
پدر: کمک میخوای پپا؟
پپا: بله پدر، لطفا.
پدر: بسیارخب. آماده ای؟ محکم بشین. برو!
پپا: ولش نکن، بابا!
پدر: نگران نباش، گرفتمت!
مادر: خیلی خوب داری میری، پپا.
پپا: نگه دار، بابا!
پدر: فقط پا بزن.
راوی: پپا بدون کمکی دوچرخه سواری میکنه.
پپا: بابا، تو ولش کردی!
پدر: خیلی وقته که بدون کمک من دوچرخه سواری می کنی!
پپا: من؟
مادر: تو خیلی خوب اون انجام میدی.
پپا: من؟ اوه، من میتونم اون انجام بدم! ببین! ببین! من میتونم تعادل دوچرخه ام رو حفظ کنم.
دنی، سوزی، ربکا! ببینید!
من دیگه به کمکی نیاز ندارم. منو ببینید!
پپا: با کدو تنبل بابا مسابقه بدیم!
پدر: پپا، مراقب باشه! کدو تنبلم!
پپا: من دارم برنده میشم!
راوی: پپا نگاه نکرد کجا داره میره!
اوه خدای من. کدو تنبل بابا خوکه رو له کرد.
پپا: ببخشید من کدو تنبل شما رو له کردم بابا.
پدر: بی خیال کدو تنبل.
مهم اینه که تو حالت خوبه.
در آینده باید واقعاً ببینی کجا می ری.
پپا: قول میدم حواسم باشه، بابا.
پدر: خوبه. به هر حال ، حالا کدو تنبل شکسته، من می تونم اون رو به پای کدو تنبل تبدیل کنم!
پپا: من پای کدو تنبل دوست دارم.
مادر: چون کدو تنبل بابا خوکه خیلی بزرگه. به اندازه کافی برای همه پای کدو تنبل هست!
متن انگلیسی بخش
Peppa: I am Peppa pig.
This is my little brother George.
This is Mummy Pig.
Peppa: And this is Daddy Pig.
Peppa pig
Bicycles
Narrator: ‘It is a lovely sunny day.’
And Peppa and George are riding their bicycles.’
Mummy: That’s a fine pumpkin, Daddy pig.
Narrator: ‘Daddy pig is very proud of his pumpkin.’
Daddy: pumpkins are the only thing I can grow.
Probably because I love pumpkin pie.
Peppa: Come on, George! Danny, Suzy, Rebecca!
Narrator: ‘Peppa and her friends Danny dog, Suzy sheep and Rebecca rabbit are riding their bicycles. George is riding his tricycle.’
Peppa: He going so slowly!
Danny: Let’s race to Daddy pig’s pumpkin.
Peppa: If we race to Daddy’s pumpkin, we have to be very careful not to bump into it.
Daddy will be very sad if the pumpkin got broken.
Danny: Don’t worry, Peppa. Race you!
Narrator: ‘Peppa and her friends are racing to Daddy pig’s pumpkin.’
Daddy: Hey, watch out for my pumpkin!
Mummy: Peppa, Lookout! Daddy’s pumpkin!
Peppa: Whoa! Sorry, Daddy.
Look at George. He’s going so slowly.
George is still riding a baby bike.
Danny: You is a baby bike too, Peppa. You’ve still got stabilizers.
Rebecca: I can ride without my stabilizers.
Suzy: Me too.
Danny: And me. Let’s ride up the hill again. Are you coming, Peppa?
Peppa: No, I think I’ll stay here.
Suzy: See you later!
Peppa: Bye.
Narrator: ‘Peppa wishes she did not have stabilizers on her bicycle.’
Peppa: Daddy, I don’t want to stabilizers any more.
Daddy: Do you think you could ride without them?
Peppa: Yes!
Daddy: Alright, Peppa, let’s take them off.
Narrator: ‘Daddy pig is taking the stabilizers off Peppa’s bicycle.’
Mummy: Are you sure you want to ride without stabilizers?
Peppa: Yes!
Mummy: You’ve never done it before.
Peppa: I can do it. I can! I can!
Peppa: It’s not funny!
Narrator: ‘Riding without stabilizers is not easy.’
Daddy: Would you like some help, Peppa?
Peppa: Yes please, Daddy.
Daddy: Alright. Ready? Steady. Go!
Peppa: Don’t let go, Daddy!
Daddy: Don’t worry, I’ve got you!
Mummy: You’re doing really well, Peppa.
Peppa: Hold on, Daddy!
Daddy: Just keep pedaling.
Narrator: ‘Peppa is riding on her own without stabilizers.’
Peppa: Daddy, you let go!
Daddy: You’ve been cycling on your own for ages!
Peppa: Have I?
Mummy: You’re really very good at it.
Peppa: Am I? Oh, I can do it! Look at me! look at me! I can ride my bike properle!
Danny, Suzy, Rebecca! Look!
I don’t need my stabilizers any more. Look at me!
Peppa: Race you to Daddy’s pumpkin!
Daddy: Peppa, Lookout! My pumpkin!
Peppa: I’m going to win!
Narrator: ‘Peppa isn’t looking where she is going!’
‘Oh dear. Peppa has squashed Daddy pig’s pumpkin.’
Peppa: Sorry I squashed your pumpkin, Daddy.
Daddy: Never mind the pumpkin.
The important thing is that you are Ok.
In the future you really must look where you’re going.
Peppa: I promise I will, Daddy.
Daddy: Good. Anyway, now the pumpkin is broken, I can make it into pumpkin pie!
Peppa: I love pumpkin pie!
Mummy: And because Daddy pig’s pumpkin is so big. There will be enough pumpkin pie for everyone.