سرفصل های مهم
رازها
توضیح مختصر
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی ساده
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی بخش
پپا: من پپا خوکه هستم.
این برادر کوچکم جورجه.
این مامان خوکه است.
و این بابا خوکه است.
پپاپیگ
اسرار
راوی: مامان خوکه یک جعبه ویژه برای پپا داره.
مادر: پپا این جعبه فقط برای توئه.
پپا: ممنون، مامان.
مادر: این یک جعبه اسراره برای اینکه اسرار رو داخلش نگه داری.
پپا: چی میتونم داخلش نگه دارم مامان؟
مادر: فقط خودت میتونی تصمیم بگیری، پپا.
اون جعبه اسرار توئه.
پپا: می دونم چی میتونم داخلش بندازم.
خوب اما به من نگو.
من به شما یا جورج یا بابا نمیگم.
این یک راز است.
جورج این جعبه اسرار منه.
این خالیه.
من باید چیزهایی رو پیدا کنم و داخلش بندازم.
راوی: جورج می خواد به پپا کمک کنه.
پپا: نه جورج.
فقط من میدونم چی توش بندازم.
تو باید بیرون منتظر بمونی تا من انتخاب کنم.
راوی: پپا داره رازهایی رو انتخاب میکنه تا داخل جعبه بندازه.
پپا: حالا جعبه اسرارم پره.
جورج تو نباید داخلش رو ببینی.
راوی: جورج دوست داره بدونه چی داخل جعبه اسرار پپا است.
پپا: اگه دوست داری، می تونی حدس بزنی.
جورج: دایناسور!
راوی: جورج فکر میکنه پپا، دایناسور رو داخل جعبه انداخته.
پپا: اوه، جورج، تو همیشه برای همه چیز دایناسور میگی!
به هر حال یک دایناسور خیلی بزرگه که تو جعبه جا نمی گیره.
راوی: جورج نمیتونه حدس بزنه تو جعبه اسرار پپا چیه.
بابا خوکه در حال تمیز کردن یک عکسه.
پپا: بابا اون جعبه اسرار منه.
مامان اونو برای من ساخته.
پدر: اون خیلی خوبه پپا.
چی توشه؟
پپا: اون رازه.
جورج سعی کرد حدس بزنه.
اما نتونست درست حدس بزنه.
پدر: منم میتونم حدس بزنم؟
پپا: بله.
پدر: عینک منو داخلش گذاشتی؟
پپا: نه! عینکتون روی سرتونه.
پدر: پس اونها هستن.
پپا: بابای حواس پرت.
باید حدس مناسبی داشته باشی.
پدر: باشه.
کفش های مامانت داخلشه؟
پپا: نه و حدس هاتون تموم شده.
راوی: پپا اسرار رو دوست داره.
پپا: مامان، هیچکس نمیدونه داخل جعبه من چیه.
پپا: اوه، جورج چی داره؟
مادر: یک جعبه هم برای جورج ساختم تا اونم با رازهاش پر کنه.
و فقط جورج میدونه چی داخلشه.
راوی: پپا دوست داره بدونه چی داخل جعبه جورجه.
پپا: داخلش دایناسور اسباب بازی جورجه، حتما!
جورج: نه!
راوی: دایناسور اسباب بازی جورج داخل جعبه نیست.
پپا: چقدر سخته!
من نمیتونم حدس بزنم.
مادر: شاید اگه تو به جورج نشون بدی چی داخل جعبه ات هست اونم بهت نشون بده چی داخل جعبش هست.
پپا: باشه.
اما دوتامون همزمان باید این کار رو بکنیم.
پدر: ایده خوبیه.
تا سه میشمارم.
نشون بدین چی داخل جعبه تونه.
آماده این؟
پپا: بله.
پدر: یک، دو، سه!
راوی: جورج یک طبل داره.
و پپا یک بوق داره.
مادر: اوه، چه دوست داشتنی!
پدر: بله، خیلی خوب به نظر میاد.
چیز مخفی دیگه ای هم دارید؟
راوی: ‘جورج یک پیراشکی کاستارد داره.
اما جعبه پپا خالیه.
پپا: من چیز دیگه ای ندارم.
مادر: خوشبختانه ، من دارم.
بیا.
راوی: ‘جورج ، پپا ، مامان خوک و بابا خوک همه دونات کاستارد رو دوست دارند .’
پدر: من جعبه مخصوص ندارم ولی یک جای خوب برای قایم کردن دونات کاستارد دارد.
میتونید حدس بزنید کجا؟
پپا: اممم.
میخواین تو یخچال قایم کنید؟
پدر: نه، یک جای خیلی خاص.
شکمم!
مممم، خوشمزه است!
پپا: منم میخوام توی شکمم قایم کنم.
مادر: منم همینطور.
متن انگلیسی بخش
I am Peppa pig.
This is my little brother George.
This is Mummy Pig.
And this is Daddy Pig.
Peppa pig.
Secrets
‘Mummy pig has made a special box for Peppa.’
Peppa this box is just for you.
Thank You, Mummy.
It’s a secret box for you to keep secret things in.
What things can I put in it Mummy?
Only you can decide that, Peppa.
It’s your secret box.
I know what I can put in it.
Good but don’t tell me.
I won’t tell you or George or Daddy.
It’s a secret.
George, this is my secret box.
It’s empty.
I have to find some things to put inside.
‘George wants to help Peppa.’
NO, George.
Only I must know what’s in the box.
You have to wait outside while I choose.
‘Peppa is going to choose some secret things to put in the box.
Now my secret box is full.
George, you must not look inside.
‘George would like to know what is inside peppa’s secret box.’
If you like, you can try to guess.
Dinosaur!
‘George thinks peppa has put a dinosaur in the box.’
Oh, George, you always say dinosaur for everything!
Anyway a dinosaur is too big to fit in the box.
‘George cannot guess what is in Peppa’s secret box.’
‘Daddy pig is cleaning a picture.’
Daddy this is my secret box.
Mummy made it for me.
It’s very nice, Peppa.
What’s inside?
It’s a secret.
George tried to guess.
But he didn’t get it right.
Can I have a try?
Yes.
Have you put my glasses inside?
No! Your glasses around your head!
So they are.
Silly, Daddy.
You must have a proper guess.
Ok.
Have you put Mummy’s shoes in the box?
Nope and that’s all your guesses used up.
‘Peppa likes secrets.’
Mummy, no_ one knows what’s in my box.
Oh, what has George got?
I made a box for George, too, and he’s filled it with secret things.
And only George knows what’s inside.
‘Peppa would like to know what is inside George’s box.’
It’s George’s toy dinosaur, of course.
No!
‘George’s toy dinosaur is not in George’s box.’
It’s too difficult!
I’ll never guess.
‘Peppa doesn’t like secrets as much as she used to.’
Maybe if you show George one thing from your box, then he could show you one thing from his.
Ok.
But we must do it at the same time.
That’s a good idea.
On the count of three, you each show what’s in your boxes.
Ready?
Yes.
One, two, three!
‘George has a drum.
And Peppa has a trumpet.’
Oh, lovely!
Yes, it sounds very nice.
Do you have any more secret things?
‘George has a custard doughnut.
But Peppa’s box is empty.’
I’ve got nothing else.
Luckily, I have.
Come on, tuck in.
‘George, Peppa, Mummy pig and Daddy pig all like custard doughnuts.’
I don’t have a special box, but I know a very good place to hide my custard doughnut.
Can you guess where?
Hmm.
Are you going to hide it in the fridge?
No, somewhere much more special.
My tummy!
mmm, delicious!
I’m going to hide mine in my tummy.
Me, too.