سرفصل های مهم
زبان دروغگویی
توضیح مختصر
We hear anywhere from 10 to 200 lies a day. And although we've spent much of our history coming up with ways to detect these lies by tracking physiological changes in their tellers, these methods have proved unreliable. Is there a more direct approach?
- زمان مطالعه 0 دقیقه
- سطح خیلی سخت
دانلود اپلیکیشن «زوم»
فایل ویدیویی
برای دسترسی به این محتوا بایستی اپلیکیشن زبانشناس را نصب کنید.
ترجمهی درس
Translator: Mohammad Hossein Hassanzadeh Reviewer: Farnaz Saghafi “ببخشید، باطری موبایلم تموم شد.” “چیزی نیست، حالم خوبه.” “این ادعاها کاملا بی پایه و بی اساس هستند.” “کمپانی ازهرگونه عملکرد اشتباه بی خبر بوده.” “دوستت دارم.” ما روزانه حدود ١٠ تا ٢٠٠ باردروغ میشنویم، و در طول تاریخ بیشتر وقت خود را صرف راههای ردیابی دروغ کردیم، از لوازم شکنجه قرون وسطی تا دستگاه دروغ سنج، نمایشگرهای فشار خون و تنفس یا تحلیلگرهای صدا، ردیابهای بینایی و اسکنرهای مغزی مادون قرمز، و حتی دستگاه موج نگار مغزی ۱۸۰ کیلویی. هرچند چنین ابزاری تحت شرایط خاصی درست کار میکنند، می توان اکثرآنها را دستکاری کرد. و هیچ کدام حتی برای استناد در دادگاه به اندازه کافی قابل اعتماد نیستند. اما اگر مشکل (عدم تشخیص)، تکنیکهای تشخیصی نباشد، چی؟ بلکه بر این فرضیه که دروغ گفتن تغییرات فیزیولوژیکی را بر می انگیزد. چی می شه اگر روش مستقیمی اتخاذ کرده و ازعلم ارتباطات برای تحلیل دروغها استفاده کنیم؟ از نگاه روانشناسی، گاهی با گفتن دروغ چهره بهتری از خود نشان می دهیم، و خیالپردازی ها خود را به شخصیتی که دوست داریم باشیم و نه شخصیتی که هستیم، مرتبط میکنیم. ولی وقتی که مغز ما مشغول خیالبافی است، کلی سیگنال را از دست می دهد. قوه ادراک ما تنها ٥٪ فعالیتهای شناختی ما از جمله ارتباطات را کنترل میکند. در حالیکه از ٩٥٪ فعالیتهای دیگر بی خبریم، و با توجه به نوشته هایی درمورد ثبت واقعیت داستهای مبتنی بر تخیلات از لحاظ کیفیتی با داستانهای مبتنی بر واقعیت متفاوت هستند. این یعنی، ساختن یک داستان نادرست در مورد یک موضوع شخصی کار می برد و باعث استفاده از یک الگوی متفاوت زبان میشود. یک تکنولوژی به نام تحلیل نوشتاری زبان توانسته ٤ نوع معمول این الگوها را در ضمیر ناخودآگاه زبان فریب پیدا کند. اول، دروغگو بهنگام بیان جملات فریبنده، کمتر به خودش اشاره میکند. بیشتر در مورد دیگران مینویسد یا حرف میزند، اغلب از فعل سوم شخص استفاده می کند تا خودش را از دروغش جدا و دور نگه دارد، که بیشترغیر واقعی جلوه میکند: “اصلا هیچ مهمانی ایی در این خانه نبوده،” یا “من اینجا میزبان مهمانی نبودم.” دوم، دروغگو اکثرا به وجه منفی متمایل تر است چون در ناخودآگاه خود، از گفتن دروغ، احساس گناه میکنند. به طول مثال, یک دروغگو میتواند اینگونه بگوید “متاسفم، باطری لعنتی موبایلم تموم شد، ازش متنفرم.” سوم، دروغگوها وقایع را به زبان ساده بیان میکند چون گفتن دروغی پیچیده برای مغز ما مشکل است. بر آورد چیزهایی مثل قضاوت وارزیابی ، برای مغز ما کاری مشکل است. روزی یک رئیس جمهور امریکا مصرانه میگفت: “من با آن خانم هیچ رابطه جنسی نداشتم.” و در آخر، اگرچه دروغگوها توضیحات را ساده عنوان میکنند اما تمایل بیشتری به استفاده از جملات طولانی و غامض دارند، با کلمات غیر ضروری و بی ربط اما با جزئیات واقعی مفصل، دروغ خود را سرپوش می گذارند. یک رئیس جمهور دیگر که با یک رسوایی روبرو بود گفت: میتوانم صراحتا” بگویم که این بررسی نشان میدهد که هیچ کس ازکارمندان کاخ سفید، هیچ کدام از کارمندان فعلی در این حادثه قبیح دست نداشته اند. بیایید از تحلیل زبانشناسی درچند مثال معروف استفاده کنیم. “لانس آرمسترانگ” ٧ بار قهرمان تور فرانسه را در نظر بگیرید. وقتی مصاحبه اش در سال ٢٠٠٥ که استفاده از داروهای انرژی را رد کرده بود را با مصاحبه اش در سال ٢٠١٣ که این ادعا را تایید کرده بود مقایسه کنیم، میبینیم که استفاده از ضمیر شخصی اش ۳/۴ بیشتر شده بود. به تفاوت این دو نقل قول از او دقت کنید. اولی: “خب، میدانید، یکی در آزمایشگاه پاریس، نمونه خون شما را بر میدارد، مثلا جان فرانسیس فلانی، و آزمایش میکند. و بعد شما تماسی از یک روزنامه دریافت میکنید: “ آزمایش EPO شش بار درشما مثبت بوده” دومی: “من خودم را غرق در (مواد انرژی زا) کردم. مطمئنم کسان دیگری بودند که دیگر تحمل نداشتند، اما من واقعا دیگر تحمل نداشتم، و به کنترل همه چیز زندگیم عادت کرده بودم. تمام پیامدهای زندگیم را تحت کنترل داشتم. “ آرمسترانگ در زمان انکار، موقعیتی فرضی را توصیف و بر شخص دیگری تاکید می کرد، و نقش خودش را از داستان به طول کلی حذف کرد. در زمان تایید، مسئول جملاتش شده احساسات و انگیزهای شخصی خود را کند و کاو می کند. اما استفاده از ضمیر شخصی تنها یکی از نشانه های فریب است. بیایید یک مثال دیگر از سناتور سابق و کاندید ریاست جمهوری آمریکا، جان ادوارد، را بشنویم: “من فقط میدانم که پدر صوری در ملا عام اظهار داشته که پدر آن کودک است. و من در هیچ حرکتی از هیچ نوع نقشی نداشتم که در آن با پرداخت هر نوع وجهی در جهت حمایت آن زن یا پدر صوری آن کودک موافقت کرده باشم.” این جمله نه تنها جمله طولانی شده “این کودک از من نیست” است بلکه ادوارد طرفهای دیگر را حتی به اسم هم یاد نکرد، در عوض گفت “آن کودک”، “آن زن” و “ صوری”. حالا بیایید ببینیم وقتی پدر بودن خود را می پذیرد، چه می گوید: “ من پدر کویین هستم. من هرچه از دستم بر بیاید برای او انجام می دهم با عشق و حمایتی که لیاقتش را دارد.” جمله، کوتاه و مستقیم است، کودک را به نام خطاب کرده و نقش خود را در زندگی او گفته. خب، چطوراین تکنیکهای دروغ سنج را در زندگی خود استفاده می کنید؟ اول، به یاد داشته باشید که بیشتر دروغهایی که ما در طول روز با آن روبرو میشویم بسیار بی اهمیت تر از مثالهای بالا بوده و حتی بسیار بی خطر هستند. اما بازم ارزش اینو داره که ترفندهای سخن چینی را بدونیم، مثل کم خطاب کردن خود، یا استفاده از لفظ منفی تشریحات ساده و یا استفاده از کلمات پیچیده. این ممکن است به شما کمک کند تا از یک سهام گران یا یک محصول بی ارزش یا حتی یک رابطه وحشتناک دور بمانید.
متن انگلیسی درس
“Sorry, my phone died.” “It’s nothing. I’m fine.” “These allegations are completely unfounded.” “The company was not aware of any wrongdoing.” “I love you.” We hear anywhere from 10 to 200 lies a day, and we spent much of our history coming up with ways to detect them, from medieval torture devices to polygraphs, blood-pressure and breathing monitors, voice-stress analyzers, eye trackers, infrared brain scanners, and even the 400-pound electroencephalogram. But although such tools have worked under certain circumstances, most can be fooled with enough preparation, and none are considered reliable enough to even be admissible in court. But, what if the problem is not with the techniques, but the underlying assumption that lying spurs physiological changes? What if we took a more direct approach, using communication science to analyze the lies themselves? On a psychological level, we lie partly to paint a better picture of ourselves, connecting our fantasies to the person we wish we were rather than the person we are. But while our brain is busy dreaming, it’s letting plenty of signals slip by. Our conscious mind only controls about 5% of our cognitive function, including communication, while the other 95% occurs beyond our awareness, and according to the literature on reality monitoring, stories based on imagined experiences are qualitatively different from those based on real experiences. This suggests that creating a false story about a personal topic takes work and results in a different pattern of language use. A technology known as linguistic text analysis has helped to identify four such common patterns in the subconscious language of deception. First, liars reference themselves less, when making deceptive statements. They write or talk more about others, often using the third person to distance and disassociate themselves from their lie, which sounds more false: “Absolutely no party took place at this house,” or “I didn’t host a party here.” Second, liars tend to be more negative, because on a subconscious level, they feel guilty about lying. For example, a liar might say something like, “Sorry, my stupid phone battery died. I hate that thing.” Third, liars typically explain events in simple terms since our brains struggle to build a complex lie. Judgment and evaluation are complex things for our brains to compute. As a U.S. President once famously insisted: “I did not have sexual relations with that woman.” And finally, even though liars keep descriptions simple, they tend to use longer and more convoluted sentence structure, inserting unnecessary words and irrelevant but factual sounding details in order to pad the lie. Another President confronted with a scandal proclaimed: “I can say, categorically, that this investigation indicates that no one on the White House staff, no one in this administration presently employed was involved in this very bizarre incident.” Let’s apply linguistic analysis to some famous examples. Take seven-time Tour de France winner Lance Armstrong. When comparing a 2005 interview, in which he had denied taking performance-enhancing drugs to a 2013 interview, in which he admitted it, his use of personal pronouns increased by nearly 3/4. Note the contrast between the following two quotes. First: “Okay, you know, a guy in a French, in a Parisian laboratory opens up your sample, you know, Jean-Francis so-and-so, and he tests it. And then you get a phone call from a newspaper that says: ‘We found you to be positive six times for EPO.” Second: “I lost myself in all of that. I’m sure there would be other people that couldn’t handle it, but I certainly couldn’t handle it, and I was used to controlling everything in my life. I controlled every outcome in my life.” In his denial, Armstrong described a hypothetical situation focused on someone else, removing himself from the situation entirely. In his admission, he owns his statements, delving into his personal emotions and motivations. But the use of personal pronouns is just one indicator of deception. Let’s look at another example from former Senator and U.S. Presidential candidate John Edwards: “I only know that the apparent father has said publicly that he is the father of the baby. I also have not been engaged in any activity of any description that requested, agreed to, or supported payments of any kind to the woman or to the apparent father of the baby.” Not only is that a pretty long-winded way to say, “The baby isn’t mine,” but Edwards never calls the other parties by name, instead saying “that baby,” “the woman,” and “the apparent father.” Now let’s see what he had to say when later admitting paternity: “I am Quinn’s father. I will do everything in my power to provide her with the love and support she deserves.” The statement is short and direct, calling the child by name and addressing his role in her life. So how can you apply these lie-spotting techniques to your life? First, remember that many of the lies we encounter on a daily basis are far less serious that these examples, and may even be harmless. But it’s still worthwhile to be aware of telltale clues, like minimal self-references, negative language, simple explanations and convoluted phrasing. It just might help you avoid an overvalued stock, an ineffective product, or even a terrible relationship.
مشارکت کنندگان در این صفحه
تا کنون فردی در بازسازی این صفحه مشارکت نداشته است.
🖊 شما نیز میتوانید برای مشارکت در ترجمهی این صفحه یا اصلاح متن انگلیسی، به این لینک مراجعه بفرمایید.